|صحنه به شدّت تکان میخورد.|
اوّلی:|کمی عصبانی و بیشتر مضطرب است.| تو اصلن میفهمی...؟
دوّمی: |خونسرد| فهمیدن شعور میخواد!
اوّلی: یعنی تو شعور نداری؟
دوّمی: من نگفتم نمیفهمم!
اوّلی: امّا به نظرم شعور نداری.
دوّمی: پس تو میفهمی.
|صدای سوت قطاری از دور، به گوش میرسد.|