مهسا سلطانی مقدم
مهسا سلطانی مقدم
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

از آماتوری تا تابع لگاریتم

به خدایی که حدیث حسنش در داستان نگنجد...

حریف چغر و بدبدنی دارم این روزها در دنیای قرنطینگی ام. به سراغش که میرم پوزخندی میزند که تو هنوز از رو نرفته ای؟ نگاهش را با لبخند جواب میدهم و بازش می کنم و میرم سراغ صفحه ای که تا دیروز خوانده ام. روحیه ام را دربرابر پوزخندهایش تقویت کرده ام. روزهای اول حسابی بهم برمی خورد اما حالا بعد از چند ماه سر و کار داشتن با کلماتش، تکنیک های بیشتری برای مبارزه مطالعاتی یاد گرفته ام. یاد گرفته ام؟! شاید هم پوستم کلفت تر شده است. اسان بود؟ نه اصلا. پیروزی بزرگی است؟ برای من آماتور بله، خیلی زیاد. بعضی سطر ها کلا نفهمیده ام؟ دقیقا.


تقریبا دو سال پیش بود که تا صفحه 100 اش را بیشتر دوام نیاوردم و تسلیم شدم و جوری سر خورده شدم که تا مدتها جای خودم را نگرفتم. وسوسه دوباره خواندنش را مینا انداخت به جانم. منتظرید تا تحلیل و نقد بشنوید؟ از من که از پس خواندن کلمات هم تا به سختی و قلدری برآمدم توقع زیادی است؛ در حد اینکه از پسر بچه ی کلاس پنجمی معکوس تابع لگاریتمی را بخواهید؛ همینقدر دور از ذهن.


بعد صفحه 300، مهربانی پیشه کرد و روان تر شد، تسلیم شد یا دلش رحم آورد نمیدانم. منم هم بنده ی مهرش شده ام. فکر کنم مسیر عصبی اش تازه در ذهنم در حال ساخت است، این مسیر عصبی از محصولات یادگیری ام در قرنطینه است. تازه فهمیده ام چیز جالبی است.

کند پیش میرم، اگر در هر روز 20 صفحه بخوانم شاهکار کرده ام؛ اما با همین فرمان که جلو بروم، جلد اول "در جستجوی زمان از دست رفته" تا چند روز دیگر در برابرم سر خم میکند و من کیفور میشوم از این فتح الباب بزرگ.


کتابمارسل پروستتجربه کتابخوانی
علاقه کاری ام به تجربه مشتری و crm است، اگر زمینه اش گردشگری باشد چه بهتر، اگر "نوشتن"به این دو آذین شود اکسیژن هوایم بیشتر می شود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید