در سال ۲۱۲۳، وقتی بشریت به توانایی سفر در زمان دست یافت، هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند که این کشف چگونه زندگیها را دگرگون خواهد کرد. دکتر الکس ندیم، یکی از برجستهترین فیزیکدانان زمان خود، به همراه تیمی از دانشمندان، اولین ماشین زمان را ساخت. این ماشین، که "کایروس" نامیده میشد، میتوانست افراد را به گذشته یا آینده بفرستد.
الکس، با دقت و هیجان، روزی را انتخاب کرد که او را به دوران طلایی یونان باستان ببرد. او همیشه مشتاق بود سقراط، فیلسوف بزرگ، را ببیند و از او بیاموزد. وقتی که ماشین زمان روشن شد و او در نور خیرهکنندهای فرو رفت، احساس کرد که تمام سلولهای بدنش در حال ارتعاش هستند. لحظهای بعد، او در آتن باستان، در میان جمعیتی از فیلسوفان و دانشجویان، ایستاده بود.
الکس با دهان باز به اطراف نگاه کرد. او در قلب آکادمی سقراط بود. زمانی که فیلسوف بزرگ را دید، به سوی او رفت و با ادب گفت: "استاد، من از آیندهای بسیار دور آمدهام تا از شما بیاموزم." سقراط با لبخندی گرم او را پذیرفت و الکس در گفتگوهای عمیق و فلسفی فرو رفت.
اما هر چه بیشتر در این دوران غوطهور میشد، بیشتر احساس میکرد که اینجا جای او نیست. او عاشق حکمت سقراط بود، اما تفاوتهای فرهنگی و تکنولوژیکی بین زمان او و این دوران، گاهی او را سردرگم میکرد. او فهمید که برای اینکه به درک عمیقتری از زمان خود برسد، باید به آینده نیز سفر کند.
پس از چند ماه، الکس تصمیم گرفت به زمان خود بازگردد و سپس به آیندهای دورتر سفر کند. وقتی که به زمان خودش بازگشت، تیم او با شور و شوق از او استقبال کردند. او به آنها گفت که اکنون قصد دارد به سال ۳۰۰۰ سفر کند تا ببیند چگونه پیشرفتهای علمی و فناوری زندگی بشریت را تغییر دادهاند.
با روشن شدن دوبارهی ماشین زمان، الکس به سال ۳۰۰۰ پرتاب شد. او در میان آسمانخراشهای درخشان و شهرهای شناور قرار گرفت. تکنولوژی به اوج خود رسیده بود و انسانها به آرامش و رفاه بیسابقهای دست یافته بودند. اما او چیزی را که به دنبالش بود، نیافت. با تمام شکوه و جلال آینده، انسانها از احساسات و ارتباطات انسانی فاصله گرفته بودند.
الکس با دلی سنگین به زمان خود بازگشت. او فهمید که هر زمان، با تمام نقصها و زیباییهایش، منحصر به فرد و ارزشمند است. تجربههایش در گذشته و آینده به او آموختند که نباید به دنبال کاملترین زمان باشیم، بلکه باید زمان حال خود را درک کنیم و از آن لذت ببریم.
او تصمیم گرفت که دیگر از ماشین زمان استفاده نکند و به دانشجویانش بیاموزد که قدر لحظهها را بدانند. او به آنها گفت: "ما ممکن است بتوانیم به گذشته یا آینده سفر کنیم، اما همیشه باید به یاد داشته باشیم که زندگی در همین لحظه جاری است. بیایید از زمان حال نهایت استفاده را ببریم و به ساختن آیندهای بهتر بپردازیم."
و اینگونه بود که دکتر الکس ندیم، با سفری در زمان، درسهایی را آموخت که هیچگاه در کتابها نوشته نشده بودند. او فهمید که زیبایی واقعی زندگی در پذیرش و درک حال نهفته است.