اکنون جامعه ایران لحظات حساسی را از سرمیگذارند... قراین و نشانههای تکرار اعتراضات فراگیر وجود دارد. جامعه ملتهب و اعتراضی است و حکومت در برابر تنها به یک استراتژی روی آورده و آن کنترل است. در سایه وجود حکومت توتالیتری که مطلقاً حاضر نیست فضای دموکراتیک و میانجیهای معقولی برای کنشگری افراد فراهم کند تنها به اتکای همین اعتراضات خودجوش و بیرأس میتوان آن را وادار به عقبنشینی کرد و از دستاندازی و تجاوز به جامعهی مدنی بازداشت. نیروهای محافظهکار حکومت مترصدند که به انحاء مختلف تأثیر و دستاورد جنبشهای بیرأس را انکار کنند و آن را به مثابه جنبش عقیمی که در نبود لیدر و رهبر بی هیچ نتیجهای به ناگاه فروکش میکند، بازنمایی کنند. در حالی که عقبنشینیهای مکرر حکومت خصوصاً بعد از اعتراضات 1401 به ما نشان میدهد، جنبشهای بیرأس میتوانند در دیوارههای این دیکتاتوری آهنین خلل و شکاف ایجاد کنند. پس اینک با اطمینان از اینکه اعتراضات خودجوش بینتیجه نخواهد بود معترضان باید از پیش تجربه اعتراضهای پیشین خود را مورد بازاندیشی و تأمل قرار دهند تا بتوانند بر استراتژی هایی که حکومت برای خنثیسازی اعتراضات به کار می گیرد واقف شوند و به تبع غلبه کنند.
آنچه که در وهله اول باید بدان توجه داشت این است که حکومت برای سرکوب و خاموش کردن اعتراضات تنها به قدرت پلیسی و نظامی خود متکی نیست بلکه دستگاه ایدئولوژیک دولت نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند. در بحبوحه اعتراضات اتاق فکر حکومت از قضا به راهکارهایی برای مهار اعتراضات می اندیشد که کمترین هزینه را برای مشروعیت آن داشته باشد. اما برای اینکه معترضان را دچار ترس و وحشت کند از طریق رسانه های مختلف چنین القا می کند که برای سرکوب اعتراضات متوسل به اسلحه های گرم شده است. در حالی که باید به این مسئله آگاه بود که اساسا نیروهای انتظامی اتفاقا در اوج اعتراضات از حمل سلاح گرم با خود اجتناب می کنند. نه به این دلیل که ما با حکومتی خشونتگرا رو به رو نیستم بلکه از ترس اینکه مبادا با اوجگیری اعتراضات مردم نیروهای انتظامی را خلع سلاح کنند و خود مسلح شوند! در برابر حکومت از استراتژی "منحرف کردن" اعتراضات به طُرق مختلف استفاده میکند. من در این سلسله نوشتار سعی دارم راهکارهای مختلفی را که حکومت برای منحرف کردن اعتراضات به کار میگیرد، آشکار کنم. در این نوشته به صورت خاص میخواهم از مسئله لمپنیسم و استفادهای که حکومت از لمپنها در اعتراضات میکند، بحث کنم.
استفاده از لمپنها در جریان اعتراضات سابقه تاریخی دارد. به عنوان مثال یکی از اقشاری که در جریان کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق ایجاد تحریکات میکردند همین لمپنها و به تعبیر ایرانی آن لوطیها و اراذل و اوباش بودند. اما اینک حکومت از لمپنها چه استفادهای برای انحراف اعتراضات میکند؟ باید توجه داشت وقتی اعتراضات فراگیر رخ میدهد یک استراتژی که دولت برای به انحراف کشیدن آن استفاده میکند تنزل دادن و سخیف جلوه دادن آن است. آنها با این استراتژی سعی میکنند به مردم نشان دهند که این اعتراضات نه شعار معقولی دارد و نه هدف مشخصی دارد و چیزی جز هرج و مرج و آشفتگی اجتماعی نیست. در اعتراضات 1401 شاهد این بودیم که از یک زمان به بعد شعارهای بسیار رکیکی که اغلب بازنمای کلیشههای جنسی بودند داده شد. اما پرسش این است که چه کسی این شعارها را میداد؟ اینجاست که مسئله لمپنها مطرح میشود. این شعارها را لمپنها و اراذل و اوباش حکومت میدادند برای اینکه جنبشی را که شکل گرفته بود در نظر مردمی که به اعترضات نپیوسته بودند سطحی و نازل جلوه دهند تا مانع پیوستن آنها به جنبش شوند. باید توجه داشت یکسری از نیروهای حکومت همین اراذل و اوباش هستند که خودشان به آن "اراذل اجارهای" میگویند که حاضرند در ازای دریافت مبلغی پول هر گونه هنجارشکنی انجام دهند. با شروع اعتراضات دولت در اولین اقدام این لمپنها را با این عنوان که از معترضان هستند وارد "معترضان واقعی" میکند. آسیب رساندن به اماکن عمومی و آتش زدن آنها از جمله اقداماتی بود که این لمپنها در کنار سر دادن شعارهای رکیک در جریان اعتراضات 1401، 1398 و 1396 انجام دادند. مسئله این است که این لمپنهای اجارهای حتی ممکن است خود معترضان را دچار این خطا کنند که تصور کنند واقعا خود مردم هستند که این اقدامات را انجام میدهند. در حالی که این لمپنها یک دسته از همان چیزی هستند که همه از آن آگاهی دارند یعنی "لباس شخصیها". از لباس شخصیها فقط برای سرکوب در کنار مأمورین انتظامی استفاده نمیشود بلکه از آنها برای به انحراف کشیدن اعتراضات نیز استفاده میکنند اما چگونه؟ با وارد شدن در میان معترضان و آتش زدن امکان عمومی و سر دادن شعارهای رکیک. چرا؟ برای اینکه همان شب رسانه ملی بیاید و اعلام کند: معترضان چیزی جز هرج و مرجطلب نیستند و به خود اجازه میدهند به امکان عمومی و حتی اموال شخصی مردم آسیب وارد کنند. با این استراتژی آنها معترضان را محکوم و سزاوار مجازات میکنند. این شعارهای رکیک در جریان اعتراضات 1401 وجه پررنگتری پیدا کرد. اگر شعارهای اعترضات 1398 و 1396 را ببینید مشخص میشود که شعارهای خیلی رکیک آن هم از نوع فحش جنسی نبودند اما در اعترضات 1401 با توجه به حساس بودن آن این شعارها در سطح وسیعی توسط لمپنهای حکومتی داده شد. اما اقداماتی که در اعتراض 1401 در این راستا صورت گرفت به مراتب وسیعتر از این بود. یکی دیگر از اقدامات لمپنهای حکومتی البته لمپنهایی که در خارج از کشور حاضر بودند این بود که عریان و لخت در اعتراضات ایرانیان خارج از کشور ظاهر میشدند. بایدتوجه داشت ما با حکومتی رو به رو هستیم که نه تنها در داخل بلکه در خارج نیز نیروهای امنیتی در خدمت دارد تا در چنین مواقعی از آنها استفاده کند. نمونه این کار لخت شدن یک زن در اعتراضات ایرانیان خارج از کشور در هلند بود. باید دانست و اندکی تردید نداشت که آن زن از نیروهای خود حکومت بود که در اوج اعتراضات با چنین اقدامی سعی داشت بگوید: قصد این اعتراضات لخت شدن و عریان شدن است کلیشهای که حکومت در آن روزها مدام سعی میکرد به مردم القا کند. حکومت انقدر برای مفتضح کردن جنبش 1401 شتاب داشت که تصویر آن زن عریان را بدون اینکه آن را سانسور کند از اخبار 30: 20 پخش کرد. مسئلهای که حتی اعتراض بخشی از مردم را برانگیخت که چرا صداو سیما به خود اجازه چنین کاری را داده است. البته باید چنین با شتاب و ناشیانه آن اخبار را پخش میکردند تا هر چه بیشتر اعتراضات را سخیف جلوه دهند. در اقدام دیگری در همین راستا آنان از تریبونهای مختلف از زبان منتقدنماها مدام از حق آزادی جنسی بحث میکردند و باز معترضان را متهم میکردند که تمام هدفی که در پی آن هستند آزادی جنسی است. در حالی که اعتراضات 1401 به یک معنا اعتراض به یک "جنایت" بود و اعتراض به حکومت دیکتاتوری که به خود اجازه میدهد هر کس را که از حد و حدود مقرر آنها عدول کند، به چنین سرنوشتی دچار کند. البته معترضان واقعی پاسخ این اتهامات را با شعارهایی از این دست که "هیز تویی هرزه تویی زن آزاده منم" میدادند و از این شعار باید فهمید که معترضان واقعی آن روزها چه چیزی را میخواستند. بنابراین باید توجه داشت وقتی اعتراضات فراگیر شکل میگیرد همه شعارها لزوما شعارهای "معترضان واقعی" نیستند...همه اقدامات خصوصاً آتش زدنها و تخریب امکان عمومی اقدام معترضان واقعی نیستند...از این فراتر همه کسانی که در اعتراضات حاضرند لزوما "مردم" نیستند بخشی از آنها نیروهای حکومتند که برای به انحراف کشیدن آن در جمع معترضان با ظاهری عادی حاضر شدهاند. آنها برای اینکه کسی به آنها شک نکند اتفاقا خود را از همه رادیکالتر و مخالفتر نشان میدهند. نتیجه چه می شود؟ حکومت مدام از تریبونهای مختلف و حتی راهاندازی راهپیماییهای حکومتی معترضان را به خشونت طلبی، تجزیه طلبی، بر هم زدن امنیت، آسیب رساندن به اموال مردم متهم میکند.
