بار سوم است که به سنپترزبورگ آمدهام و دو روزکی بیشتر در آن مهمان نیستم اینبار قصد رفتن به موزه و کاخ و جاذبههای توریستی شاخص شهر را ندارم و میخواهم معنای گردشگری آهسته را در این شهر تجربه کنم. هتل محل اقامتمان روبروی رود نوا و در دویست قدمی بهترین و مشهورترین خیابان شهر(نوسکی) واقع شدهاست و از پنجرهی اتاق که سرک میکشم نِوای یخبسته را در آنسوی خیابان میبینم و این عالیست!
هوا سرد است اما بعد از تحمل سرمای مورمانسک دیگر سرمای اینجا به چشم نمیآید و میتوانم یک لایه از لباسهایم کم کنم
حالا دیگر وقت رها شدن در خیابانهای شهری که اُسوهی پایمردی است و الگوی ایستادگی، در شهری که اصالت از سر و رویش میبارد در شهری که حال و هوایی عاشقانهای دارد
دو روز تمام در این شهر بیهدف میگردم به فروشگاههای سوغاتیفروشی سر میزنم و با دیدن عروسکهای روسی ذوقزده میشوم زیورآلات کهربایی میبینم و کلاه روسی امتحان میکنم با موزیکها و اجراهای خیابانی پایکوبی میکنم و در کنار کانالهای یخزده سلفی میگیرم در رستورانی دویست ساله بورش روسی میچشم و در کافهای قدیمی و کلاسیک شیرینی ناپلئون روسی نوشجان میکنم به کلیسای کازان میروم و غرق در معماری شگفتانگیزش میشوم از دستفروشی کنار کلیسا یک جفت دستکش گرم و نرم میخرم به یک اسباببازی فروشی بزرگ که دکور جالبی دارد سرمیزنم برای بچههای موبور روسی دلم غنج میرود در پارکی خوشمنظره به کارگران شهرداری که یخهای محل گذرم را میشکنند اِسپاسیبا میگویم بر بالای یکی از پلهای مشهور شهر میایستم و به کبوترها تکههای بیسکویت تعارف میکنم از یک موزهی کوچکِ شکلات بازدید میکنم و سرمست از بوی کاکائو میشوم از در و دیوار و زمین و آسمان و بناهای باشکوه عکس میگیرم و با دل سیر شهر را زندگی میکنم
در بیشتر لحظههای گشتوگذار در این شهر دوست و همسفر عزیزم همراهیم میکند. تا آخرین لحظهی ممکن در شهر میگردیم ساعت حرکتمان دوازده ظهر است در چند قدمی هتل هستیم که صدای مهیبی میشنویم
در این شهر هر روز ساعت دوازده توپی در قلعهی پتروپاول شلیک میشود و این به عنوان آخرین خاطرهی ما از این شهر در ذهنمان ثبت میشود
حسن ختامی باشکوه بر سفر روسیه
به فال نیک میگیریمش ...