همین ابتدا بذارید قبل از شروع چیزی رو با هم شفاف جلو ببریم و اون چیز اینه که من نه داخل مجموعه سرآوا کار کردم، نه شناخت مستقیمی دارم و در جایگاه قضاوت این حرفها رو میزنم.
هر آنچه که در ادامه میخونید تنها دو دلیل برای نوشتنش وجود داشته؛ اولی عادت بد نمک خوردن و نمکدان شکستن و دوم قضاوت بیرون گود.
حالا با هم از ابتدا شروع میکنیم.
بیاید کمی به گذشته برگردیم، به زمانی که شرکتیهایی مثل سرآوا وجود نداشتن و کسبوکارها عموما داخل ایران اینطور شکل میگرفتن که عدهای دانشجو میومدن یه شرکتی رو تاسیس میکردن، یک کاری رو از بخش دولتی میگرفتن و اون رو انجام میدادن و تمام.
مقیاس پذیری، بینش رشد سریع، آشنایی به موقعیتهای شغلی جدید، آشنایی با سازوکار غربی و مدرن و خیلی چیزای دیگه وجود نداشت و میشه گفت همه چیز یک ساختار خشک، تکراری و سنتی داشت.
بعد از اومدن سرآوا و مجموعههای مشابه و داغ شدن بحث acceleratorها و پیدایش VCها و خیلی مسائل مربوطه که شما بهتر از من میدونید، خیلی از ماها به این فکر افتادیم که چقدر جالب؛ برای هر مشکلی میشه یک راهحل ایجاد کرد، اون رو تبدیل به کسبوکار کرد و مرحله به مرحله گسترش داد.
اینها نگرشهای جدیدی بودن که قبل از امثال سرآوا به صورت فراگیر داخل ایران باب نبودن و سرآوا با بسط دادن این دیدگاه کمک کرد هر کسی در هر نقطهای به فکر استارتاپ خودش بیفته و کسبوکارهایی که امروز میلیاردها ارزش دارن و اون موقع حتی درکی از گسترش نداشتن، تونستن کارشون رو گسترش بدن و به جاهایی برسن که ۱۰ سال پیش فکر کردن بهش شبیه به یک رویا بود!
خیلیها از کنار اسم سرآوا و در همون ساختار بزرگ و شناخته شدن و این رو مدیون همون تریبون و ساختار بودن، هستند و خواهند بود!
هر شرکت و مجموعهای در کنار تمام خوبیهایی که داره، نقاط سیاه و مشکلآفرینی هم به همراه خواهد داشت چون اون شرکت توسط چند انسان بنیانگذاری میشه و خب هیچ انسانی هم کامل نیست!
این روزا داخل شبکههای اجتماعی خیلی حرفها در مورد سرآوا و سعید رحمانی زده شد که از نظر من منصفانه نبودن.
ببینید مشکل اینجاست که اون آدم تریبونی برای دفاع نداره و ما داخل هیئت مدیره سرآوا نبودیم تا مطمئن باشیم هر تصمیم اشتباهی که گرفته شده آیا مسئول مستقیمش آقای رحمانی بوده یا خیر!
یک جمله محبوبی وجود داره که JFK رئیس جمهور آمریکا اون رو گفته:
Victory has a thousand fathers, but defeat is an orphan.
موفقیت ۱۰۰۰ پدر دارد و شکست یتیم است.
حالا ربط این جمله چیه؟
ربطش اینه که خب یه نفر که رفت، بهتره همه چیز رو بندازیم گردن همون یک نفر و به مسیر ادامه بدیم و این اصلا منصفانه نیست، آدمها باید به اندازه تقصیرشون بازخواست بشن و از من قبول کنید که ما مردم، در جایگاه قضاوت نیستیم.
بیاید از این جایگاه که دیگه تبدیل به یه فرهنگ شده بلند بشیم و کار رو به دست متخصصین اون امر بدیم که اگر این کار رو نکنیم روزی گریبانگیر خودمون خواهد شد.
سرآوا شاید به یک سری آدم بدی کرده باشه ولی این راه درستی نیستش که جای شکایت و ارائه مدارک کافی به دادگاهها و رسانهها، بیایم در خوشبینانهترین حالت، بخشی از حقیقت رو که باعث میشه مردم حق رو به ما بدن بیان کنیم و از بقیه ماجرا چشم پوشی کنیم؛ این کار تفاوتی با دروغ نداره.
از نظر من، منفورترین و زشتترین آدمها همونایی هستن که به وقت نیاز سکوت میکنن و به وقت شکمسیری به نمکدونی که سر سفره هست لگد میزنن.
خیلیها از کنار اسم سرآوا و شرکتهایی که زیرمجموعه سرمایهگذاریهای سرآوا بودن بزرگ شدن و وقتی یه فرد عادی بودن، هر جایی که حاضر میشدن میگفتن:
من تو شرکت X مسئول Y هستم
یا وقتی که اولین سرمایه رو برای استارتاپشون گرفتن تو بوق و شیپور تو همه جا پر کردن که ما N میلیون یا X میلیارد از سرآوا سرمایه گرفتیم و به خودشون افتخار میکردن.
