چادرم را برداشتم تا اماده نماز شوم؛ صدای موسیقی معین زد از گوشیم در حال پخش بود. خواستم صدا را قطع کنم دیدم چقدر دلنشین می خواند. یک دفعه چیزی در ذهنم پررنگ شد که فلسفه این که از کودکی می گفتند موقع نماز، قاب عکس یا فردی روبرو نباشد و ... حتی صدای موسیقی هم گناه دارد چیست؟
خدای درونم بسیار قشنگ پاسخ داد:
گناه؟؟؟
فقط میخواستم به تو تمرکز را یاد دهم که اگر مشغول نماز خواندنی با خود من شروع کنی و یاد بگیری چگونه روی اهدافت، صد خودت را بگذاری.
اگر به تو نمی گفتم به مُهر نگاه کن چگونه می خواستی یاد بگیری که کل ذهنت را در یک نقطه جمع کنی؟
تو برای افزایش تمرکزت از دیگران یاد گرفته ای که 5 دقیقه به نور شمع خیره شوی؛ به تو یاد دادند که دفتری در کنارت بگذاری و هروقت مشغول انجام کاری هستی و صدها فکر بر تو تراوش می کند آن ها را یادداشت کنی و دوباره به همان فکر مبدا برگردی و حتی راه باشگاه مغز را در پیش گرفتی.
اما از آن جا که کسی هدف را برای تو درست بیان نکرده فکر می کردی اگر به مُهر نگاه نکنی و نظاره گر اطرافت باشی گناهی برای تو نوشته خواهد شد... نه این گونه نیست؛
شاید بشود آن گناه را از دست رفتن فرصت ها تعبیر کنم. به سر نماز که می آیی من همراهت می شوم تا با هم تو را بسازیم تا یاد بگیری چگونه در همان لحظه حضور داشته باشی. این تمرینی است برای کل مسیر زندگیت که با مداومت در آن می توانی روز به روز با نسخه بهتری از خودت ملاقات کنی؛
گناهی در کار نیست از دست رفتن تمرکز یعنی نرسیدن تو به آن چه که لایق آنی؛ کافیست برای هرکاری در لحظه حضور داشته باشی تا نتایج شگفت انگیز را در همه ابعاد زندگیت تجربه کنی درست مانند همان تمرینی که من از تو روزانه می خواهم
ما فقط روزی سه بار به مدت 5 دقیقه با هم کار می کنیم برای متعالی شدنت؛ ان گاه که یاد گرفتی چگونه روی یک هدف بمانی ان وقت که فهمیدی تمام وجودت را صرف خواسته ات کنی راه مقصود را زودتر از همیشه پیش می گیری
خواستم بگویم در کنار تمام قدم هایی که برای پیشرفت ذهنت برمیداری با من هم با تمام وجودت روزی سه بار همراه شو.
گفت و گوی درونی به پایان رسید...
خدای درونم من را به فکر برد که چه برنامه فشرده ای در همان 5 دقیقه گنجانده از شستشوی سر و صورت و بهداشت فردی تا باز کردن چاکراه ها تا انجام حرکاتی هرچند مختصر اما مفید برای سلامت جسم و والاتر از همه آن ها سلامت ذهن...
و من خوشحالم از این که تمام وقایع زندگیم را با دید خدای درونم تفسیر می کنم و تمام اعتقاداتی که ناشی از نادانسته های دیگران در اعماقم نفوذ کرده بود یک به یک به خاک می سپارم...
سمیه شجری/ اذر1402