اگر شما هم مانند من، شانس این را داشتهاید که در برههای به دوی استقامت علاقهمند شده و بعد از چندین بار دویدن مسافتهای کوتاهتر، بلاخره روزی 10 کیلومتر دویدهاید، لذت ناشی از احساس سرخوشی و غرور داشتن استقامت را چشیدهاید. در رابطه با استقامت از این رو دوی استقامت را مثال میزنم، زیرا همانطور که از اسم آن برمیآید، بیواسطهترین فهم از استقامت را میتواند نتیجه شود. کسی که استقامت داشته باشد، از نظر دیگران به نوعی صاحب ارزش به شمار میآید. اگر بار دیگر به مثال دوی استقامت برگردیم، تعریف و تمجید اطرافیان وقتی میشنوند که شما در یک ماراتن یا حتی نیمه ماراتن دویدهاید، گویای ارزشی است که به استقامت شما نسبت میدهند. آنجاست که نگاه ابرانسانی آنان به خود را حس میکنید.
برخی این نگاه را ابراز میکنند، برخی هم آن را بروز نمیدهند اما میتوان دریافت اتفاقی درونشان افتاده است. شاید استقامت داشتن از این جهت ارزش حساب میشود که به نوعی نشاندهنده ظرفیت تحمل شرایط سخت و ماندن در آن شرایط برای زمانی طولانی است. اینکه این شرایط سخت شبیهسازی شده باشد، مانند ماراتن، یا به واقع اتفاق افتاده و ما را درگیر خود کرده باشد در اینجا چندان محل بحث نیست. در اینجا مسئله این است که آن کس که قدرت جسمانی و روانی لازم برای ماندن و حرکت در آن شرایط را داشته باشد، از منظر دیگران استقامت دارد.
استقامتی بودن، انسان را به جایی میبرد و چیزهایی را نمایان میکند که تا قبل از آن درک نکرده است. کما اینکه در مثال دوی استقامت، تنها دونده درک میکند لذت ناشی از ترشح هورمون اندورفین که باعث احساسی شبیه به نئشگی در میان دویدن میشود به چه معناست. همچنین دونده استقامت میتواند بارها و بارها، لذت رسیدن به مقصد، پس از تحمل سختی را به خود هدیه دهد. استقامتی بودن باعث درک احساسات پیچیده و لذتبخشی چون قدرت، وصال و اعتماد به نفس میشود. احساساتی که به راحتی نمیتوان آنها را تجربه کرد. البته الزاماتی نیز وجود دارند. کسی که در شرایط سخت خود را ببازد، مدام ایرادگیری کند و نتواند رنجی که میکشد را بپذیرد، استقامتی نمیتوان دانست. انسان استقامتی، آن کس که برای دیگران شمایل ابرانسانی و ارزشمند پیدا میکند، شخصی است که خم میشود اما میایستد، میگرید اما حرکت میکند، خسته میشود اما بعد از استراحتی کوتاه دوباره ادامه میدهد. انسان استقامتی فرار نمیکند، میماند، حرکت میکند، و تا آنجا که وسعش اجازه میدهد و توانش را دارد رنج میکشد. در نهایت اوست که «اتفاق» را به وجود میآورد. «اتفاق» در محیط اطرافش و درون انسانهای دیگری که شاهد استقامت او بودهاند.
چاپ شده در صفحه 12 روزنامه اعتماد، مورخ 9 شهریور سال 1400