داستان تاریخی اسب تروا، ماجرای این اسب جالب است، البته بسیاری از دوستان میدانند اما ماجرا آن است که ارتشی از یونانیان شهر تروا را محاصره میکنند و این افراد قدرت دست یابی به پشت دژ محکم تروا را ندارند، بعد از آن این افراد وانمود میکنند که دست از محاصره برداشتهاند و گروهی از ابزار و اسبابشان را در آنجا رها میکنند از جمله مجسمهی بزرگ اسبی که آن را پر از سربازان سلحشور خود کرده بودند. نیروهای تروا پس از آنکه فکر میکنند جنگ را بردهاند، این اسب را به همراه دیگر وسایل باقی مانده از یونانیان بعنوان غنیمت وارد شهر میکنند. در اولین شب ورود اسب به داخل شهر، سربازان یونانی در دل شب از مجسمه خارج میشوند و درهای دژ را در دل تاریکی برای یونانیان باز میکنند. باقی نیروها هم طبق نقشه که قرار بود شب یورش بیاورند بدون مقاومت دیوارشهر وارد میشوند و بطور قاطع پیروز میدان میشوند.
یک نکته جالب، به پاره متن زیر از ویکی پدیا توجه کنید؛
اسب تروآ (به فرانسوی: Troie) (به لاتین: Troianus) (به انگلیسی: Trojan) داستانی از جنگ تروآ بود، که در انهاید، شعر حماسی لاتین ویرژیل بیان شده بود. رویدادهای این داستان از عصر برنز پس از ایلیاد هومر و پیش از ادیسه هومر روی داد. با بهره از حیله جنگی بود که در پایان یونانیها توانستند به شهر تروآ وارد شوند و به رویارویی پایان دهند. در سرشناسترین نسخه، پس از محاصرهٔ بیثمر تروآ، یونانیها پیکرهای عظیم از اسب ساختند تا مردانی منتخب را درونش پنهان کنند. یونانیها اینطور وانمود کردند که آنجا را ترک کردند، و تروجانها[تروآییها] اسب را به عنوان نشان پیروزی به داخل شهر بردند. آن شب نیروی یونانی از اسب خارج شد و دروازههای شهر را برای باقی ارتش یونانی که در تاریکی شب بازگشتهبودند، گشود. ارتش یونانی با ورود و تخریب شهر تروآ، با پیروزی قاطع به جنگ پایان داد. اما در اصل ساخت اسب تروآیی ایده اودیسئوس (قهرمان نامدار یونانی در جنگ تروآ) بود.
متوجه نکته جالب شدید، به خط یک بند بالا دقت کنید؛ تروا به انگلیسی: Trojan میشود.
حال اگر علم رایانه میخوانید متوجه شدید که ریشه تروجانها یا بدافزارهای تروجان از کجا آمده است. در واقع در علم کامپیوتر اسب تروآ[۱] یا اسب تروجان (به انگلیسی: Trojan horse) یک برنامه نفوذی است که از نوع بدافزار است و به سیستم عامل دسترسی سطح بالا پیدا میکند در حالی که به نظر میآید یک کار مناسب در حال انجام است. یک داده ناخواسته روی سیستم نصب میکند که اغلب دارای یک در پشتی برای دسترسی غیرمجاز به کامپیوتر مقصد است.[۲]
قرصی پنهان در قطعه کیک تولد کودک تلهای کلاسیک و خاطرهساز است که برای کودک بسیار آموزنده است. پدر و مادر به بچه قرص و دارویی که به وی کمک میکند را بدان آنکه کودک متوجه شود در کیکی که بچه دوست دارند مخفی کرده و به خورد کودک مریض میدهند. و کودک پس از مدتی خوب میشود.
سحرخیزی با سوپرایز کردن روزانه خود، صبح در تخت خود خسته از همهجا بیدار میشوید، بسیار سخت خواهد بود اگر دلیل محکمی برای بیدار شدن نداشته باشید تا ۵ صبح بیدار شوید و مشغول کار شوید، ساعتی که کوک کردید را خاموش میکنید و مشغول خواب شیرینتان میشوید. دور بعد ساعت زنگ میزند و شما حال هشیارتر و کمی با حس پشیمانی اینبار ساعت ۸ پا میشوید و به برنامهی روز میپردازید اما مساله آن است چرا با آنکه ساعت را برای ۵ صبح کوک کردید نتوانستید بیدار شوید. بعبارتی بیدار شدید اما خودتان هم نمیدانید چی شد که با یک حرکت سریع غریزی بسرعت آلارم ساعت را خاموش کردید تا خواب شیرینتان را بهم نزند. غریزیتان از شما و تصمیمتان قویتر و مصممتر بود و با یک حرکت ساعت موبایل خاموش کرد و شما را بخواب برد. اما توجه کنید این غریزه قوی هست و البته همچنین احمق نیست چون با سحرخیزی شما چیزی عایدش نمیشود در واقع شما باید پیشنهادی بدهید تا این غریزه چراغ سبز را برای سحرخیزی شما روشن نماید. در واقع پیشنهادی به مراتب بهتر از خواب شیرین را به این غریزه و این حس بدهید در آن لحظه که از خواب شیرین بهتر باشد و میبینید کل وجودتان در یک آن بیدار خواهید شد. برای مثال اگر قطعه کیکی در طی روز بدستتان رسید بجای خوردن بد موقع آن با خودتان یک چالش بزارید و به خود وعده دهید که اگر سحرخیز بودید آنوقت این کیک از آن شماست. بعبارتی ساعت مجاز برای خوردن خوراکیهای خوشمزیتان تعیین میکنید و آن هم ساعتی بین ۴ تا ۶ صبح است. اونوقت در ساعت ۵ صبح خواهید دید کل غریزیتان بیدار میشود و مشتاق تر از شما در پی یک قطعه کیک در یخچال را باز میکند. نمیگم هر روز و همیشه اما هر چند وقت یکبار دست به مبادله بزنید.
روزنوشت ۱۳ دی ۴۰۲ - چهارشنبه ، ارادتمند سهراب خانبدر