سلام دوستان امیدوارم حالتان خوب باشد و هیچوقت حال خوشتان از پیشتان نرود. امروز متنی در رابطه با عصبانیت نوشتم که دوست دارم آن را در ویرگول نشر دهم. امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید و برایتان مفید باشد. هدف اصلی من از نگارش چنین متنی علاوه بر دست به قلم نگه داشتن خود آنست که زمینههای فکری، سوالات و بسترهای ذهنی را برای فهم هر چه بهتر احساس عصبانیت به ذهنم فراهم کنم. پس اگر شما هم دوست داشتید میتوانید همراه من این متن را تا انتها بخوانید.
براستی چه فرصتهایی در عصبانیت برای ما است؟ در استفاده از عصبانیت زیادهروی میکنیم؟ چه تهدیدهایی در حس عصبانیت برای ما وجود دارد؟ چقدر در اینباره شناخت حاصل کردهایم و آن را چه مقدار شناختهایم. ابزار سنجش ما برای عصبانیت چیست؟ اصلا عصبانیت چه مزایایی برای ما دارد؟ چرا عصبانیت رخ میدهد؟ البته در ادامه قرار نیست خیلی علمی صحبت کنم بلکه قرار است راحت بنویسم و طوریکه دوست دارم به این قضیه نگاه کنم.
در ابتدا چرا عصبانی میشویم، حرص میخوریم و بعد به نقطهی جوش میرسیم و آن زمان است که همه متوجه عصبانیت ما میشوند. در نقطهی جوش است که دیگران هیزمهایی که کم کم جمع کردیم و حال در جلوی چشم آنها آتش میزنیم را میبینند. دائم رفتارهای زننده را از کسانیکه دوستشان داریم و پارهی تنمان است میبینیم، همچنین این رفتارها مختص عزیزانمان نیست گویا همه بدنبال عصبانی کردن ما و آسیب زدن به ما و خانواده ما هستند. هر چند با اینکه عصبانیت در مواجه با این اتفاقات بد قرار است رخ دهد اما بسیاری از ما یجورایی محکوم به عصبانی بودن هستیم. در رابطه با خود سخن نمیگوییم. افرادی محترم و عزیز را در اطرافم میبینم که دائم عصبی هستند، دائم فحش میدهند و این عصبانیت همانند کرونا به دیگران نیز سرایت میکند. البته باید گفت عصبانیت لزوما هم بد نیست، بسیاری از افراد در همین حال است که میتوانند کارشان را خوب انجام دهند و یا ایدههای خوب به ذهنشان میرسد.
و یا مثل خود من! عصبانیت باعث و محرک و انگیزهای میشود تا یسری از کارها را انجام دهم. واقعا عصبانیت و خشم میتواند انگیزه باشد تا شما کاری را خوب انجام دهید و یا تصمیم اشتباهی بگیرید.
پرداختن به عصبانیت به نظرم از آن کارهای واجب است. الان اگر از علم بپرسم عصبانیت چیست، به نظرتان پاسخ آن چه خواهد بود؟ به احتمال خواهد گفت رفتاری طبیعی است که خارج از حد آن میتواند باعث بیماری شود. اگر اشتباه نکنم میکل آنژ مجسمه ساز بزرگ ایتالیایی بواسطه کاری که داشت (منظور سنگتراشی با چکش که صدای بسیار زنندهای ایجاد میکرد) بسیار عصبی مزاج بود. لزوما عصبانیت بد نیست. برندهی جایزهی نوبل صلح Kailash Satyarthi از عصبانیتش تصمیم به کمک به یتیمان بی سرپرست گرفت و توانست در نهایت برندهی جایزهی صلح نوبل شود. وی همچنین چند سخنرانی تد دارد که موضوع یکی از سخنرانیهای وی در سایت تد این است : «Kailash Satyarthi: How to make peace? Get angry». در این سخنرانی وی بطور مستقیم به مزایای عصبانیت و نقش مهم آن در تصمیمهای نبوغ آمیز خویش اشاره دارد.
بگذریم، پس به نظرم این نیست که با هر آتشی که در جانمان افتاد سریعا با آرامش و مدیتیشن بدنیال ریختن آبی از صلح بروی افروزههای آن باشیم و سعی کنیم آن عصبانیت را کنترل کنیم. بنظرم این عصبانیت آتش آن و زنجیری که بر دستانمان و وجودمان است باید ابزاری در دستمان شود و نه غل و زنجیر. باید همانند یک روح سوار از آن زنجیر آتش استفاده کنیم. و یا همانند خدای جنگ «god of war» از دو شمشیری که با زنجیر به دستانمان گره خورده، استفاده کرده و با مهارت تمام موانع را حل و فصل نماییم. باید بتوانیم این ابزار را بکار گیریم.
پس بنظر من دور بعد اگر عصبانی شدم دائم حس گناه نکنم و خوب بودن آن را بسنجم. شاید باید خودم را دور بعد تشویق کنم البته اگر این عصبانیت از جنس خوبی بود و همچنین اگر بد بود، حتما درس بگیرم.
در انتها باید گفت که اینجانب در حدود خود با عصبانیت بسیار دست و پنجه نرم کردم. خشم و عصبانیت با ما هست و میدانم این متن هم قرار نیست معجزه کند. البته همین احساسات از جمله خشم و حرص که ازشان عاصی هستیم دستمان را در دوران غارنشینی گرفتند بلند کردند و بزرگ شدیم. حال شاید زمان جبران رسیده است، زمان آنست تا ما دست این دوستانمان را بگیریم و آنها را نجات دهیم و بزرگ کنیم.
پس دور بعدی اگر عصبانی شدیم شاید وایت نویزها کمکمان کنند. شاید شمارش اعداد و یا مدیتیشن به دادمان برسد. همچنین جملات تاکیدی از جمله من آرام هستم، من لایق هستم، هیچکس نمیتواند من را اذیت و یا عصبانی کند جز خودم را میتوانیم تکرار کنیم. در نهایت نیز پس از عصبانیت زمانیکه دیگر حالمان خوب است میتوانیم برگردیم و از خود بپرسیم درسی که از این حس گرفتم چه بود؟ چکار کنم تا عصبانیت بد را مهار کنم. چه کسانی را ناراحت و آزرده کردهام که حقشان نبوده است، از آنها عذرخواهی کرده و مسئولیت کارهایم را بپذیرم.
۱۴۰۱/۰۶/۲۷ - سهراب خانبدر