مهم نیست در زندگی چه کردی، مهم نیست چه پیشه کردی، هر که میخواهی باش، شما چهار صبح صندوق عقب رو توی کوچه ببندی، یه آن به خودت میای میبینی تو جادهای. به قول تلویزیون راه تو را میخواند. صدای صندوق عقب توی گرگ و میش صبح اغوا کننده است، طبعا به خاطر صندوق عقب نیست. اون گرگ و میش صبح عامل اصلی همهی این آهنگهای عاشقانه شده ولی هیچ کس درست نگاهش نمیکند، به قول خودمون فقط اداش رو در میارن.
گرگ و میش یعنی اون موقعی که چوپان گرگ و از میش نمیتونه تشخیص بده، یک لحظه است، دنبالش میگردید ولی پیداش نمیکنید. نمیتونید پیداش کنید چون چیزی نیست برای دیدن، همون منظرههای همیشگیه فقط یکم نورپردازیش فرق کرده. در واقع اون لحظهای که تاریکی و روشنی صبر میکنند تا برای چند لحظه همه چیز خنثی باشد. اون لحظه که متوجهش میشید، زیاد وقت ندارید برای اینکه فکر کنید چه کاری میخواهید انجام بدین، قرار نیست فکر کنین تا مناسبترین کار برای این لحظه رو انتخاب کنید، موسیقی، قهوه، چایی. نه خیلی کوتاهتر از اینهاست، انقدر کوتاهه که با کوتاهیش داره بهتون میگه کاری نکن!
وقتی متوجه میشین که الان وقتشه، به چیزی فکر نکنید، کاری نکنید، جایی که هستید بمونید، از سبک شدن زندگی تو این لحظه لذت ببرید، زندگی ارزشمندی که روزها دنبالش میدوییم تا یه لحظه صبر کند و شبها دنبالمون میدود و ما از دستش در میریم. این اون لحظهایه که باید یادتون بیاد، نفس سرد روحتون رو باید گرمش کنید، از بودنتون خوشحال باشید، خوشحال باشید و لذت ببرید فقط و فقط به این خاطر که میتونید خوشحال باشید پس از این توانایی استفاده میکنید. روزها وقت داریم به زمین و زمان لعنت بدیم و تلاش کنیم بهتر شیم، شبها وقت داریم کنار کسایی که دوستشون داریم احساساتی بشیم. اما این یک لحظه وقت استراحت دنیاست به ما.
گرگ و میش شبیه امید میمونه، اصلا این قدیمیها سر همین میگفتن «روزی رو سر صبح پخش میکنن» یا «سحرخیز باش تا کامروا باشی». قدیمها زندگی سختتر بود، نیاز به امید بیشتر بود، صبح پا میشدن، توی گرگ و میش زندگی رو شروع میکردن، با امید زندگی میکردن. آروم آروم زندگی تو عجله افتاد، دیگه وقت نشد یه لحظه وایسیم. همون جوری که اندی توی رستگاری در شاوشنک میگه، امید خیلی چیز خوبیه، شاید بهترین، و چیزهای خوب هیچ وقت نمیمیرن.
اصلا چرا توضیح الکی، بهترین چیز برای اثبات این حرفم فیلم رستگاری در شاوشنک هست. مردم الکی راه میرن و میگن امید باعث میشه آدم بمیره، وابسته بشه، ولی آخرش همه میدونیم که بهترین فیلم به انتخاب مردم رستگاری در شاوشنک (1994) هست، به دو دلیل، داستان خوب، امید. پس به داستانی که دارید مینویسید امید داشته باشید.