اما باید توجه داشت حکومت دو نوع لمپن دارد: یکی همین "لمپنهای خیابانی" هستند که در اوج اعترضات وارد جمع مردم معترض میشوند و دیگری "لمپن روشنفکران" هستند که به نحو دیگری معترضان و اعتراضات را متهم میکنند و حتی با لحنی روشنفکرانه اقدامات آنها را وحشیگیری یا تروریسم بدوی میخوانند. این لمپن روشنفکران متحدان و همدستان لمپنهای خیابانیاند اما چگونه؟ آنها با آگاهی از اینکه اعمال خشونتباری که در خیابانها انجام میشود کار خود حکومت است و کار همین اراذل و اوباش حکومتی است اما آنها را به معترضان واقعی نسبت میدهند و شروع به نصیحت کردنهای روشنفکرانه میکنند. حرفهایی از این قسم که از دل اعتراضات خشونتبار دموکراسی بیرون نمیآید یا اینها چه آزادیخواهانی هستند که رفتارشان شبیه دیکتاتورهاست... یا اینکه شروع میکنند به تحلیل هایی از این دست که جنبشهای اعتراضی جنبشهایی کور هستند و هدف و ایدهآل مشخصی ندارند و چیزی جز واکنشی بی معنا نیستند. اینجاست که پیوند نامبارکی بین لمپنهای خیابانی و لمپنهای روشنفکری شکل می گیرد. در اوج اعتراضات این لمپن روشنفکران تبدیل میشوند به حامیان گاندی، نلسون ماندلا و مارتین لوتر کینگ و معترضان را اینگونه نصیحت میکنند که دست از خشونت کور بردارید و بیایید راهی که گاندی رفت را برویم. او در حالی اینگونه معترضان واقعی را نصیحت میکند که با تمام وجود آگاه است که تمام وحشیگریهای خیابانی و خشونتها کار خود حکومت است. اینگونه لمپن روشنفکران با وقاحت و بیشرمی تمام فکر و اندیشه را در خدمت حکومت میگیرند و به او کمک می کنند تا جنبشهای اعتراضی را سطحی و نازل جلوه دهد. پس باید توجه داشت به تحلیل این قسم روشنفکران در اوج اعتراضات نباید هیچگونه توجهی داشت. آنها تحلیلهایشان را فقط در جهت انحراف اعتراضات به کار می گیرند و معترضان را به خاطر امری سرزنش می کنند که مرتکب نشدهاند.
اما یک راهکار برای مقابله با این استراتژی حکومت این است که معترضان از طریق شعارها مرز خود را از لمپنها جدا کنند اتفاقی که کم و بیش در اعتراضات 1401 رخ داد و معترضان با برخی شعارها سعی داشتند به مردم بفهمانند که اعمال خشونتبار کار خود حکومت است(مثل شعار داعش ما شمایید). این امر مستلزم این است که معترضان نسبت به این امر هشیار باشند که حکومت سعی دارد چه تصویری از آنها را از طریق رسانههای مختلف برای مردم بازنمایی کند. این تصویرسازیها باید شناخته شود و همان لحظه در اعتراضات علیه آن بازنماییها شعار داده شود و علناً گفته شود که مرزها جداست. لمپن خود حکومت است و معترضان سودای آزادی، عدالت و انسانیت را دارند!