همهچیز از یک روز معمولی شروع شد. گوشی هوشمندم را برداشتم و دیدم که پیشنهادهایی برای بهتر شدن زندگیام میدهد! مثلا: "آیا میخواهید زودتر بخوابید؟" یا "چطور میتوانید با ۵ دقیقه یوگا آرامتر شوید؟"
انگار خودش میداند که من قرار است شب تا دیروقت سریال تماشا کنم و بعد به جای یوگا، دستم را برای خاموش کردن آلارم دراز کنم!
بعد به من پیشنهاد داد که "آب بیشتری بنوش". راست میگفت. اما چرا گوشی باید حواسم را به آب خوردن جمع کند؟ یعنی من دیگر نمیتوانم حتی بدون راهنماییهای گوشی یک لیوان آب بنوشم؟
یکبار هم، وقتی داشتم غذای چرب میخوردم، گفت: "کالریهای اضافی را بسوزانید!" خب، باشه! اما گوشی عزیزم، لطفاً وقتی سرِ پیتزا هستم، این پیشنهادها را نده!
گاهی احساس میکنم به زودی گوشی هوشمندم قرار است مدیریت کل زندگیام را در دست بگیرد. مثلاً یک روز از من بپرسد: "آیا مطمئنی که هنوز باید این شغل را داشته باشی؟" یا "وقت آن نشده که بیشتر پسانداز کنی؟" شاید هم خودش تصمیم بگیرد و حقوقم را مستقیم به حساب پساندازم منتقل کند!
اما خب، گاهی هم از خودم میپرسم: آیا گوشی هوشمند من واقعاً از من باهوشتر است؟ شاید نه. چون هنوز هم گاهی نمیداند که من هرگز نمیخواهم تبلیغ جوراب ورزشی ببینم!