sound.of.mind
sound.of.mind
خواندن ۴ دقیقه·۱ ماه پیش

از من تا The Master

The Master
The Master


فکرکنید نزدیک یک ساعت و نیم مجبور باشید یک آدم روی مخ را تحمل کنید. این اولین نگاه من به فیلم The Master بود. راستش اوایل فقط به خاطر نوشتن این بلاگ‌پست فیلم را می‌دیدم ولی کم کم متوجه شدم نمی‌تونم رهایش کنم. دلم می‌خواست بفهمم این «فردی» کوفتی بالاخره چه غلطی با زندگیش میکند؟

مرشد باشید یا مراد فرقی نمی‌کند؟

با دیدن اسم فیلم یا حتی عکسش شاید بتوانید کلیتی از داستان متوجه شوید. مرشد کلمه‌ای ناآشنا در فرهنگ ما نیست. ما اغلب با سرگذشت مولانا و شمس، عبارت مرید و مرشد را شنیده‌ایم. اما اگر فکر می‌کنید این فیلم هم داستان دلدادگی ساده‌ی مراد و مریدی است، سخت در اشتباهید.

شما در تمام فیلم فردی را تحمل می‌کنید چون می‌خواهید بفهمید خودتان کجای این داستان ایستاده‌اید؟

همه چیز از یک نیمه پنهان آغاز می‌شود


صحنه اول فیلم با صورت نیمه سربازی شروع می‌شود و در تمام فیلم قرار است شما این نیمه‌ی پنهان را به دوش بکشید. فردی از ابتدا دور و تنها از سایرین است و رفتارش شما را گیج می‌کند. فیلم داستان بخشی از زندگی و شاید تمام زندگی «فردی کویل» است. فردی در رنج متولد شده است و من معتقدم اکثر ما در رنج پا به دنیا می‌گذاریم. حضور طولانی او در جنگ، او را انسانی متفاوت از جامعه و خسته کرده است که رفتار غیر اجتماعی‌اش دیگران را آزار می‌دهد. درون او آنقدر از درد و خشم پر است که هر آن می‌خواهد با مستی و یا انتقال رنج به دیگران از آن بگریزد. گرچه کم کم در طول فیلم می‌فهمیم فردی هم زمانی انسانی عادی بوده است اما جنگ تمام قوای او برای برای زندگی عادی به تحلیل برده است.

مرشد کیست؟ لنکستر داد!

مرشد کیست؟
مرشد کیست؟


لنکستر اولین کسی است که درون واقعی فردی را برای ما عیان می‌کند. او به همراه تمام احساسات ضدونقیضش. عشق، درد، گناه، آزار، نیاز به دیده شدن و هر احساسی که ما به عنوان انسان با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم حتی خود لنکستر.

مانند آنجایی که فردی از لنکستر می‌پرسد:«تو چه کاره ای؟» و او در جواب می‌گوید:« من نویسنده، دکتر، فیلسوف و تئوری پردازم ولی از همه مهم‌تر من یک انسانم.»

لنکستر بنیان‌گذار یک مکتب فکری من درآوردی به نام «هدف» است. او معتقد است انسان‌ها نمی‌میرند بلکه روح آنها در طول زمان در حال جابجایی است. و برای زندگی بهتر باید تمام احساسات در زندگی‌های مختلف خود روبرو شد و در نهایت آنها را سرکوب کرد.

نقطه شروع برای فردی آنجایی است که از سر بی‌هدفی وارد کشتی لنکستر می‌شود و فرقه هدف و مهم‌تر از آن شخص لنکستر داد تنها جایی است که فردی را با آغوش باز می‌پذیرد با همان معجون شاید کشنده‌اش؛ همان خود واقعی فردی.

پذیرش آن حلقه مفقوده ایست که فردی را مرید لنکستر می‌کند و در طول فیلم می‌بینیم فردی به روش و آیین فرقه هدف نه تنها پایبند نیست بلکه از آن چیزی هم نمی‌فهمد و این را زمانی خوب درک می‌کنیم که حین آوازخوانی فرقه‌ای لنکستر، فردی همه را به دید شهوت آمیز می‌نگرد.

در طول فیلم کم‌کم احساس می‌کنید حالا تنها فردی کوئل مرید نیست بلکه به مرشدی برای لنکستر هم تبدیل شده است. لنکستر این را از درون می‌داند و به آن رشک می‌برد ولی نمیتواند از قید چهارچوب هایی که ساخته است، رها شود. چهارچوبی که همسر او به شدت از آن حفاظت می‌کند.

فردی هم به خاطر لنکستر تن به تمام تمرینات سخت می‌دهد ولی در پایان باز هم نمی‌تواند به مرشد خود پایبند بماند و دوباره به همان روش رهایی و آزادی از قیدی باز می‌گردد. روشی که لنکستر آرزو دارد گاهی آن را تجربه کند.

دیوانه برای ساخت کامل دیوانگی

فیلم مرشد در سال ۲۰۱۲ توسط پاول توماس اندرسون ساخته شده است. این فیلم نیز مانند سایر آثار او مانند «نخ خیال» و «خون به پا خواهد شد» مسیر سختی برای فهم بیننده تدارک دیده است. روایتی از مواجهه دردناک انسان با خود و درون آزاردهنده‌اش.

حضور بازیگران برجسته‌ای مانند فیلیپ سیمور هافمنِ فقید، امی آدامز و رمی مالک یک تیم بسیار قوی برای این فیلم تشکیل داده‌ است اما برگ برنده را واکین فینیکس با بازی شگفت‌انگیزش رو می‌کند. تا آنجا که از او به یاد دارم نقش‌هایش همیشه دیوانگی خاص خودش را به رخ بیننده کشیده تاآنجا که اوج دیوانگی را در جوکر به تصویر کشید.در فیلم مرشد، حتی آن کمر همیشه خمیده و چروک‌های پررنگ پیشانی بیننده را از این شخصیت حیران و سرگشته کلافه می‌کند. انگار قرار است واکین فینیکس همیشه در بهترین حالت ممکن ما را خودش متنفر کند.

جمع بندی

احتمالا The Master فیلمی نیست که آن را در لیست فیلم‌های شگفت‌انگیزی که باید تا آخر عمر ببینید، قرار دهید. اما احتمالا بعد از دیدنش، در دوباره دیدن آن شک نخواهید کرد. انگار قسمتی از وجود شما که ترجیح می‌دهد همیشه ساکت و خاموش بماند، با هنر اندرسون و واکین فینیکس روشن شده است و دست از سر شما برنمی‌دارد. دوست دارید بدانید کجا همچون فردی کوئل زندگی را به حال مزخرف خود رها کرده‌اید و کجا چون لنکسترداد به احساسات خود پیام سرکوب و سکوت مخابره می‌کنید و صد البته معجون جادویی و تلخ نه چندان کشنده شما برای فراموش کردن روایت‌های تلخ زندگی چیست؟

فیلمواکین فینیکسداستان زندگی
کلمات در من سرگردانند, به نوشت که می آیند, آرام میشوم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید