solmaz.oskouie (سولماز اسکویی)
solmaz.oskouie (سولماز اسکویی)
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

راز فردوسی و نوروز


در شاهنامه‌ی فردوسی روایت عجیبی وجود دارد. داستان از این قرار است که:

وقتی زال می‌خواست از سیمرغ خداحافظی کند و او را ترک‌ کند،سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال می‌دهد و به او می‌گوید "هر وقت در تنگنا و تیره‌روزی قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا‌ من ظاهر شوم و به یاری‌ات بشتابم."

سال‌ ها می‌گذرد.رودابه،همسرِ زال ، رستم را آبستن می‌شود و ناتوان از وضع‌حمل در بستر مرگ می افتد.زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد.سیمرغ به یاری همسر و فرزندش می‌آید و از مرگ می‌رهاندشان. زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم‌ می دهد تا درتنگنا آن‌ها را به آتش بکشد.

سال‌ها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخم‌های فراوان می‌شود و مستاصل از شکست او. رستم پر دوم را به آتش می کشد.سیمرغ آشکار می گردد. رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را بر‌ملا می‌نماید.رستم پیروز می شود. اما راز سر به مُهری که فردوسی قرن‌هاست آن را پنهان کرده، این‌جاست.

فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده است.در هیچ جای شاه‌نامه نشان و خبری از پر سوم نیست.سرنوشت پر سوم در پرده‌ی معماست.حتی هنگامی که رستم در هفت‌خوان در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد،و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد،پر سوم را به آتش نمی‌کشد.یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهر‌گون گرفتار می‌آید،کشته می‌شود،ولی پر سوم را به آتش نمی‌کشد. چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را می‌پذیرد،ولی پر سوم را نگاه می دارد؟ چرا؟ رستم پر سوم را به چه کسی سپرده‌است؟ پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟و در چه زمانی به آتش کشیده‌شود؟

ادبیات اساطیری ایران شعله‌گاهِ دیرنده‌ای از اشارات و کنایه‌ها و نشانه‌های ژرف و رازآلود است. اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران می‌باشد. فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعه‌شناسش، پیش‌بینی روزهای تیرگون میهنش را نموده‌بود. او نیک می‌ دانست گردش گردون بر ایرانیان روزهای هم‌دیسِ حاکمیتِ ضحاک را بازمی‌آورد؛

چو ضحاک شد بر جهان شهریار

بر او سالیان انجمن شد هزار

نهان گشت آیین فرزانگان

پراگنده شد نام دیوانگان

هنر خوار شد،جادویی ارجمند

نهان راستی،آشکارا گزند

ندانست جز کژی آموختن

جز از کشتن و غارت و سوختن

فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهایی‌بخش از تیره‌بختی ایرانیان در هر دوره‌ای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است. باور این که هنوز راهی بر سعادت‌مندی ایرانیان وجود دارد. تاریخ گواه این مدعاست. ایران خانه‌ی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم... سومین پر سیمرغ را به آتش خواهیم کشید،تا سیمرغ خِرد و شادی و سعادتمندی، از این پس ظلام وحشت و تیره‌روزی بر فلات ایران لبخند بزند. آری ما وارثان پر سوم سیمرغ‌ایم.



پا نوشت یک :در کتاب تاریخ سیستان آمده است:

از دور که سواد شهر پیدا شد ، دود و آتش بود که از شهر زبانه همی کشید ، به شهر که رسیدم ، کشته بود که بر جای جای شهر فتاده بود ، زنان و‌مردان و کودکان . مهاجمان حتی بر حیوانات رحم نکرده آنها را نیز کشته بودند . ناگاه از برزنی صدای بربط شنیدیم .

به کوی وارد شدیم و مردی را در حال بَربط نوازی و رقص دیدیم . گفتیم ای مرد ، این چه حال است ؟ با چشمانی گریان و حالی پریشان گفت : که سپاهیان مسلمان بر نیمروز تاخته و یزیدابن مهلب دستور کشتار همگان داد و کشتند و سوختند ، من به همراه اندکی بیرون از شهر بودیم و پس از رفتن آنان آمدیم.

حیرت زده گفتیم پس این نواختن و رقص از برای چیست ؟

گفت : مگر نمیدانید که امروز نوروز است!



پا نوشت دو : برای ماندگاری یک ملت و تمدن سه عامل نقش اساسی دارد (طبق گفته بزرگان ادب و هنر و فرهنگ ) :

  • سرزمین
  • زبان
  • دین

از بین این سه مولفه ، ایرانیان جز در حوزه دین بقیه را با فراز و نشیب های زیاد بازهم حفظ کردند و بهش غنا بخشیدند . نمیدانم دین در دنیای امروز ما چقدر می تواند همان نفوذ و کارکرد قرن ها و سالها پیش را داشته باشد اما اگر فقط جنبه اخلاقی و ارزشهای والای انسانی رو درنظر بگیریم باید به خودمان متذکر شویم که برای رهایی از تاریکی و سیاهی و فساد فردی و اجتماعی حتما و حتما باید به آیین پاک گذشتگانمان که همان

  • پندار نیک
  • گفتار نیک
  • کردار نیک


به اصل مان بر می گردیم .
به اصل مان بر می گردیم .


است برگردیم .

پانوشت سوم : با وجود همه تلاشها و شستشوهای ذهنی و فکری و تبلیغات بسیاری که گلوبالیستها و جهان وطنی های عمدتا (چپ ) سالها برای زدودن مفهوم وطن از ذهن و روان کشورهای جهان و بخصوص خاورمیانه ، حس می کنم امسال بیشتر از هر سال دیگری وطن، واژه پرمعنایی برای همه مان باشد .اینطور نیست!؟

به امید سرنگونی همه جهان وطنی های چپ و راست و این وری اون وری .

پاینده وطن

پاینده ایران

امکان اشتراک ویدیو فعلا در ویرگول وجود ندارد این آهنگ ای ایران ای مرز پرگهر رو تقدیم می کنم به همه وطن دوستان عزیزم .

https://youtu.be/QWSlJp60N9A



وطنایرانفردوسینوروزشاهنامه
Java ( web) developer. Cats lover. a left-handed(southpaw) girl . ISTJ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید