آنیما
آنیما
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

سالگرد

خیلی اتفاقی چشمم به تاریخ امروز افتاد

یادم افتاد 3 روز از دومین سالگرد آشناییمون گذشت و من هیچ حواسم به تاریخ نبود

البته که تویی نبودی که بخوام بهش تبریک بگم و یادآوریش کنم!!!

می نویسم که بدونی از شروع تا پایان چه بر من گذشت

شاید هرگز نخونی، شاید هم خوندی...

نمی دونم ، ولی احساس می کنم این همه حرف که تو سرم دور هم جمع شدن باید یه جایی خالی بشن.

بذار شبهایی رو به یادت بیارم که تا صبح نمی خوابیدیم و با هم حرف می زدیم ، انقدر آتشین شروع کردی که منِ طوفان زده باورت کردم، اعتماد کردم و دل سپردم.

رسم دل سپردگی این نبود جانم...



شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید