ویرگول
ورودثبت نام
هفته نامه صبح صادق
هفته نامه صبح صادق
خواندن ۲۲ دقیقه·۲ سال پیش

?غفلت و اعتماد نابجا زمینه‎‌ساز نفوذ و جاسوسی!

?نگاهی به تاریخچه صد ساله جاسوسی و نفوذ در ایران از ژرژ آقابکف، سرتیپ درخشانی و سرلشکر مقربی تا علیرضا اکبری

?نوید کمالی - کارشناس رسانه


در طول یک قرن گذشته، کشورمان ایران به واسطه منابع و ظرفیت‌های ارزشمند خود در عرصه‌هایی، مانند انرژی و همچنین قرارگیری در یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین موقعیت‌های ژئوپلیتیکی جهان امکان تأثیرگذاری بر روند تحولات جهانی و منطقه‌ای را داشته است. بدون شک، این ظرفیت و امکان کشورمان از چشم قدرت‌های سلطه‌جوی زمانه دور نبوده و نیست؛ به همین دلیل این قبیل قدرت‎ها همواره به شیوه‌های سخت و نرم گوناگونی تلاش کرده‌اند تا از طریق کسب سلطه بر کشورمان از ظرفیت‌های متعلق به ملت ایران به نفع خود بهره‌برداری کنند. به گواه اسناد تاریخی، در طول یک قرن گذشته «جاسوسی» و «نفوذ» از مهم‌ترین راهکارهای نرم دشمنان کشورمان برای کسب سلطه بر منابع و منافع ملی کشورمان بوده است؛ به گونه‌ای که «ژرژ آقابکف»، رئیس شعبه سازمان جاسوسی شوروی در کشورمان در سال‌های اول دهه 1300 خورشیدی در خاطرات خود تصریح می‌کند: «از سال‌های بسیار دور سازمان جاسوسی کشور متبوعش، مانند دیگر رقبای جهانی خود با محوریت دستگاه جاسوسی انگلیس، جاسوسان و خبرچینانی در کشورمان داشت که حتی سابقه برخی از این جاسوسان به دوره تزاری‌ دوره قاجار و قبل از آن‌ می‌رسید.» آقابکف درباره این افراد می‌نویسد: «بیشتر آنها در سازمان‌ها و ادارات و وزارت‌خانه‌های ایران مشغول کار بودند و گروهی هم مستقل بودند. از نظمیه و وزارت جنگ گرفته‌ تا وزارت فواید عامه و وزارت پست و روزنامه‌نگار و کارمند خبرگزاری تاس و پزشک و غیره.» همانگونه که مشخص است، سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی به واسطه منابع انسانی خود قادر به جمع‌آوری اطلاعات یا تأثیرگذاری بر محیط هدف هستند. به همین دلیل دستگاه‌های جاسوسی همواره در تلاشند تا منابع‌ انسانی معتبر و صاحب نفوذی را در بدنه کشورها و جوامع هدف خود شناسایی کرده و استخدام کنند تا به واسطه آنها پیشبرد اهداف‌شان ممکن شود. با این حال، متأسفانه آنچنان که باید در حوزه آگاهی‌بخشی عمومی و بصیرت‌افزایی به این مسئله توجه نشده و افکار عمومی، اعم از مسئولان، مدیران، کارشناسان و حتی عامه مردم تصویر و برداشت دقیقی از مفهوم جاسوسی و نفوذ و افرادی که در قالب‌های گوناگون به این قبیل اقدامات خیانت‌آمیز دست می‌زنند، ندارند! به همین دلیل نیز برخی پژوهشگران حوزه مسائل حفاظت و امنیت، از جمله نگارنده بر این عقیده‌اند که جامعه ایرانی از منظر شناختی به شکل بالقوه در مواجهه با پدیده جاسوسی و نفوذ آسیب‌پذیر بوده و برای رفع این چالش باید آگاهی‌بخشی عمومی را در دستور کار داشت.


برای فهم بهتر و دقیق‌تر این موضوع، ضروری است که در ادامه به مهم‌ترین پرونده‌های جاسوسی و نفوذ یک قرن اخیر کشورمان نگاهی داشته باشیم. البته با این تذکر که با توجه به رویکرد غربگرای نظام پهلوی عملاً کشورمان در آن دوره بهشت جاسوسان و نفوذی‌های غربی به شمار می‌آمد؛ چرا که نهادهای امنیتی تنها بر مقابله با عوامل نفوذی و جاسوس شرقی متمرکز بودند.


دوران پیش از انقلاب


سرلشکر مقربی ؛جاسوس عالی‌رتبه در قلب ارتش شاه!