آروم آروم بزرگ شدن و شروع کردن Personal Branding و هنوز خبری از Bad Company و نارضایتی از سیاستهای شرکت سرآوا وجود نداشت.
بعد از اینکه زیر پرچم اسم شرکتها و مجموعهها و سرمایههایی که به نحوی با سرآوا در ارتباط بود تونستن سری تو سرا در بیارن شروع کردن به گفتن جملههایی شبیه جملههای زیر:
- ما خوب بودیم سرآوا بد بود
- ما خواستیم، سیاستهای سراوا نذاشت
- من از اول هم با سرآوا مخالف بودم
- سرآوا چیزی که نشون میده نیست و کارش اصلا چیز دیگهایه!
- سرآوا فقط به فکر جیب خودشه
و هزاران جمله دیگهای که شما هم شنیدید اما واقعیت چیه؟
واقعیت اینه که ما دوست نداریم مسئولیت اشتباهات خودمون رو گردن بگیریم، یادمون میره وقتی سودی برامون داشت سکوت کردیم و حالا که دست یه سریا کوتاه شده میشه زد تو سرشون خب بزنیم، نمک خوردیم که خوردیم، بجاش اینطوری ما بزرگ میشیم!
این ۳ بیت از سعدی خیلی به درد بعضی منتقدین فعلی سرآوا میخوره:
چه خوش گفت : زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن
بعضی از منتقدین یادشون رفته که اگر وارد این ساختار نمیشدن اصلا کسی اونها رو نمیشناخت که حالا بخوان از جامعه چند هزار نفری دورشون استفاده کنن و به کسای دیگه حمله کنند.
اگر استارتاپ شما خیلی تو سرآوا شکوفا شد، همهاش نتیجه بودن سرآوا نبوده و اگر هم شما شکست خوردین باز هم ۱۰۰٪ به عهده سرآوا نبوده، که اگر بوده لطف کنید اسم خودتون رو نذارید Founder چون شما هیچ اختیاری نداشتید و لقب Founder برای شما نیست!
اگر مدرکی ارائه میدید که سرآوا یا هر سرمایهگذار دیگهای شما رو بدبخت کرده، موظف هستید روند کاری خودتون رو هم به صورت مستند با دیگران به اشتراک بذارید تا میزان اشتباهات شما هم دیده بشه!!
بعضی دیگه هم هستن که میگن ما از اول مشکل داشتیم، که متاسفانه اینها هم سودجو به حساب میان از نظر من، مگه همون موقع خبرنگار وجود نداشت؟
مگه دادگاه و دادسرا برای شکایت وجود نداشت؟
مگه استعفا و قطع همکاری وجود نداشت؟
اینکه ما از اسم یک جای دیگه استفاده کنیم، بزرگ بشیم و بعدش ادعای هم رنگی با جماعت دیگهای رو داشته باشیم خیلی ننگین و چرکه؛ چون نشون میده ما چیزی از خودمون نداشتیم و اسم شرکت X باعث شد ما دیده بشیم و حالا نمک خوردیم و داریم نمکدون میشکنیم.
من این حرفا رو از نظر خودم نیاز دیدم که بگم اما چرا؟
چون بدونیم الکی از کسی بت نسازیم!
یادمون باشه هر مجموعه و هر انسانی اشتباه داره!
آدمهای سودجو و نون به نرخ روز خور اطرافمون رو بشناسیم و فکر نکنیم دلسوز بودن!
بدون دیدن تمام اسناد معتبر از هر ۲ طرف دعوا چیزی رو نهایی نکنیم و فکر نکنیم قضاوت ناقص ما ( که اصلا نباید قضاوت کرد) درسته!
و در نهایت هم اینکه، اگر همینجوری به خراب کردن آدمها ادامه بدیم، باید شاهد روزی باشیم که دیگه هیچ آدم دلسوزی داخل ایران کار بزرگ نکنه از ترس اینکه پیش خودش بگه، خب من بیام یه کار بزرگی بکنم و آخرش بشم مثل فلان شخص و هزار تا حرف پشتم زده بشه؟ خب نمیکنم میرم یه کشور دیگه که قدرمو بدونن!!
من از هیچ کس دفاع نمیکنم و هنوزم اعتقاد دارم هر کسی هر چیزی از شخصی داره میگه باید تمام اسناد رو منتشر کنه و اگر هم ضرری کرده باید از مسیر قانونیش اقدام کنه نه اینکه با آبروی دیگران بازی کنه!!!
از همین امروز تمرین کنیم هی دیگران رو قضاوت نکنیم و فکر نکنیم هر کسی نقاب دلسوز رو زد به چهرش آدم خوبیه!
ما از باطن خیلی چیزا خبر نداریم.