>حیران<
>حیران<
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بیست یا دو دهه...

تنها عکسی که به حس و حالم نزدیک بود...
تنها عکسی که به حس و حالم نزدیک بود...

بهمین سادگی دو دهه از زمینی شدنم گذشت اما شاید هم ساده نبود زیستن در برهه زمانی و اینجا اما اگر بپرسی چقدر بود همانند سایر زمینی‌ها خواهم گفت به اندازه چشم برهم‌زدنی ... دو دهه گذشت و دهه دیگری از زندگی‌م روبرویم است با یک پرسش که این اواخر از همه چیز پررنگ‌تر شده " من برای چه به این دنیا آمده‌م؟ " با کلی پاسخ احتمالی اما من در این کلیت‌های پاسخ‌ها بدنبال پاسخی هستم که مختص من باشد یعنی با کل عامه بودنش خاص باشد. پایان این دو دهه و شروع یه دهه جدیدِ پرسش بی جواب یا جواب‌های بهم ریخته که باید در کنارهم بذارم‌شان تا نقشه راه ادامه زیستن در دنیا و حتی راه رسیدن به جاودانه را پیدا کنم با کمک همانند پرسش‌هایی که در این صحنه یکی پس از دیگری چهره پوشانده خود را نمایان میکنند.
اینقدر در ذهنم حرف بود اما میدانی تا قبل امروز، انگار امروز دیگر ترجیح میدهم در ذهنم آن بیست سال را مرور کنم که چه کردم؟

تولدجوانیبیستسال
یه مهندس‌ِ عاشق نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید