
🔺 اصل چهارم: نهایت ایجاز
بازهم چخوف انگشت بر حساس ترین اصل در هنر داستاننویسی گذاشتهاست. بدون شک، در همهی زمانها و مکانها، حتا در پیشروترین نظریههای ادبی، ایجاز یکی از رموز اصلی موفقیت است. با آنکه چخوف این اصل را در مورد داستان کوتاه ابراز کرده، اما امروز، نویسندگان باتجربه، حتا در نوشتن رمان هم آن را رعایت میکنند. نویسندهی داستان کوتاه، برای توصیف آدمها و اشیاء و لحظهها، باید با کمترین کلمات، بیشترین معنا را القا کند و صحنه را از طریق چنین رویکردی، فراروی چشمان خواننده قرار دهد.
عبارت ::حداکثر زندگی در حداقل فضا:: ناظر بر همین موضوع است. به عبارت سادهتر نویسنده باید بتواند بار بیشتری را در بستهبندی کوچکتر قرار دهد تا راحتتر به مقصد برسد. در این مورد، خود چخوف در نامهای به برادرش مینویسد: «به عقیدهی من، توصیف طبیعت باید خیلی کوتاه باشد و باید خصلتی اتفاقی داشته باشد. حرفهای مفت از این قماش را باید دور ریخت که خورشید مغرب، غوطه ور در امواج دریایی میزد و رو به تاریکی داشت و سیلابی از الوان ارغوان و طلایی، در آن جاری بود و چه و چه... یا این که پرستوها پروازکنان، بر فراز سطح آب، شادمان بودند و جیک جیک میکردند و...».
یا در پاسخ به نویسندهای دیگر بهنام «شچگلوف» در نامهای به تاریخ ۲۲ ژانویه سال ۱۸۸۸ مینویسد: «بهنظرم شما میترسید که شخصیتها در داستانهایتان بهاندازهی کافی برای خوانندهتان شناختهنشده باشند و به همین دلیل عادت دارید که آنها را بهطور مشروح، توصیف کنید. درنتیجه، نثرتان پُرلفتولعاب و شلوغ است و این باعث تضعیف تاثیر کلی داستانهایتان میشود.»
در پایان همین نامه، چخوف جملهای دارد که تمام آموزههای داستاننویسی چخوف را، مختصر و مفید، بیان میکند: «در نوشتن داستان کوتاه، ناکافیگفتن، کمضررتر از زیادهگویی ست.»