یکی از ترس های بزرگم اینه که هیچوقت از دست این قرصها خلاص نشم..امشب رفتیم داروخونه تا برای مدتی که سفریم بعضی قرصها رو بگیریم... وای یکیشون اصلا پیدا نمیشد و یک جایی که داشت گفت حتما باید نسخه باشه، اون لحظه ضربان قلبم اونقدری بالا رفته بود که انگاری توی دنیا من هستم و قلبم تنها...اینکه بالاخره پیداش کردم بماند اما ترس من از اینکه کی قراره روزی برسه که بدون اینها به سر کنم، زیادتر شد...برای .... اینهمه... برای... غیر تکراری
امشب رفتیم داروخونه تا برای مدتی که سفریم بعضی قرصها رو بگیریم... وای یکیشون اصلا پیدا نمیشد و یک جایی که داشت گفت حتما باید نسخه باشه، اون لحظه ضربان قلبم اونقدری بالا رفته بود که انگاری توی دنیا من هستم و قلبم تنها...
برای .... اینهمه... برای... غیر تکراری