به نام خدایی که حدیث حسنش در داستان نگنجد...
قبل از اینکه بپیچم، در تاریکی خیابان یک نوری دیدم که نوشته بود انار شیرین کیلویی...(؟) نفهمیدم کیلویی چند. تصویر به نظرم آشنا آمد.
یادم آمد دقیقا همین جا ، همین شخص، همین ماشین (البته اینطور فکر می کنم) به ترتیب اخر به اول تابلو دست نویسِ گلابی و سیب، هندوانه، خربزه کویری ، لیمو ترش و ... (و احتمالا کلی چیزهای دیگر که یا من رد نشدم و ندیدم یا دیدم و یادم نیست) هم دیده بودم و انگار که تازه وارد این جهان شده باشم و تنوع خلقت را دیده باشم یک خدایا شکر عمیقی از ته قلبم بلند شد بعد بلند به خودم گفتم "این تیکه خیابون از رنگ نمی افته و تکرار هم نمیپذیره". به قول دوست خوش ذوقمان جای آلو رو خرمالو میگیرد و جای سرخی را زردی. دیدم خداوند هم بدش نمی آمده ما را غرق دررنگ و طعم کند و خطاب به خیل عظیم ما بندگان بگوید نگران نباش، از این رنگ خوشت نمیاد بفرما برات عوضش کردم. از طعم شیرین زده شده ای بفرما این هم میوه ترش. چشم هایمان پر کرده از دلخواسته هایمان. و این چنین شد که ما بندگان بهانه گیر شدیم. انگار باید از همان اول می گفت این هندوانه را میبینید؟چهارفصل سال،چه گرمای خرما پزان، چه سرمای برف ریزان باید همین را نوش جان کنید. آن موقع شاید، آنهم شاید ما ادم ها کمی کمتر بهانه گیر و بیشتر سپاسگزار می شدیم. این وفور نعمت و تنوع آن یه جورهایی کار دستمان داده است. اما چه می شود کرد که کسوت و مشغولیت باری تعالی، لطف کردن است و تنوع نعمتهایش نیز به همین سبب است که ذات خداوند از لطف است؛ هرچند که همین طعم و مزه ها را نیز با هم در معرض دید و استفاده مان نگذاشته تا از ارزششان کم نشود و خوشمزگی یکی در برابر آبدار بودن دیگری به چشم نیاید. اما هرچه بگوییم ، رابطه از نوع خدا و بنده است و چرا و چگونه اش را حداقل من بلد نیستم. اما در روی زمین و ارتباط انسان ها با هم
من فکر می کنم اگر گزینه های کمتری برای انتخاب داشتیم حالمان بهتر بود. یک روز خودتان را تصور کنید که رفته اید یک جفت کفش بخرید اقای یا خانم فروشنده یک نمونه برای شما می آورد و میگوید جنس این کفش عالی است، رنگ های دیگری هم دارد . همینطور که دارید کف کفش رو نگاه می کنید و احتمالا انعطافش را می سنجید با یک نمونه دیگر از راه میرسد و میگوید این کار خیلی پرفروش است وچند جفتی فقط از ان مانده است. اولی را میگذارید روی میزی که جلویتان است و دومی را میگیرید و دوختش را نگاه می کنید. هنوز به نگاه کردن به کف این یکی نرسیده اید که با یک نمونه دیگر از راه میرسد و میگوید اگر کار اسپرت میخواهید این یکی را امتحان کنید، سرمه ای هم دارد. تا همین جا حالتان چگونه است.احتمالا خوب نیستید چون احساس می کنید حالا چکارکنم و فکر می کنید هر کدام را که انتخاب کنید بازهم دچار ضرر و خسران شدید. این تنوع گزینه های تصمیم گیری باعث میشود احتمالا هیچ تصمیمی نگیرید و پرونده خرید کفش را همچنان باز میگذارید و بیرون می ایید.
ادامه دارد..