مطمئنا شما هم به آن دسته از افراد که در شبکههای اجتماعی تماشاچی هستند و جز در مواقع حساس، وارد صحنه نمیشوند دقت کردهاید. چه بسا لیست بلندبالایی از دوستان مجازیتان را هم بتوانید در این دسته قرار دهید. همانهایی که اگر خیلی خوششانس باشید بعد از مدتها نسبت به یکی از پستهای شما بلاخره واکنش نشان میدهند. البته این واکنشها بیشتر در جهت مچگیری است. مثل پیدا کردن یک لنگه جوراب در گوشهی اتاقتان وقتی سعی کردهاید تصویری رویایی از نور صبحگاهی منعکس شده از پنجره را در یک روز بهاری با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
خب اگر هنوز کاملا نتوانستهاید این قشر را که کم شباهت به ترولها نیستند (ترولها را یادتان هست؟ همان چهرههای مضحک و در عین حال موذی در فیسبوک) تشخیص دهید، میتوانید منتظر باشید تا یک بحران فرا برسد.
در بحرانها این ترولها ابتکار عمل و افسار امور را در دست میگیرند و شروع به تاختن در شبکههای اجتماعی میکنند. دستهی اول آنها کسانی هستند که به ظاهر خط قرمزشان نفع جامعه برای گذر از بحران و داد و فریادهایشان هم از شدت دغدغهمندیشان است. آنها خود را شخصیتهایی به شدت مسئولیتپذیر در تمام امور نشان میدهند و در موقع لازم از بقیه هم میخواهند که مثل آنها رفتار کنند. اما سوال اینجاست که دغدغهمندانی این چنین پر شور، چطور هنگامی که تهدیدی مستقیما علیهشان نیست تنها نظارهگر جریانات هستند؟ اگر بخواهیم سوال را طوری دیگر مطرح کنیم، چطور میشود انسانی دغدغهمند باشد اما هیچگونه واکنشی نسبت به اتفاقاتی که نظارهگر آنهاست نداشته باشد؟ همانهایی را میگویم که اگر خودتان را هم با پست گذاشتن و ابراز احساسات بکُشید در بهترین حالت سالی یکبار به شما واکنش نشان خواهند داد.
دوستی را در یکی از صفحات مجازی دنبال میکنم که هر از گاهی پستهای خوبی در مورد سفر میگذارد. هر وقت که البته سفر برود. بقیهی وقتها یا حضور ندارد و یا ناظر است. خب میشود درک کرد که استفادهی او از شبکهی مجازی چندان روزمره نیست. این دوست من با دستهی اول کمی متفاوت است. او تنها زمانی که اوضاع کل کشور طوری میشود که به شدت از کوره در برود وارد گود میشود. و در این مواقع صفحهی اینستاگرامم توسط پستها و استوریهایش بمباران میشود. اینجور افراد در دستهای شبیه دستهی اول قرار میگیرند با این تفاوت که در مواقعی حضور چشمگیرشان را میتوان دید که دلیلی برای غر زدن باشد. غر زدن هم نه در حد آنکه:«آه چه دنیای پر از ظلم و ستمی!»، در واقع آنها وقتی وارد کارزار غر زدن میشوند که شرایط برای تخریب حداکثری فراهم باشد و به کمتر قانع نیستند.
این دو دسته که گفته شد در دو چیز مشترک هستند.
اول اینکه هر دوی آنان به دنبال امثال خود میگردند. درواقع آنها یارکشی میکنند و هیچوقت تنهایی وارد عمل نمیشوند. یا بهتر بگویم اگر احساس کنند در شرایطی ممکن است تنها باشند همان نظارهگر باقی میمانند. آنها وقتی که وارد عمل میشوند، جو و شرایطی ایجاد میکنند تا آدمهای دیگر که استفادهی نرمالی از شبکههای اجتماعی دارند تحت فشار قرار گیرند تا به کارزار آنان بپیوندند. این کار را هم با پیش کشیدن مسائل اخلاقی و بیدار کردن وجدانها با عباراتی سانتیمانتال و تحریک احساسات بقیه انجام میدهند. اگر به کارزار آنها نپیوندید، انسانهای بیدغدغه، منفعل و بیوجدانی هستید.