در آذر ماه 1356، خبر دستگیری یک ابر جاسوس افکار عمومی کشورمان را به خود جلب کرد. رسانه‌ها در این روز خبر دادند که «سرلشکر احمد مقربی»، از مقامات ارشد ارتش به اتهام جاسوسی دستگیر و محاکمه شده است. نکته جالب توجه اینجاست که وی به دلیل سوابق خدمتی خود در فرآیند دریافت درجه سپهبدی از سوی شاه نیز قرار داشت! احمد مقربی متولد سال ۱۳۰۰ بود و از سال 1327 با درجه ستوان سومی وارد خدمت در ارتش شده بود. وی دوره‌های متعدد آموزش نظامی، از جمله دوره مقدماتی و عالی مهندسی، دوره فرماندهی و ستاد و دوره پدافند عالی را در آمریکا و دانشگاه جنگ گذرانده بود؛ به همین دلیل توانسته بود در سلسله‌مراتب ارتش پیشرفت کرده و به مسئولیت‌های مهمی دست یابد. برای نمونه، از جمله مهم‌ترین مسئولیت‌های او در نیروهای مسلح جانشینی رئیس اداره پنجم ستاد بزرگ ارتشتاران‌ـ ستاد کل نیروی‌های مسلح وقت‌ـ بود. به گواه اسناد تاریخی، مقربی در این جایگاه مسئولیت طرح و برنامه نیروهای مسلح را بر عهده داشت؛ بنابراین، وی به اسناد و نقشه‌های کلیه خریدها و برنامه‌های دفاعی و راهبردی نیروهای مسلح دسترسی داشت. بر اساس اسناد ساواک، مقربی همزمان با فعالیت در ارتش به عنوان یک افسر جزء با «محمود نیو»، یکی از نفوذی‌های شوروی در ارتش آشنا شد. نیو در سال 1323، رئیس اداره باربری ارتش در آذربایجان بود. وی شرکتی با عنوان «آب‌یاب» تأسیس کرده و از این شرکت به مثابه پوششی برای عملیات جاسوسی خود در ایران استفاده می‌کرد. نیو به منزله یک افسر اخراجی ارتش، افسران ناراضی ارتش را شناسایی می‌‎کرد و پس از برقراری ارتباط با آنها و تطمیع آنان، از این افسران برای جاسوسی و نفوذ استفاده می‌کرد. احمد مقربی نیز یکی از همین افسران بود که به واسطه وی با دستگاه اطلاعاتی شوروی مرتبط شد و اینگونه سال‌ها اسناد و اطلاعات محرمانه کشور را در دسترس دستگاه جاسوسی شوروی قرار ‌داد. در نهایت، آذرماه سال 1356، یعنی یک سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان یک نشست مطبوعاتی اعلام شد، یک شبکه جاسوسی ک‎گ‌ب در ایران کشف و «سرلشکر مقربی» دستگیر و محاکمه شد. کمی بعد نیز اعلام شد، یکی از مدیران کل وزارت آموزش و پرورش به نام «علی‌نقی ربانی» در رابطه با این پرونده بازداشت شده است. در روز چهارم دی‌ماه 1356 رسانه‌ها اعلام کردند: «... حکم دادگاه سرلشکر احمد مقربی در بامداد امروز اجرا و این سرلشکر ارتش به جرم جاسوسی و دادن اسرار نظامی ایران به عمال بیگانه اعدام گردید.» علی‌نقی ربانی نیز چند روز بعد اعدام شد. «ولادیمیر کوزیچکین» افسر سابق ک‌گ‌ب در ایران، در سال ۱۹۹۰ میلادی با نوشتن کتاب «از درون ک‌گ‌ب» (در ایران به نام «ک‌گ‌ب در ایران») درباره اهمیت سرلشکر مقربی که با نام مستعار «مرد» برای تشکیلات جاسوسی شوروی کار می‌کرد، نوشته است: «مرد یکی از امرای ارتش ایران به نام سرلشکر مقربی بود. 30 سال عامل ک‌گ‌ب بود. از زمانی که افسری جوان بود، در سال 1945 میلادی به خدمت این سازمان درآمد. او بهترین عامل نفوذی ما به حساب می‌آمد و اطلاعات محرمانه‌ای را که واقعاً برای اتحاد شوروی حائز اهمیت بود، در اختیار ما می‌گذاشت. در طی سال‌ها ترقی بسیار کرد و مسئول خرید اسلحه از آمریکا و دیگر کشورهای غربی شد. از آنجا که فعالیت‌های آمریکاییان در ایران نهایت درجه برای مقامات شوروی اهمیت داشت، اطلاعاتی که سرلشکر مقربی می‌فرستاد، بسیار ذی‌قیمت بود. گذشته از دسترسی به اطلاعات محرمانه، در زمینه‌های گوناگون زندگی ایرانیان دارای روابط بی‌شماری بود، از ‌جمله شاه و دولت و ساواک. دیگر جانشینی برای او یافت نمی‌شد. به این علت بدیهی است که مقربی تنها عامل نفوذی بود که می‌توانست اطلاعات مهمی عرضه بدارد. دیگران با او قابل مقایسه نبودند و عده‌شان هم بسیار اندک بود. با از دست رفتن مقربی، در حوزه نفوذ یک خلأ اطلاعاتی پیدا شد، اضافه بر اینها، او عملاً همه افسران اطلاعاتی را که در زمان‌های مختلف و در آن دوران طولانی همکاری با او کار کرده بودند، می‌شناخت.»


سرتیپ علی‌اکبر درخشانی؛ تسلیم‌کننده لشکر تبریز!

«سرتیپ علی‌اکبر درخشانی» متولد 1274 خورشیدی از زمان احمدشاه قاجار، خدمت نظامی خود را شروع کرده بود. درخشانی در فروردین سال ۱۳۲۴ از درجه سرهنگی به درجه‌ سرتیپی ارتقا یافت و در سمت‌هایی، از جمله استانداری آذربایجان غربی و فرماندهی پادگان رضائیه خدمت کرد. از درخشانی به یکی از قدیمی‌ترین عوامل شوروی در کشورمان یاد می‌شود؛ چرا که در زمان ظهور فرقه دموکرات با وجود اینکه فرمانده لشکر تبریز بود، اما بدون کمترین مقاومت لشکر تبریز را تسلیم قوای روس‌ و فرقه جدایی‌طلب دموکرات کرد. البته هر چند ماجرای تبریز هنوز در تاریخ با ابهام‌های بسیاری روبه‌روست؛ اما وی پس از سقوط پادگان تبریز، در تهران محاکمه و از ارتش کنار گذاشته شد. «ولادیمیر کوزیچکین» جاسوس سابق ک‌گ‌ب در ایران در کتاب خود درباره درخشانی می‌نویسد: «ژنرال درخشانی‌ـ با اسم رمزـD طی جنگ جهانی دوم به‌وسیله سازمان اطلاعات شوروی به خدمت گرفته شده و مهم‌ترین خدمتش به اتحاد شوروی در سال 1945 تسلیم پادگان نظامی تبریز آن هم بدون مقاومت به نیروهای فرقه دموکرات آذربایجان بود. درخشانی در آن زمان بیش از 50 سال داشت.» کوزیچکین همچنین توضیح داده است: «ک‌گ‌ب در سال‌های پس از برکناری درخشانی از ارتش همیشه به او سر می‌زد و حتی به پاس خدماتش به سرویس جاسوسی شوروی، مستمری بازنشستگی به وی پرداخت می‌کرد؛ اما پس بازداشت و اخراج رابط وی از سفارت شوروی در تهران، مستمری درخشانی قطع می‌شود؛ به همین دلیل وی به امید برقراری مجدد مستمری به سفارت شوروی مراجعه و پاکت نامه‌ای را به درون سفارت پرتاب می‌کند... پست دیده‌بانی ساواک‌ـ در اطراف سفارت شوروی‌ـ متوجه اقدام درخشانی شده و او را شناسایی و در نهایت دستگیر می‌کند.» سرتیپ درخشانی در شب 7 فروردین‌ماه 1357 از سوی ساواک به اتهام جاسوسی دستگیر شد، اما در همان شب در جریان بازجویی و در 82 سالگی از دنیا رفت. رسانه‌های آن دوره در زمینه خبر بازداشت وی از تیتر‌هایی، مانند «یک شبکه دیگر ک‌گ‌ب در ایران لو رفت!»، «ژنرال درخشانی دستگیر شد»، «30 سال برای ک‌گ‌ب کار کرده بود!» و «ک‌گ‌ب فقط با ژنرال‌ها کار می‌کند» استفاده کردند.


سرهنگ حسین‌زاده؛جاسوسی در مقام فرماندهی دانشکده ضد‌اطلاعات ارتش شاه!

