soroush babaei
soroush babaei
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چرا اینقدر وابسته به شبکه های اجتمایی هستیم؟

اینستاگرام برای من و هم نسلان من ، یک ویترینِ مصنوعی است! امروز حساب کاربری هر کداممان یک ویترین کامل از شخصیتی است که دوست داریم باشیم و دقیقا در تضاد با آنچه هستیم! به نقل از یونگ شاید مفهوم زندگی کردنِ سایه حال در شبکه های اجتمایی کار سختی نیست! مهم نیست که در دنیای بیرون چقدر دوست نداشتنی باشید یا چقدر با مقیاس های اجتماع انسان مزخرفی باشید ، اینجا میتوانید بدون داشتن هیچگونه برتری ، تنها با چند ادیت ساده روی عکس هایتان یا بولد کردن اندام جنسی تان به حد عالی تشویق و تایید بگیرید! این دکمه های لایک لعنتی تنها به اضافه شدن دخترانی با اندام جنسی و کالبد جذاب تر و پسرانی با بدن های تراشیده تر کمک میکند! کما اینکه بعد از یک کلمه صحبت با آنها حالتان از لجن های ذهنیشان بهم میخورد! اگر جزو این دسته هستید ، لطفا مطلقا "خفه شوید" و به فعالیتتان ادامه دهید و هم صنفان خود را بیابید!

البته باید دانست که تمامی این خوشی های مهندسی شده در عکس ، برای واقعی بودن نیازِ به تظاهر دارد! مثلا اگر کسی با 1 کیلو مواد آرایشی روی صورتش عکسی را منتشر کند ، لزوما باید در کپشن اشاره ای داشته باشد که این عکس به دلیل اعتماد به نفس میل شونده به صفر نیست! از این روست که در کپشن ها زیاد میخوانید "یهویی" یا " در طبیعت" یا مفاهیمی از این دست ... صرفا به این دلیل که فردِ منتشر کننده متضاد با تفکرِ " من یک بدرد نخور هستم که چیزی جز اندامم برای افتخار ندارم" حرکت کرده باشد! اما امان از اینکه انسان ها همواره در جهت نداشته هایشان تلاش میکنند!!

باورش تلخ است اما اینستاگرام به ما آنچیزی را میدهد که در دنیای واقعی هیچوقت نمیتوانیم باشیم! بیراه نیست که انقدر حالِ مجازیمان با حالِ حقیقی مان تفاوت دارد! درِ گوشی باید گفت:" خودمان هم میدانیم که از درون چقدر پوچیم!" اما لایک و کامنت های اینستا و توییتر را خوش ااستت نه سختیِ دنیای حقیقی!!

اما... گاهی به آن آن راننده تاکسی فکر میکنم که زندگی تابش را بریده است! از آنجایی که خانواده ای وابسته ی او هستند تصمیمِ خودکشی برای او از نظر بقیه بسیار خودخواهانه بنظر میرسد! (-عجیب است که ما به فکرهایی که دیگران بعد از مرگمان هم میکنند نیز بها میدهیم! توبگو حرفِ ما روی استخوان های استالین یا گاندی تفاوت محسوسی دارد!) هیچگاه نمیتواند تصمیمِ به خودکشی بگیرد! اما میتواند تند تر براند! اصلا میتواند دو نفر دیگر را هم سوار کند تا تقاصِ ناعدالتی جامعه اش را از خودشان بگیرد! آنقدر تند که بگویند "راننده ی با وجدانی بود که بر اثر تصادف فوت کرد" نه اینکه " راننده ی خودخواهی بود که درد کشیدنِ دوست دارانش را به درد کشیدنِ خود ترجیح داد!" -16هزار کشته سال 99 بر اثر تصادف؟!-

شاید اینستاگرام هم برای ما به مثابه خودکشی باشد! ماری جوآنای بی دودمان برای فرارِ از زندگی! ما بطالت را با بطالتی سرگرم کننده تر میکشیم! روشی که هنوز تکامل ، راهی برای شرمنده کردنش پیدا نکرده!

حقیقتش ، آن بیرون دوام آوردن کار سختیست! بگذار سرمان در گوشی هایمان باشد!

ما میمانیم! همه ی ما ! ما همه مان "پیگمالیون" هستیم. عاشق مجسمه ای که در اکانت های مجازی مان ساخته ایم! به امید اینکه کوپیدو شبی از شب ها به بالینمان بیاید و شعله ی آتش محرابمان سه باز زبانه بکشد و معشوقه مان ، واقعی شود! نبضش بزند! ما و تمامی مجسمه های عصیان گرمان! همه منتظریم!


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید