مهدی سعیدی - جریان شناس سیاسی
«انتخابات» را میتوان نقطه عطفی در تحولات سیاسیـ اجتماعی در نظامهای مردمسالار دانست که شهروندان با حضور در پای صندوقهای رأی انتخاب خود را اظهار کرده و اراده خود را به پیش میبرند. انتخابات در این سرزمین نیز همواره تجلی اراده ملت بوده است و همین امر موجب شده تا از حساسیتهای بالایی برخوردار باشد.
فرآیند انتخابات اسفندماه 1402 که شامل دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری است، از هفته پیش آغاز شد و در اولین گام که مرحله پیش ثبتنام نامزدهای انتخاباتی باشد، ۴۸ هزار و ۸۴۷ نفر مدارک هویتی خود را در سامانه پنجره واحد خدمت وزارت کشور بارگذاری کردند و عملاً وارد رقابت انتخاباتی شدند. این تعداد از حضور برای نامنویسی انتخاباتی همه را شگفتزده کرد؛ چرا که در انتخابات گذشته، یعنی اسفند 1398، حدود 16 هزار نفر برای انتخابات نامزد شده بودند؛ رشد سه برابری که نشان از رونق انتخابات آتی دارد و میتواند نویدبخش انتخاباتی پرشور برای پایان سال باشد.
این استقبال کمنظیر در حالی صورت میگیرد که جریان ضدانقلاب که این روزها از ابزارهای قدرتمند رسانهای نیز برخوردار است، با همه توان خط تحریم انتخابات را در پیش گرفته است. این حجم از مشارکت نامزدها بدون شک ناکامی بزرگی برای جریان برانداز و ضدانقلاب به حساب میآید که عصبانیت آنان را به همراه داشته و در این روزها هجمه سنگینی را برای بیاعتبارسازی نامنویسیها آغاز کردهاند که باید نسبت به این اقدام انفعالی آنها هوشیار بود.
درباره چند و چون افرادی که نامنویسی کردهاند، هر چند هنوز آمار همهجانبهای ارائه نشده و درباره اینکه کدام افراد نامنویسی کرده و چه کسانی نامنویسی نکردهاند، به روشنی نمیتوان صحبت کرد؛ اما برخی اخبار بیرون آمده از حضور چهرههای شناخته شده و باسابقه حکایت دارد. طبق آمار اعلام شده در این دوره از انتخابات ۵۱۱ نفر از نمایندگان دورههای نهم، دهم و یازدهم مجلس شورای اسلامی پیشثبتنام خود را انجام دادهاند و بیش از یک هزار و ۱۰۰ نفر از نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی بر اساس خود اظهاری، در این مرحله نامنویسی کردهاند.
نکته دیگر آنکه در دهه پنجم انقلاب اسلامی میتوان انتظار چرخش نخبگان را داشت و بخشی از چهرههای بنامی که دیگر پیر شدهاند و از چالاکی و جوانی لازم برای فعالیت تمام وقت در مجلس شورای اسلامی و پذیرش نمایندگی مردم برخوردار نیستند، به تدریج بازنشسته شده و راه را برای جوانان باسواد و دلسوز این سرزمین باز کنند تا آنان بتوانند وارد میدان شده و با توان بیشتری برای خدمت به مردم نقشآفرین باشند.
نکته پایانی آنکه بخشی از جریانهای سیاسی که روزگار انفعال خود را سپری میکنند و حرفهایی نو برای شنیدن و عرضه به جامعه ندارند، در این روزها ناامیدی خود را بلند بلند فریاد میزنند و تلاش دارند تا همسو با بیگانگان، جامعه را نسبت به آینده و انتخابات پیشرو دلسرد کنند. این جریان هیچ تلاشی نکرده است تا منسوبان شناخته شدهشان در مرحله پیش ثبتنام انتخاباتی حاضر شده و به استقبال انتخابات بروند. در ادامه رسانههای وابسته به آنها نیز تلاش دارند تا این حضور نیافتن را ضریب داده و به جامعه القای ناامیدی کنند! در حالی که بخش عمدهای از این افراد دیگر به ورشکستگان سیاسی تبدیل شدهاند که نزد افکارعمومی شناخته شده نیستند و حضور نداشتنشان تأثیر محسوسی بر روند انتخابات نخواهد گذاشت.
آنان در حالی که رهبری در آغاز سال با صراحت از رقابتی شدن انتخابات سخن گفتند و از بازیگران سیاسی و مسئولان امر خواستند تا در این زمینه تدبیر کنند، به قضاوت زودهنگام روی آورده و به بهانه آنکه شورای نگهبان نامزدهای جناح ما را ردّصلاحیت خواهد کرد، از حضور در انتخابات صرفنظر کردند.
البته قهرهای سیاسی این جریان تکراری شده است. یکی از آخرین نمونهها در انتخابات سال 1398 بود که در مرحله اسمنویسی که یک ماه پس از اغتشاشات آبان 1398 صورت گرفت و در زمانی که دولت مورد حمایت آنان بر روی کار بود، بسیاری از چهرههای شناخته شده این جریان با وجود فراخوان بزرگانشان از حضور در انتخابات اعراض کردند! این عدم اقبال سایه ناامیدی را بر سر این اردوگاه گستراند و امکان بستن فهرستی قوی و رأیآور را از آنان گرفت و عملاً موجب ناکامی آنان در انتخابات مجلس یازدهم شد! کاهش ثبتنامی که با اعتراضات گسترده نسبت به عملکرد شورایعالی سیاستگذاری و رئیس آن آقای محمدرضا عارف همراه شد که نتوانسته بود وظیفه خود را برای بسیج نیروها به درستی انجامد دهد. در همان زمان (آذر 1398) محمد قوچانی، نویسنده مشهور اصلاحطلبان در نوشتاری با صراحت نوشت: «آقای عارف فکر کردند چون خودشان نامزد نمیشوند نیاز نیست در مقام رئیس شورای عالی اصلاحطلبان از دیگران دعوت کنند و دیگر بزرگان... این «آغاز یک پایان» است. «آغاز پایان اصلاحطلبان» خسته و نااستواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاستورزی کنند.» عبدالله ناصری، عضو بنیاد باران نیز اظهار داشت: «با توجه به آنکه چهرههای رأیآور اصلاحطلب نامنویسی نکردند؛ در رقابت بین لیست اصلاحطلبان، لیست «جبهه پایداری و حامیان احمدینژاد» و لیست «آقای قالیباف»، باخت سی بر هیچ اصلاحطلبان دور از ذهن نیست.»
پیشبینی عبدالله ناصری درست از آب درآمد و اصلاحطلبان بازنده انتخابات اسفندماه 1398 شدند! اما با گذشت تاریخ و با استفاده از ذهن فراموشکار جامعه ایرانی، این گونه القا کردهاند که آن روز این شورای نگهبان بود که با ردّصلاحیتهای گسترده اصلاحطلبان، مانع حضور آنان در انتخابات شد. این در حالی است که آنها در همان مرحله ثبتنام به خودشان و نداشتن تدبیرشان باخته بودند.
امروز نیز این جریان در همان مرحله پیشثبتنام از انتخابات جدا شده و کافی است این رفتار سیاسی در اذهان عمومی باقی بماند تا فردای پس از انتخابات شورای نگهبان را به ردّصلاحیت نامزدهای یک جناح متهم نکنند. انتخابات جاری است و با نصرت الهی و حضور هزاران نامزد انتخاباتی و بصیرت و هوشمندی ملت ایران، پیروزی دیگری برای این سرزمین رقم خواهد خورد و روسیاهی برای خط تحریمیها خواهد ماند.