داستانهای فانتزی پر از جادو و موجودات فراطبیعی هستن. موجودات اساطیری مثل سیمرغ، اسب بالدار، اژدها و دیو و هزار تا چیز دیگه هم میتونن توش حضور داشته باشن. جادو یا این موجودات توی داستانهای فانتزی عنصر اصلی داستان محسوب میشن.
حتما دارید به این فکر میکنید که این قوانین چقدر به شاهکاری مثل شاهنامه یا ایلیاد و ادیسهی هومر، هزار و یک شب و خیلی دیگه از گنجینههای تمدنی بشر شباهت داره و شاید اصلا اینها همه یک گونه یا ژانر باشن.
نکتهی اول اینه که آره! نوه و پدربزرگ بههرحال شباهتهایی با هم دارن. اما یه تفاوتهایی هم این وسط هست. مثلا رئیس قبیله و باقی اعضای گروه شکار، واقعا اعتقاد داشتن که پدربزرگ شما با اون گوزن-هیولا مبارزه کرده. اون گردنبند رو که یادتون هست؟ بهش به چشم طلسم نگاه میکردن.
اما اگه هری پاتر یا ارباب حلقهها خونده باشید، میدونید که با جهانی واقعی طرف نیستید. اگه نمیدونید هم... خب؛ یه مشکلی این وسط هست.
موضوع بعدی که کمکمون میکنه تا داستان فانتزی رو از باقی انواع داستان بهتر بشناسیم، جهان داستانه. توی این جهان جادو و موجودات فراطبیعی جز جدانشدنی اون هستن. جهانتون قوانینی داره که جادو و این موجودات بر پایه ی همون قوانین وجود دارن؛ حتی اگه جهان داستان، به جهان واقعی شباهت داشته باشه یا نه اصلا جزئی از همین جهان باشه...
