ویرگول
ورودثبت نام
سورنا سرآبادانی
سورنا سرآبادانی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

سندرمی به نام "خودم میتونم بسازمش"!

دوباره اختراع کنیم یا نه؟
دوباره اختراع کنیم یا نه؟


دلیل نوشتن این پست تجربه چندین ساله در شنیدن یک جمله آشنا و مشترک میان افراد مختلف در زمینه‌های گوناگون بود.
این افراد در هر زمینه‌ای در اولین برخورد با یک محصول یک جمله آشنا داشتن و اون هم این جمله بود که

چرا باید پولشو بدم؟ چیز خاصی نساخته که، خودمم میتونم بسازمش

این افراد دچار سندرمی به نام "خودم میتونم بسازمش" هستن که یک سندرم خطرناکه!

چرا؟

در ادامه متوجه میشیم.

من به شخصه اعتقاد دارم واقعا خواستن توانستن است و هیچ فردی احمق نیست، فقط دلیل مناسبی برای شکوفایی در زمینه خاصی پیدا نکرده.
پس اگر شما از اون دسته افرادی هستین که همیشه میگید "فلان محصول چیز خاصی نیست و خودم میتونم بسازمش" باید بگم که درسته، احتمال ۹۹ درصد شما قادر به ساخت اون محصول هستید، اما ۳ تا سوال عمده وجود داره!

۱- آیا واقعا هر کاری که تواناییش رو دارید باید انجام بدید؟

۲- اگر پاسخ سوال قبل بله هست، آیا دلیل مهمی وجود داره که هر چیزی رو از نو بسازید؟

۳- چه چیزی رو فدای ساخت دوباره می‌کنید؟



شاید ساخت یک محصول در ابتدا کاملا ساده و شدنی باشه و واقعا هم همینطوره اما یک چیزی همیشه در این موارد هیجانی در نظر گرفته نمیشه و اون هم نفر-ساعت هستش.

برای ساخت یک محصولی که در حال حاضر وجود داره چند نفر نیازه و هر نفر باید روزی چه میزان از زمان خودش رو صرف ساخت اون محصول بکنه؟

امروزِ ما، ۴۰۰ سال پیش نیست که علوم به صورت محدود وجود داشته باشن و نیاز باشه که همه مردم شبیه به خیام بشن، امروز در قرن ۲۱ و عصر تکنولوژی، علوم متفاوت به حدی از شکوفایی و گستردگی رسیدن که شاید بشه ۴۰ سال فقط در مورد یک موضوع تحقیق کرد و باز هم به نتیجه مطلوب و دلخواه نرسید چرا که زمان محدودی در اختیار داریم!

حالا وقتی دچار سندرم "خودم میتونم بسازمش" میشیم، به راحتی بخش زیادی از زمان محدود زندگی خودمون رو صرف ساخت محصولی میکنیم که خیلی بهترش رو یک community یا یک شرکت دیگه ایجاد کرده و به صورت تخصصی داره روی اون کار میکنه تا هر روز بهتر از دیروز بشه.
رقابتی که عملا شما رو در جایگاه یک دست و ۱۰ هندوانه قرار میده و مطمئنن شما در زمان مشخصی دیر یا زود تمام هندوانه‌ها رو میشکنید؛ و زمانی که تمام هندوانه‌ها شکسته بشن، شما فقط به زمان و مسافتی نگاه می‌کنید که بی ثمر پیمودید و هیچ نتیجه‌ای برای شما نداشته.

برای اینکه نوشته به درازا کشیده نشه فقط و فقط یک پیشنهاد برای اون دسته از افرادی دارم که به این سندرم مبتلا هستن:

کمی به تعامل اجتماعی بیشتر اهمیت بدید و به این موضوع فکر نکنید که از چیزی عقب موندید؛ بر عکس به عنوان یک موقعیت به این پیشرفت‌ها نگاه کنید و سعی کنید با جمع همراه باشید و به صورت گروهی کاری رو انجام بدید و تمرکز خودتون رو روی مسیر اصلی که در حال حاضر داخل اون هستید هزینه کنید.
زمان سریع‌تر از اون چیزی که فکرش رو بکنید تموم میشه؛ پس بهتره با بهترین تجربیات به پایان برسونیدش.



محصولتعاملزمانپیشرفتتفکر
A simple software engineer looking for complicated challenges.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید