ارسطو جایی در کتاب «فن شعر»، هنر را تقلید زیبایی طبیعت و یک فرآیند آفرینندگی میانگارد. در هنر مدنظر ارسطو، واقعیت چنان مانندهسازی میشود، که توهم واقعیت را برمی انگیزاند. از نظر او برای رسیدن به چنین منظری از هنر، «خِرَد» مهمترین نقش را بازی میکند و آنجا قاطعانه بر این انگاره پا میفشارد که «هنر نتیجه خرد است». پس می شود اینگونه نتیجه گرفت که هنر، آفرینش «عقلانی» چیزی بر اساس «هدفی» است. این بازآفرینی و بازسازی بخردانه، خواهی نخواهی، با سودمندی و نیکی پیوند دارد و بنابراین هنر با اخلاق گره می خورد. پس هنرمند همزمان باید به آفرینش اخلاق بپردازد در حالی که خود حتمن با اخلاق باشد یا به بیانی کاربردیتر، چنانچه هنرمند اخلاقمدار نباشد، نمیتواند اخلاق را بازآفرینی کند. تنها در اینصورت است که اجتماع کسی را به عنوان هنرمند میپذیرد. حالا اگر هنرمند، در میانهی اجتماعی که ایستاده، تا اخلاق را بهعنوان آفریدهای عقلانی، سودمند در نیلِ به نیکی معرفی کند، بهناگاه از سوی جماعتِ به ظاهر همراه و همنامِ خودش -اجتماع هنرمندان- بیاخلاقی ببیند، وادار به واکنش میشود. این طبیعت اوست؛ چون هیچ موجودی در انتظار تخطی و تخلف از سوی هممسیرانش نیست. حتا اگر این هممسیری، به جبر باشد.
واکنشی که دیروز و امروز از «داریوش مهرجویی» در پی لغو پروانه نمایش آخرین فیلمش «لامینور» میبینیم، از پس همین فلسفه میآید. فلسفهای که مهرجویی خود دانشآموختهی آن است، و این وضعیت را برای مهرجویی سختتر و برای ما تلخ تر میکند. مهرجویی هنرمندی فیلسوف است که تلاش کرده، تا بازآفرینیهای بخردانهاش همواره رنگ و روی فلسفی داشته باشد -که بهحق تلاشهایی به فرجامِ نیک رسیدهاند- نمیتواند اینگونه فریبکاری و دروغگویی را در هیچ جای اخلاقیات بگنجاند. این فریادها، از سر منیّت نیست، که مهرجویی هنرمند است -آن را به همگان ثابت کرده است- بلکه از سر حقخواهی و اخلاقطلبی است. هنرمند، شایستهی نیکی است؛ چون تلاش میکند آفرینش سودمندی داشته باشد. نه اینکه با بدترین صفاتی که انسان بیرتبهی امروز به خود گرفته است، با او برخورد شود.
هنر و زیبایی در تمام تاریخ با نیکی رابطهای مستحکم داشته اند. حتا در قرون وسطا اندیشمندی چون «رابرت گرستسته» که میان زیبایی و نیکی، تمایز قائل بوده، زیبایی را به خدا نسبت میدهد و می نویسد: «خداوند را نیکو مینامیم چون پیوسته میافزاید، تکامل میبخشد و محفوظ نگه میدارد». حالا که هنرمند قرار است این نیکویی را بازآفرین باشد، چرا با او اینگونه بیخدایی میکنیم؟
شناخت زیباییِ کامل، ما را به عقل نزدیک میکند. این، اثبات شده و انکارناپذیر است. چه از منظر فلسفی، چه از منظر دینی، چه از منظر اجتماعی و چه و چه و چه. پس اگر باز آفرین زیبایی -هنرمند- را اینگونه میآزاریم و اینگونه با آن بد اخلاقی میکنیم، حتمن در ما، آزردن زیباییِ کامل هم چیز عجیبی نخواهد بود. حتمن با سلاح بداخلاقی، به جنگ زیباییِ کامل خواهیم رفت و دور نیست روزی که ما زیباییِ کامل را منکر شویم و مدعی باشیم که دربارهی زیباییِ کامل هم، ما باید نظر بدهیم؛ و گرنه که «داریوش مهرجویی»ها، جایگاه خود را میشناسند.