دومین خاصیت مشترک دو دستهای که از آن صحبت شد هم این است که به شدت دیکتاتور هستند. تحمل هیچ نظری مخالف خود را ندارند. در واقع همانقدر که دنبال یارکشی هستند، دنبال حذف رای مخالف خود به همان سبک و سیاق یارکشیشان هستند. یعنی کسی را که نظر مخالف بدهد یا اصلا نظری ندهد را با تمام توان تخریب میکنند. آنها برای رسیدن به جو مطلوب خود که مدتها انتظار آن را کشیدهاند هیچ خط قرمزی ندارند. به راحتی یک انسان را میتوانند به خاک سیاه بکشانند و البته به راحتی هم میتوانند یک انسان را به عروج برسانند. هدف اول آنها هم در این موارد سلبریتیها هستند. از نظر آنان سلبریتیها باید اول از همه به هر پدیدهای که نظر آنان را جلب کرده تا کارزار خود را راهاندازی کنند واکنش نشان دهند. و البته در این استراتژی هدفی حساب شده نهفته است. وقتی سلبریتیای که بین مردم از محبوبیت زیادی برخوردار است وارد بازی آنان شود، هوادارن او نیز وارد بازی خواهند شد.
روش این دو گروه نیز با توجه به دیکتاتور مسلکبودنشان ابتدا توصیه به همراه نصیحت است و اگر جواب نگیرند کار را به فحش میکشانند. مثلا اول مینویسند: «وقتی مردم درگیر این ناراحتیها هستند پست عکس صبحونهات یا رقص جلوی آینه چه فازیه؟». خب این فاز اولیهست که کمی تعدیل شدهی فاز دومه که همراه با فحاشیه: «وقتی مردم درگیر این ناراحتیها هستند باید خیلی پست و بیشعور باشی که از میز صبحونهات پست بذاری یا جلو آینه برقصی!». خب اگر برایتان سوال است که چرا آنها به جای آنکه این افراد را که از نظر آنان بیشعور و پست هستند را آنفالو نمیکنند باید بگویم که شما خصوصیت اصلی آنها را فراموش کردهاید! آنها میخواهند که نظارهگر باشند.
شاید بپرسید این افراد چه منفعتی دارند؟ در واقع چه ذهنیت یا فعل و انفعالی پشت این تمایل به نظارهگری و ورود به بازیهای این چنین است؟ جواب این سوال میتواند برای هر کدام از آنان متفاوت باشد اما مطمئنن خودآزاری خفیف و پس از آن جلب توجه یا جولان دادن جز از مهمترین عوامل است. یادتان هست که یک ویژگی این ترولها این است که در شبکههای اجتماعی «حضور دارند» و «نظارهگر» هستند. این یعنی آنها تمایل دارند حضور داشته باشند اما نمیدانند به چه شکل. آنها اعتماد به نفس آنرا ندارند یا در خود نمیبینند که بتوانند بدون توسل به بحرانها خود را نشان دهند. تصور کنید که مدت زمان زیادی ناظر عرض اندام یک سری پسر خوشتیپ و دختر خوشگل باشید. یا کسانی در شبکهی اجتماعیتان باشند که حس میکنید نصف شما نیز از هنر بهرهمند نیستند اما بسیار بیشتر از شما از بعد هنری مورد توجه هستند. هر بار که ناظر همچین صحنهای هستید یک بذر کینه یا عقده از شرایطی که باعث میشود شما نتوانید آنطور که هستید خود را نمایان کنید در ذهن شما کاشته میشود و بلاخره روزی به یک درخت تنومند تبدیل میشود که منتظر فرصت است تا خود را بنمایاند.
و اما قربانی این بازیها چه کسانی هستند؟ هر کس که نتواند در برابر این کارزار مقاومت کند به نوعی قربانی آنان میشود و پس از آن نیز یا به جرگهی آنها میپیوندد یا تخریب میشود. اگر به جرگهی آنها بپیوندید از آنان پاداش میگیرید. مخصوصا وقتی سلبریتی هستید. عباراتی چون: «مردمی» و «خاکی» برای ستایش از شما به کار میرود و یک شبه متوجه میشوید تعداد بیشماری در شبکههای اجتماعی در مورد شما حرف میزنند. ولی اگر وارد بازی آنها نشوید چه؟ میتوان گفت در کوتاه مدت تحت فشار زیادی قرار خواهید گرفت. این فشار اگر سلبریتی باشید بسیار خوردکننده خواهد بود. اما اگر کمی صبر کنید تا بحران تمام شود و قائله بخوابد همهچیز به حالت قبل بازخواهد گشت. بار دیگر وضعیت نرمال میشود و ترولها بار دیگر نظارهگران عرصهی جامعهی مجازی میشوند. پس میتوان گفت یک ویژگی مهم دیگر این ترولها این است: «همانقدر که به سرعت یارکشی میکنند، همانقدر هم به سرعت به کنج عذلت خود باز میگردنند».