این روزها مدام افرادی را میبینم که از وضعیت اقتصادی و گرانی و دزدی و ... نالاناند. آنها به هر سو که مینگرند یک مشکل میبینند. میدانی... یکی از ویژگیهای ایگو، مشکل سازی است. کسی که به دنبال رفع مشکلات باشد که مشکل سازی نمیکند!
از طرفی معدود افرادی را میبینم که همین مشکلات را به چشم فرصتها مینگرند. نوشتن این متن یکی از محصولات چنین نگرشی است. امیدوارانه به شرایط کشور ایران و مردم ایران نگاه کردن، نه ناامیدانه.
میدانی... انسان است و امید. اگر حیوانی ناامید شود، برای بقای خود تلاش نخواهد کرد. انسان هم در بعد جسمانی یک حیوان است. وقتی در سطح ذهن، اجازه میدهی ایگو تو را نسبت به آینده ناامید کند، جسم برای بقای خود انرژی کافی تولید نمیکند، طبیعتن بیمیلی، بیحس و حالی، کرختی، خستگی، افسردگی و تجربیاتی از این دست اولین فرزندان چنین اندیشیدنی در تجربه روزانه تو هستند.
یک بار دیگر و یک بار دیگر و ... جملهی قبلی را بخوان.
زمان موجب میشود بتوان زندگی را به چشم یک جاده دید، قبل و بعد، پیش رو و پشت سر. در جادهی زندگی همیشه موانع و سرعتگیرها وجود دارند. همزمان همیشه سرپایینیها و مناظر زیبا و در عبارت نهایی، فرصتها، وجود دارند. ندیدن موانع پیش رو، مثل ندیدن خودروها است، اگر به آنها خوب توجه نکنی، با آنها برخورد خواهی کرد. همچنین ندیدن فرصتها یعنی چشم دوختن به گذشته، یعنی به جای نگرستین به امکانات فعلی و پیشبینی امکانات آینده، نگاه کردن به پشت سر و موانع پیشین را دوباره و دوباره زندگی کردن.
عزیز دلم، اگر هیچ مقصدی در ذهنت متصور نشوی، زیستن برایت پوچ خواهد شد. چرا انسان در جادهای گام بردارد که هیچ فرصتی در آن نمیبیند؟ هیچ آیندهی مطلوب «حتی احتمالیای» را در آن تصور نمیکند؟ مگذار مشکلات زمانه تو را ناامید کنند. این یک چرخهی باطل است. ذهنیت ناامیدانه و منفی تولید انرژی راکد و منفی میکند و تو چیزی جز واقعیت منفی و ناامیدکننده در جهانت تجربه نخواهی کرد چراکه خودت هیچ حرکت امیدمحورانهای برای خودت انجام ندادهای!
من فکر میکنم که واقعیت زمانه را واقعیت جمعی میآفریند و واقعیت جمعی را آگاهی جمعی. اگر فرد فرد ایرانیان آگاهی مشکلساز داشته باشند، آیا شرایطی جز انباشت مشکلات را تجربه خواهند کرد؟! اگر ما آگاهی ناامیدیمحورانهای در اذهان خویش بپرورانیم، آیا وضعیت امیدپرورانهای را تجربه خواهیم کرد؟!
پرسش بزرگ و نهایی: آیا جهان تو است که واقعیت جمعی را میآفریند یا واقعیت زمانه است که جهان تو را، جهان «خود تو» را، زندگی «خود تو» را، میآفریند؟
میخواستم با نوشتن این متن بذر این آگاهی را در باغچهی ذهن شما هموطنانم بکارم که، هرچقدر هم که به اطراف نگاه کنید و انبوه مشکلات را ببینید، دلیل موجهی برای ناامیدی نیست، بلکه میتوان انبوه فرصتها را دید و این دلیل بسیار موجهی برای امیدواری است.
از خودت بپرس: کشورم، مردم ایران، به چه نیاز دارند که من میتوانم آن را تأمین کنم؟
این فرصتی برای تو است تا با انجام اعمالی عاشقانه، واقعیتی خودخواهانه در «زندگی خودت» بیافرینی.
این است کاربرد عرفان، معنویت و خودشناسی، در جامعهشناسی و خودسازی و زندگیسازی و جامعهسازی!
سید سروش حقی
۶:۰۲
۳/۵/۱۳۹۹