هوس رو پس بزن لعنتی
مدتیه این جمله ورد زبونم شده
مخاطبم مغزمه که هم رفیقمه هم اینکه باهاش درگیرم
درست از وقتی که دیگه دو پک بیشتر نمیتونم به سیگار بزنم، زیر لب بخودم میگم بلاتکلیفی دیگه
از طرفی هوسش میاد سراغم
و سریع یه سیگار روشن میکنم
و از طرفیم بدنم سیگارو پس میزنه و بعد شنیدن بوش
حالت تهوع میگیرمو دو سه بار پشت سر هم عوق میزنم
خدا لعنت کنه روزی رو که اولین نخو کشیدم
حالا من موندم بین دو راهیه سبک زندگی سالم و خودتخریبی مزمن لاعلاج
به همه میگم میزارمش کنار، کتاب گرفتم...
کتابه خیلی ردیفه ... هر کی خونده سیگارو ترک کرده
خنده داره ...
یه ماهه سراغ کتابه نرفتم
اومدم سیگارو ترک کنم، کتابو ترک کردم!
هر روز بارها توسط کمپانی ها هیپنوتیزم میشیم، در صورتیکه روحمونم خبر نداره ...
این هم از تلهی سیگار که بعد از مدتی تبدیل به عادت میشه
در واقع وقتی میخایم سیگارو ترک کنیم، چیزه عجیب غریبی نیست ، فقط مکانیسمی داره که باید خودمون رو از حلقهی عادت تکرارشوندهی بی فایده بلکه کمی مضر، بیرون بکشیم ...
و بعد به راحتی سیگار هم میره جزو هزاران عادتی که تابحال خودخواسته کنارش گذاشتیم...
آخرین بار که سیگار کشیدم روزی بود که روی صندلی عقب اسنپ نشسته بودم و از مرد مسنی که راننده بود، اجازه خواستم ... ایشون گفتن نخیر اجازه نمیدم!
اولش فکر کردم خب حتما دود اذیتش میکنه ...
ولی بعد دیدم، دم یه آجیل فروشی نگه داشت.
گفت پیاده شو برو از اونجا آجیل بخر، از این به بعد هم هر وقت خواستی سیگار بخری همینکارو کن!
من بخاطر خودت میگم چرا جیب این بیزینس منای مزخرف رو پر میکنی ...
حرفش درست بود و من کاملا موافق بودم!
حتی چند وقتی بود که وقتی فیلترای بدردنخور سیگارهارو روی زمین میدیدم چندشم میشد و میگفتم بخدا عقل تو کلهی ما نیست با این همه گندی که میزنیم ...
به خودمون ... به ریهمون ... به طبیعت ... به همه چی
خلاصه اون روز با اون حرکتی که یارو اسنپیه زد، باعث شد من بدجور به فکر فرو برم ...
اصلا من چرا سیگار میکشم ؟!
بعد از کلی بررسی افکار و نظاره کردن رفتار و افکار و ذهنیت خودم، به این نتیجه رسیدم، من وقتی میرم سراغ سیگار ، چند دقیقه با خودم خلوت میکنم، انگار جدا میشم از دنیای شلوغ و درهم و پر استرس اطرافم.
یه جور قطع ارتباط با همهی افکار مزاحم ...
بیشتر اوقات واسه سیگار کشیدن، به بالکن و یا بیرون از خونه میرم، بخاطر دودش که بقیه اذیت نشن، اینم خیلی خوبه در کل و اگر سیگار رو از صورت مسئله پاک کنیم ، من دنبال هوای آزاد ، اکسیژن، قطع ارتباط با دنیای پیرامون و دوری از افکار و مشکلات، هستم.
چند دقیقه، چندین مرتبه در روز به این فضا نیاز دارم
تصمیم گرفتم دیگه، پاکت سیگار نخرم، و اگر هوس سیگار اومد سراغم مجبور بشم برم بیرون و نخی سیگار بگیرم، ... با این روش تونستم مصرف سیگار رو به پنج نخ در روز برسونم، البته آسونم نبود اولش یه روز پنج نخ میکشیدم فرداش یه پاکت
و هر چی تلاش کردمو به باد میدادم.
ولی بالاخره موفق شدم و این عادت رو براحتی کنار گذاشتم.
پیشنهاد میکن م کتاب ترک آسان سیگار آلن کار رو حتما بخونید.