پرده اول:
حلقهها از مصر چهارهزار سال پیش استفاده میشدن. از الیاف گیاهی بافته میشدند و نمادی بودن برای عشق و تعهدی همیشگی به اون.
در ارباب حلقهها هم، نُه فرمانروای انسان، نه حلقه رو میپذیرن حلقههایی که اونها رو جاودانه میکنه اما ارتباطی ناگسستنی با حلقهی یگانه و سائورون، ارباب تاریکی براشون رقم میزنه. اونها قدرتمند و جاودانه میشن اما کمکم تغییر میکنن. جسمشون رو از دست میدن و به ارواحی غرق در تاریکی بدل میشن.
اما حلقهای که تالکین استفاده کرده خیلی هم به حلقهي ازدواج شبیه نیست. پس ریشهی این حلقه رو کجا باید پیدا کنیم؟
اولین و شاید پرپسامدترین منبع الهامی که برای تالکین متصور میشن، به اپرای ریچارد واگنر برمیگرده. در اپرای واگنر که الهام گرفته از اساطیر ژرمنی و نورسه یک دورف حلقهای میسازه که به صاحبش قدرت فراوانی میده. اما این حلقه با خودش نفرینی هم به دنبال داره. خود تالکین این ارتباط رو رد میکنه. احتمالا این شباهت هم بهدلیل استفاده ی هر دو از منابع اساطیری یکسانه.
اما موارد دیگهای هم هست که حلقه رو بشه بهشون نسبت داد.
سال ۱۹۲۸ از تالکین خواستن تا در مورد کتیبهای که از دل معبد نودِنس (Nodens) بیرون کشیده بودن تحقیق کنه. معبد در دل دواروز هیل بود؛تپهی کوتولهها.
تالکین نودنس رو به قهرمانی اسطورهای مربوط میدونست که لقب دستنقرهای داشته. این درست معنی اسم کسیه که حلقههای قدرت رو ساخت کِلِبِریمبور. Celebrimbor
بخشی از کتیبهای که تالکین ترجمه کرد از یک حلقه حرف میزد و البته یک نفرین. نفرین به کسی که حلقه رو به معبد خدای نودنس برنگردونه. نفرینی که تا همیشه همراهش خواهد بود و سلامتیش رو نابود میکنه.
اما یک حلقهی دیگه هم هست که میشه ازش حرف زد؛ حلقهی گیگِس(Gyges).
ماجرا به جمهوری افلاطون برمیگرده. داستانی که پرسشی اساسی در پی خودش داره. اینکه اگر ترس از عقوبت رفتار ظالمانه وجود نداشته باشه، آیا باز هم کسی عادلانه رفتار میکنه؟
گیگس چوپانی بوده که برای پادشاه گلهداری میکرده. روزی که گله رو به چرا میبره، شکافی در برابرش ظاهر میشه و گیگز به داخل شکاف میره. اونجا اتفاقای عجیبی براش میافته و آخر ماجرا حلقهای در دست یک جسد پیدا میکنه. حلقهای که به گیگس قدرت نامرئی شدن رو میده.
شباهت ماجرا فقط همین نیست. حلقه پاسخیه به سوالی که مطرح شده بود. درواقع گیگس بدل به همون ظالمی میشه که شاید همیشه ازش تنفر داشته. اون پادشاه رو میکشه و جنایات و ظلمهای زیادی میکنه. درواقع حلقه، گیگس رو به فساد میکشه. همون کاری که حلقهی یگانه با پادشاهان انسان، گالوم و خیلیهای دیگه کرد.
البته بعدها سقراط پاسخ این پرسش رو میده. سقراط میگه که عدالت و ظلم ربطی به توان و ناتوانی انسان نداره. اینطور نیست که عدالت حس انتقام شخص ناتوان نسبت به قدرت شخص ظالم باشه. اون استدلال میکنه که ظلم شخص قدرتمند، یعنی سقوطش در برابر قدرت حلقه. چیزی که باعث میشه شخص ظالم با وجود قدرتی که داره، شاد نباشه. با این حال شخص عادل اگر حلقه رو در دست هم داشته باشه با مهار این قدرت، شاد میمونه.
البته اگه خدا و روز جزا رو به این معادله اضافه کنیم، پاسخ خیلی ساده میشه و گیگس هیچوقت نمیتونه خودش رو تواناترین فرض کنه و از عقوبت کارهاش فرار کنه.
یه کم که دقت کنیم شاید تمام این مفاهیم رو توی ماجرای حلقهی قدرت و داستان تالکین ببینیم. حتی ماجرای عقوبت و پاداش اعمال رو. کمی جلوتر نگاهی رو بررسی میکنیم که اساساً ارباب حلقهها و سیلماریلیون رو داستان انسان از نگاه کتاب مقدس میدونه. اینکه انسان در ماجرای خدا و شیطان چه جایگاهی داره و چطور مثل نازگولها در سیاهی سقوط میکنه و یا شبیه به آراگورن نمایندهی روشنایی میشه...
این اپیزود رو در کست باکس بشنوید:
