سروش لطیفی
سروش لطیفی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دو قاب عکس علی حاتمی و محمدرضا شجریان و سروچمان پنج نمره‌ای

۱۰ سالم بود، کلاس چهارم دبستان بودم. یه معلمی داشتیم ، خیلی جدی و منضبط با سیبیلهای پرپشت ، چشمانی گرد و تیله ای و البته کت و شلواری که خط اتوش یکی از پارامترهای شخصیتیش بود.

آقای قاضی؛ اسمشم بهش میومد.

یه روز سر زنگ فارسی گفت اگر کسی بتونه شعری رو از حفظ بخونه که البته توی کتاب نباشه ، ۲ نمره به نمره ثلث سومش اضافه میکنه.

قطعا یادتونه که کارنامه ثلث سوم اون وقتها مثل نامه اعمال در صحرای محشر بود و خوشبختیمون در گروی معدل ثلث سوم بود.


دستم رو بردم بالا و گفتم من حفظم. آقای قاضی با اون نگاه نافذ و تا حدی ترسناکش پرسید چه شعری؟ از کی؟

گفتم : غزل سروچمان از حافظ.

غزل سروچمان حافظ
غزل سروچمان حافظ


چشمای آقای قاضی گردتر از همیشه شد و با نگاهی سرشار از تعجب ولی لحنی خونسرد گفت بیا، بخون.

رفتم پای تخته و برای بچه ها شعر رو خوندم.

یادم نمیره ، آقای قاضی بلند شد اومد کنارم ایستاد و گفت تو حافظ میخونی؟

گفتم نه آقا.

گفت پس چجوری حفظ کردی؟

گفتم شنیدم آقا.

گفت از کی شنیدی؟

گفتم یه آقایی به نام شجریان آقا.


چند ثانیه سکوت کرد و گفت از پدرت تشکر کن.

۵ نمره به ثلث سومت اضافه میکنم، بشین.


توی همه خونه ها اون وقتها یه بوفه بود که تشکیل شده بود از چند تا ویترین و کمد.روی کمد خونه ما دوتا تابلو بود یکی علی حاتمی و یکی محمدرضا شجریان.توی کمد پر بود از کاستهای محمدرضا شجریان.

عکسی که از علی حاتمی رو کمد بود
عکسی که از علی حاتمی رو کمد بود
عکسی که از محمدرضا شجریان رو کمد بود
عکسی که از محمدرضا شجریان رو کمد بود


با اینکه در اون دوران خیلی دیدی نسبت به این شخصیت‌ها نداشتم، ولی از اینکه عکس این دو نفر به تصمیم پدرم روی کمد خونمون جا خوش کرده بودن حدس میزدم که آدمهای بزرگی هستن.


پدرم اون وقتها توی خونه و ماشین اغلب شجریان گوش میداد و همین شد که من هم کم‌کم به صداش خو گرفتم.


الان سالها از اون روزها میگذره و هنوز شنیدن صدای محمدرضا شجریان برام تازگی داره به شدت احساساتم رو تحت تاثیر خودش قرار میده و تقریبا با تک‌تک آلبوم‌هاشون خاطره دارم.

با سلام بی پاسخ زمستان سر در گریبان فرو بردیم و

با چشمه نوش مست و سرخوش شدیم و

با سروچمان به سکوت سرد زمان اندیشیدم و

با فریاد و بم اشک ریختیم و

با دل مجنون خانه ای در دل و جان ساختیم

با دود و عود نفس کشیدیم و

با آهنگ وفا ترک وفا کردیم و

با غوغای عشقبازان پی نگار دلبند رفتیم و

با بوی باران سفره هفت سین چیدیم و

با دلشدگان عاشق شدیم و ...


اگه دنیای دیگه وجود داشته باشه، برای پدرم خیلی خوشحالم که بلخره میتونه یه جمع سه نفره داشته باشه.

چه مجلسی بشه محمدرضا شجریان، علی حاتمی و پدرم.?

یاد سه تاشون همیشه سبزه❤️

شجریانسروچمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید