استارتاپها در تعریف کسب و کارهای نوپایی هستند که در جهت راه حلی نوآورانه و دوام پذیر برای رفع یک نیاز در بازار شکل گرفتهاند. اغلب نیز به شرکتهایی گفته میشود که رشد سریعی در زمینه فناوری و تکنولوژی دارند.
اما در کشورما، این شرکتهای نوپای ایدهمحور که بر بستر تکنولوژی کار میکنند، بیشتر در زمینه خدمات و سهولت اراده خدمات در بستر وب فعالیت میکنند. خدماتی در بیرون از منزل را بصورت تصاعدی جمع کرده و با همگرا کردن خدمات و ارائه آنها بصورت راحتتر به ما سهولت را برای دریافت خدمات به ارمغان میاورند.
ماشینهای بیکار در خیابان را جمع میکنند، با سازوکاری که خود محل بحث است،سپس خدمات حمل و نقل را به ما بصورت مجتمع ارائه میکنند؛ مانند «اوبر» در خارج از کشور و «الف-ت-د-ک» در ایران.
در ایران، بصورت لجام گسیخته، بعد از سال نود و دو جمع آوری خدمات و ارائه تحت وب به مشتریان شامل خیل عظیم خدمتها شده است. از حمل و نقل گرفته تا نان و غذا و دارو و حتی کاندوم!
در ایران با نظاممند شدن بحث دولت الکترونیک و تفویض خدمات به بستر وب، راه برای توجیه فراگیر شدن استارتاپها نیز فراهم شد. این خدمات و مجتمع کردن بنگاههای خدماتی و ارائه آنها در بستر وب چند ایراد عمده ولی تقریبا ناپیدا در ایران برجای گذاشت. ما سهولت دسترسی به خدمات را بالاتر از مفاهیم و ایجاد لوپهای رفتاری ناقص و ناقض خدماتیاجتماعی دیدیم.
قطعا بازار رقابتی و آزاد خوب است. قطعا اینکه برای خرید یک کاندوم! سوار ماشین نشویم تا آلودگی زیاد نشود خوب است! قطعا مقایسه و انتخاب و آزادی دسترسی به اطلاعات خوب است اما متاسفانه ما به هزینههای ناپیدایی که، بصورت جمعی برای رسیدن به این نقصوارههای خدماتی، میپردازیم هیچ توجهی نداریم.
دسترسی آزاد به اطلاعات چند وجهیست؟ما آزادی دسترسی اطلاعات خدماتی را داریم ولی آزادیهای ناپیدایی را هم از دست میدهیم؛ شاید بگویید هر وقت بخواهید استفاده میکنید و هروقت هم نه، اپلیکیشن یا حساب کاربری را حذف میکنید. اما خلاص از این استارتاپها به این راحتی نیست، همانطور که زیانهای آنها نیز قابل تشخیص نیست. این زیانها را می توان در چند دسته مورد بررسی قرار داد: بستر فرهنگی، بستر حاکمیتی و در بستر آیندهنگری.
در بستر فرهنگی اگر بخواهیم این استارتاپها و زیانهای آنها را بررسی کنیم بایستی چیزی که قبل از حضور استارتاپ ها بودیم را با امروز خویش مقایسه کنیم. برای این مورد حمل و نقل را بررسی کنیم.
در گذشته همه ما ایرانیان به رانندگان تاکسیهای عمومی این ایراد را میگرفتیم که چرا اینها کامل و تمام وقت در خدمت حمل و نقل عمومی نیستند و به مصرف شخصی یا دربستی میرسند. مسئله بعدی نبود سامانه صحیح برای محاسبه قیمت حمل و نقل عمومی و قوانین غیرکاربردی در این زمینه، همچون تاکسیمتر، که باعث میشد همه ما به قیمت حمل و نقل عمومی اعتراض داشته باشیم. دستهبندیهایی کردند تا ما راحتتر باشیم، گردشی و خطی و ترمینالی و فرودگاهی و ویژه که باز هم ثباتی در قیمت و تناسبی در مصرف بوجود نیاورد البته جز تا حدودی در تاکسیهای خطی. همین مسئله باعث شد تا ما مصرف حمل و نقل عمومی در خطوط تاکسیرانی را کم کنیم و به سمت به اصطلاح « شخصی»ها، همان افرادی که با ماشین شخصی اقدام مسافرکشی میکردند، روی بیاوریم.
از طرفی هم آژانسهایی بودند که ماشین را با راننده به ما کرایه میدادند و آنها نیز هرچند تابع اتحادیه خود بودند و تعیین نرخی داشتند ولی هیچوقت حداقل خود من نفهمیدم قیمتگذاری این آژانسها هم چگونه انجام میشود.
این نارضایتی و عدم مصرف عمومی را کنار نامشخص بودن وضعیت مسافربرهای شخصی قرار دهید و اینکه هیچکس هم نمیدانست نرخ و قیمتها چیست و چطور باید مصرف کرد. این بحثها ادامه یافت تا استارتاپها و ارائه خدمات جامع در بستر وب به کمک(ظاهری) مردم آمد. «ت» و «ا» راهاندازی شدند تا جلوی ترکتازی تاکسیرانان و آژانسها را بگیرند و با استعانت از ضرب المثل قطره و وانگهی و دریا اقدام به جمع کردن ماشینهای شخصی سرگردان در خیابان کردند، حال شما منت هیچکس را نمیکشیدید و با موبایل خود یک مسیر را با یک کنتور، که باز نمیدانستید چطور ولی محاسبه میکند ولی چون ارزان است حرف نمیزدید، در حال قیمتگذاری مشاهده میکردید. ابتدا قیمتها هم بسیار خوب بود، خدمات هم زیاد بود، تعداد کارکنان کم بود و محدوده رضایت و انتظارات و توقعات بالا رفت تا جایی که با گذر زمان شاهد هستیم سطح خدمات و قیمت و انتظارات هیچکدام با هم تناسبی ندارند. در همین حین تاکسیرانی هم جلو آمد و آژانسها هم برای خود معترض شدند چون مشاهده میکردند که این استارتاپها به مثابه یک آژانس بزرگتر در حال رشد هستند.دعواها و هجوم به دفاتر استارتاپها و ... تاسیس«ک» و «آژانسی» نیز از اقدامات حول و حوش ورود تاکسیرانی و آژانسها به قضیه بود.تاکسیرانی قافیه بازی را نباخت بهرترتیب ولی آژانسها اکثرا حذف شدند.
در سهگانه استارتاپ، مردم و خدمتگذار روند تعادلی به روند توازن و سپس به روند نامتوازن تقسیم منافع و خدمات و سود و... منجر شد. بالاخره ما نیز بعنوان مصرف کننده بایستی همیشه مصرف کننده میماندیم! شرایط اجتماعی و اقتصادی هم که باعث افزایش بیکاری در جامعه شده بود دولت را مدافع استارتاپها کرد، شاید شغل کاذب ایجاد کرد، ولی کسی فکر نکرد که مصرف کننده به مصرف، خدمتگذار(راننده) به خدمت به استارتاپ و ما و خود استارتاپ هم به حقنه کردن خویش و آفرینش نیاز در مصرف کننده و خدمتگذار معتاد شده است.
افرادی را دیدهایم که برای هر مقصدی از استارتاپهای حمل و نقل استفاده میکنند و این اعتیاد به مصرف است، اعتیاد به مصرف بازار آزاد رقابتی. روزی از دربستی بودن تاکسیهای عمومی ناله میکردیم و امروز اکثرا علاقه داریم به گرفتن «ت» و امثالهم. بیشتر رانندهها که روزی بین مسیر مسافر میبردند و خطی بودند و ... هم با این تقاضای ایجاد شده بیشتر سراغ این مصرف کننده میروند و ذره حد واسط این دو هم استارتاپ است. خدا بدهد برکت؛ همه به هم نیاز پیدا کردیم و یکی از ما ما را به هم معتاد کرد تا سود بیشتری نصیبش شود. از نظر فرهنگی ، مصرفگرایی غیرعقلانی، توقع و راحت طلبی، شخصی سازی غیراصولی خدمات و .. را در برداشته اند. بعد از چندی هم با افزایش قیمت، نارضایتی راننده از استارتاپ، مردم از راننده و مردم از استارتاپ و ... پایان یک استارتاپ را رقم میزند که اگر این چنین نباشد این استارتاپ برای بقای خود شروع به ارائه خدمات دیگر میکند تا هم شما را حمل کند و هم گاهی وسیله بیخطر حمل اسپرمهایتان را فراهم کند و هم برایتان واسطهای شود تا غذا بگیرید و میل کنید.
در منظر دیگر، شما به راحتی عضو این هزاران استارتاپ میشوید بوسیله اپلیکیشنها و شاید سوال کنید که درآمد اینها فقط از اصطلاحا«پورسانت» ارائه خدمات است؟
همچنان در حال نصب اپلیکیشن، به دسترسیهایی که اپلیکیشن میخواهد توجه نمیکنیم. شماره تلفن و بعضا ایمیل و موقعیت هم که لازم است بهرحال و ... را میدهیم و تازه اینها بعنوان مصرف کننده از ما گرفته میشود، از خدمتگذار هم که همه اطلاعات شخصیاش را میگیرد و کار را به جایی میرساند که فلان استارتاپ حمل و نقل به رانندگانش گفته بود که اگر اپلیکیشن مسیریاب«ویز» را دارید نمیتوانید از اپلیکیشن ما استفاده کنید و در گام بعدی گفتند که چون فلان استارتاپ رقیب را دارید نمیتوانید با ما هم باشید. همه اینها رخ میدهد ولی کسی نمیپرسد که خب استارتاپ نسبتا محترم دیگر چه چیزها از موبایل راننده فهمیدهای؟ از کجا معلوم نفهمی مصرف کننده چه دارد و چه ندارد؟ و همه اینها در حالی است که امروزه شما، توسط یک برنامه نویس یا متخصص امنیت شبکه، وقتی به اینترنت یک مکان عمومی وصل میشوید، قابلیت به اصطلاح «هک شدن» را دارید چه برسد جایی که اکانتی با دسترسیهای نامعلوم نیز داده باشید. از طرفی شما و من و اکثر افراد و شاید همه مصرف کنندگان استارتاپها امروزه نالان از پیامکهای تبلیغاتی شدهایم البته طبق قانون مخابرات حق ارائه شماره تلفن شما را به مراکز خصوصی ندارد، پس خیالتان از بابت درز اطلاعات از وزارت ارتباطات راحت باشد اما از این وزارت باید بپرسید که چرا به افرادی مجال داد ،آنهم بدون نظارت درست، که مشتریان را فقط به شکل چاهی برای استخراج پول و داده خام و غیرخام ببینند.شما و من و همه که مصرف کننده این استارتاپها میباشیم، در مراکز دادههای این شرکتها، بصورت اطلاعات خام و یا حتی غیرخام قابل خرید و فروش هستیم. بله! شماره تلفن های ما احتمالا از همین شرکتها به جایی میرود و الا که ما یا حداقل اینجانب شماره تلفن خود را به قالیشویی فلان نمیدهم تا اعلام کند شعبه دیگری ندارد.
مسئله بعدی نگاهی حاکمیتی به قضیه دارد. هر حکومتی چه جابر چه ظالم چه عادل و ... یکسری حقوق نسبت به اتفاقاتی که در فضای جامعه رخ میدهد دارد، البته شاید این دیدگاه را تا حدودی بتوان ابزاری برای قشریگرایی نام نهاد، ولی دو چیز که تحت اقدامات این استارتاپها دست به دست میشوند وجود دارند که بسیار مهم هستند، یکی حجم بالای اطلاعات اعم از خام که با سادهترین عضویتها هم قابل دسترسی است تا اطلاعات تحلیل شده و پیچیدهتر که با دسترسی به گوشی موبایل میتواند رخ دهد و دیگری تراکنشهای بانکی بسیار بالا که بصورت خرد خرد تبدیل به رقمهای بزرگ و تراکنشهای بالاتر میشود که خود بیم پولشویی را فراهم میکند و از طرف دیگر این استارتاپها با افزایش تراکنشهای بانکی خود برای خود اعتبارات بانکی ایجاد میکنند و کمکم این استارتاپها تبدیل به چیزهای جدید ناآشنا میشوند همچون وامهای کلان، پولشویی، مشارکتهای غیرضروری مالی، ایجاد کارتلهای مالی و اطلاعاتی و ... . همچنین بدلیل خصوصی بودن این شرکتها در بورس ارائه نمیشوند و به این ترتیب سودشان را نیز تقسیم نمیکنند و فقط بیشتر ضررهای خود را بصورت غیرمشهود به جامعه تزریق میکنند. همچنین بدلیل عدم صحت و تضمین خدمات واسطهگری و بروکراسی شدید شاهد شکایات زیادی بر روی سیستمهای نظارتی و بازرسی نهادهای حاکمیتی هستیم.
در مورد آینده نیز بهتر است دست به جمعبندی بزنیم. ما که از دربستی بودن خدمات نالان بودیم، امروزه تبدیل به مصرف کنندگان خدمات دربستی اما بصورت خردتر توسط استارتاپها شدهایم و این روز به روز ما را به سمت مصرف جدید و بیهوده سوق میدهد؛ از اینترنت و حجم حافظه موبایل و گوشی جدیدتر برای مصارف جدیدتر و ... . از طرفی حریمهای خصوصی هیچکس، از خدمات دهنده تا مصرف کننده، تضمین شده نیستند. همچنین وقتی دید خود را فراتر میبریم شاهد این خواهیم بود که استارتاپها بدلیل خصوصی بودن فقط و فقط سود راحتی در مصرف کردن را به ما نشان دادهاند و سودهای اصلی را برای خود نگه داشتهاند و همواره ظن استفاده سوء از اعتبار و اطلاعات بر دوش آنهاست. نتیجتا اعتماد به حجم بالای استارتاپها تهدیدهای بسیاری را برای ما در حال و آینده به ارمغان میآورد! چه در مصرفزدگی چه در بحث امنیت؛ کاری به مزاحمتها و ... پیش آمده در استارتاپها که عامل آن عدم کنترل صحیح خدمتگذار است نداریم.
پس باید خودم و شما را به یادآوری جملهی مندرج بر روی بطری آبمیوهها رهنمون سازم که