فروید از چند بعد به انسان نگاه می کنه، یکی از اون ابعاد اینه، انسان موجودی است، که علیت در برابر غایتمندی دارد. یعنی اینکه انسان اگر چه در زندگیش آرزو و اهداف زیادی دارد به اهداف خودش نمی رسد، به دلیل ویژگی شخصیتی و تغییر شخصیتی که دنبال آن است و نمیداند باید چه کند.
اینکه گذشته فرد و یا تجاربی که از گذشته به دست آورده او را به سمت آینده ای شبیه به گذشته اش سوق می دهد. مثل کشی که هرچی بکشی دوباره به حالت اول خود بر میگردد. انسان هم وقتی شروع به تلاش می کند تا تغییری در وجوش ایجاد کند، تجربه های گذشته او از این تغییر ممانعت می کنند و نمی گذارند شخصیتش تغییر کند و موفق شود.
فرد شاید برای تغییر شخصیتش تلاش کند و بسیار هم تلاش کند، ولی لحظه ای که نزدیک به تغییر هست یا لحطه رسیدن به موفقیت برمی گردد، و می گوید من میدانستم نمی توانم به نتیجه برسم زندگی من همین است و باید با آن بسازم، لذا در ویژگی شخصیتش و تغییر شخصیت خود ناموفق میماند.
تقریبا برای همین است که 90 درصد مردم زندگی عادی دارند و در زندگیشان پیشرفتی نمی کنند. و به زندگی یکنواخت خود ادامه می دهند.
یعنی اگرچه هدف دارند، ولی چون نمی توانند در دیدگاه خود و تجربیاتی که تا به حال به دست آورده اند، تغییری ایجاد کنند و تغییر سخت و زمان بر است و نیاز به تلاش مضاعف دارد. و رفتن به دنیای ناشناخته هاست سعی می کنند. به همان که دارند اکتفا کنند و تغییر را در خود راه ندهند.
فروید می گوید غریزه مرگ که در انسان وجود دارد، این غریزه بسیار محافظه کار است، افراد را وادار می سازد، الگوهای رفتارهایی که آموزش دیده اند و به صورت تجربه به دست آمده را به صورت بی اختیار تکرار کنند. مثال همون کش است، که به فرد وصل شده باشد، او را به سمت خودش می کشد. و نمی گذارد تلاش های فرد نتیجه بدهد.
تمام زور خود را می زند تا دوباره فرد به حالت اولیه خود برگردد. یعنی به همان زندگی روتینش ادامه دهد. فرد زمانی موفق می شود که این کش را پاره کند و آزاد بتواند تصمیم بگیرد. وقتی این کش پاره شد، یعنی طرز تفکر فرد فرق کرده و آماده ایجاد تغییر در زندگی اش است.
لذا برای همین هم افراد می کوشند به روشی که سالها در زندگی خود آموزش دیده اند نگرانی ها و تنش خود را کنترل کنند. و به همین دلیل که نمی تواند تغییری در شخصیتشان داشته باشد باز سر خانه اول خود می ماند.
این مثال ها و توضیحاتی که زده شد، نه تنها برای موفقیت شخصی بلکه برای شکست دادن افکار مزاحم، بیماری های روانی مثل اضطراب، استرس و افسردگی ووسواس هم به کار می رود. یعنی افرادی که مبتلا به این بیماری ها هستند زمانی می توانند بهبودی را حاصل کنند که از قید و بندهای ذهنی خود رها شوند. به زندگی طوری نگاه کنند که افراد عادی نگاه می کنند.
آنچه از این مبحث درک می شود این است، ویژگی شخصیتی و تغییر شخصیت انسان زمانی حاصل می شود که انسان مدت طولانی برای تغییر خود در هر زمینه ای تلاش کند. زمان مهمترین فاکتور بعد از تلاش است.
مطالب بیشتر در مورد بیماری های روانی و درمان آن به زبانی ساده همراه با ویدئو