کشتیهای زنگزده!

یکی از پرسشهایی که بیشتر وقتها ذهنم را مشغول به خودش میکند، این است که برای ترمیم رنگ آن بخشهایی از کشتیهای غولپیکر که در آب قرار دارد، چگونه عمل میکنند؟
بهتان حق میدهم؛ خودم هم هربار به این پرسش فکر میکنم از شکل آن خندهام میگیرد و برای لحظهای کوتاه از خودم ناامید میشوم! ولی دلیل من برای فکر کردن به آن، واقعن شکل آن نیست. من برای این پرسش، شکلی انسانی قائلام. یعنی کشتی غولپیکر مود پرسش را نمونهای انسانی میبینم. یک انسان میبینم. آن بخشهایی از کشتی که از آب بیرون است، درست عین ظاهر من است که بر آن آگاهم. بر ظاهر شما هم آگاهم. آن قسمتهایی هم که درون آب است، مانند وجوه انسانی من است که از آن بیخبرم. از وجوه انسانی شما هم.
کشتیها را بوقت تعمیر و ترمیم، به اسکله میآورند و برای بازسازی ظاهر آنها، با روشهایی ساده عمل میکنند. داربست میزنند. زنگار ظاهر را میسایند. رنگهایی که گذشت زمان و معرض هوا پوستهپوستهشان کرده را میزداید و درنهایت چند دست رنگ جدید به بدنهی قابل مشاهده میزنند و تمام. ولی آنجاهایی که در آب است را چه میکنند؟ حتمن راهی هست و حتمن که این راه را خودِ انسانی ابداع کرده و اجرا میکند؛ وگرنه تا این تاریخ تمام کشتیها بدلیل تخریب ناشی از تماس بی واسطه با آب، پوسیده و نفوذپذیر شده بودند و بیپاسخ ماندن این پرسش موجبات غرق تمام کشتیهای روی زمین بود.
انسانیت هم از دیرباز با تماس بیواسطه با مشکلات دست و پنجه نرم میکرده است. ولی آیا راهحلی برای محفوظ ماندن پیدا کردهایم؟ من معمولا بیشتر تلاشهایم در فهم و پیدایش راهحل مانایی بخش بیرون از آبم است: چه بپوشم؟ چه بخورم؟ چه کیفی دست بگیرم؟ مدل موها و ریشهایم را عوض کنم؟ اما کمتر شده به قسمتهای درون آبم فکر کنم. بنظرم میرسد، فکر کردن برای پیداکردن پاسخ یا راهحل خیلی شبیه آن مثل معروف روانشناسان است که میگویند وقتی به نوک یکقلهی یخ بیرون زده در میانهی اقیانوس نگاه میکنی، به بُن آن که شاید کیلومترها در زیر آب،ساکت و راسخ ایستاده هم بیاندیش.
پس ما هم باید به فکر واترجت باشیم 😊