«حاج محمد عرب» دیپلمات سابق و از مبارزان دوران پیش از انقلاب که مدتی در ارتش شاه نیز خدمت کرده است، در خاطرات ایام زندان خود می‌نویسد: «در آن زمان چند نفر سرهنگ نظامی از جمله سرهنگ حسین‌زاده و برادرش سرگرد حسین‌زاده را به زندان جمشیدیه آورده بودند... سرهنگ حسین‌زاده فرمانده دانشکده ضداطلاعات، مردی رشید و هیکل‌دار و بااستعداد و شجاع، مسلط به چند زبان، از زمان ستوانی جاسوس شوروی بود. در ظاهر امر، سرهنگ حسین‌زاده کمونیست بود و از طرفداران مصدق و جبهه ملی. زمانی هم که قرار شد سرتیپ شود، جاسوسی شوروی را کنار گذاشت و روس‌ها نیز از او فیلم گرفتند و در اختیار ارتش ایران گذاشتند. در نتیجه ایشان و برادرش را دستگیر می‌کنند. آنها در پادگان‌هایی دور هم جمع می‌شدند که من بعدها فهمیدم فیلم بازجویی‌ها و بازپرسی‌ها و دادگاه سرهنگ حسین‌زاده در ارتش را در سازمان صنایع نظامی برای عبرت دیگران و همچنین مطرح نمودن مسائل جاسوسی به معرض نمایش گذاشته بودند.»


احمد میرفندرسکی؛ وزیر خارجه‌ای که جاسوس بود

«احمد میرفندرسکی» آخرین وزیر امور خارجه دوران پهلوی، فرزند عبدالرحیم و نوه دختری علیقلی‌خان مشاورالممالک انصاری (وزیر امور خارجه و سفیر ایران در روسیه) بود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران و سپس در مدرسه آلمانی‌ها در تفلیس به پایان برد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت. یک سال از تحصیلش نگذشته بود که به علت بی‌حرمتی به استاد و گرایش‌های روسی از دانشگاه اخراج شد. برای ادامه تحصیل به بیروت رفت و پس از بازگشت به ایران، به واسطه حمایت‌های پدربزرگش به وزارت امور خارجه راه یافت و برای اولین مأموریت سیاسی خود راهی مسکو شد و در آنجا با «مجید آهی»، سفیر ایران در روسیه کار ‌کرد. او رفته‌رفته پلکان ترقی را پیمود و در دهه 1340، به معاونت پارلمانی و سیاسی وزارت امور خارجه منصوب شد. میرفندرسکی از مرداد 1344 تا شهریور 1350 سفیر ایران در مسکو بود. پس از این مأموریت، وی به سمت قائم‌ مقام وزارت امور خارجه منصوب شد تا اینکه در سال ۱۳۵۲ در جریان جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی موسوم به جنگ «یوم کیپور» به دنبال صدور مجوز پرواز به هواپیماهای روسی حامل کمک برای اعراب از فراز خاک کشورمان برکنار و خانه‌نشین شد. با این حال، در مهر 1357، همزمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، میرفندرسکی پس از سال‌ها خانه‌نشینی به خدمت فراخوانده و در دولت شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر شاه به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شد. ساواک در گزارشی به تاریخ 20/8/1357 با موضوع همکاری احمد میرفندرسکی، سفیر سابق شاه در مسکو با دستگاه جاسوسی شوروی می‌نویسد: «احمد میرفندرسکی سفیر سابق شاهنشاه آریامهر در مسکو سال‌ها با ک‌گ‌ب همکاری دارد و نام مستعار او در ک‌گ‌ب «لیتراتور» است. این شخص در مسکو توسط ک‌گ‌ب استخدام شده و چون از افراد مورد اعتماد شاهنشاه بوده، لذا از طریق نامبرده اطلاعات دروغی که در جهت سیاست خارجی دولت شوروی بوده، به شاهنشاه داده شده است. این شخص اطلاعات مهمی درباره وزارت خارجه و نیز در مورد کارمندان ساواک و مأمورین ساواک در سفارتخانه‌ها در اختیار ک‌گ‌ب گذاشته است.» احمد میرفندرسکی پس از انقلاب مدت کوتاهی بازداشت شد، اما در نهایت از کشور خارج و در سال 1383 در پاریس درگذشت.


دوران پس از انقلاب تاکنون


سعادتی؛ اولین پرونده خیانت سازمان منافقین!

«سیدمحمدرضا سعادتی» متولد سال 1323 و در کنار مسعود رجوی و موسی خیابانی یکی از رهبران اصلی سازمان منافقین به شمار می‌آمد. وی در سال ۱۳۴۱ با رتبه ۲ و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته و در سال ۱۳۴۵ در رشته مهندسی برق فارغ‌التحصیل شد. او در دوران سربازی به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار شد و پس از پایان خدمت وظیفه در سال ۱۳۴۷ به استخدام کارخانه ذوب آهن اصفهان درآمد. یک سال بعد سعادتی به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال و نیم در آن مرکز کار کرد. در این ایام، ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) برقرار شد و به مرور در سلسله‌مراتب این سازمان ارتقا یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به واسطه دسترسی سازمان منافقین به بخشی از اسناد ساواک، دستگاه اطلاعاتی شوروی با هدف پی بردن به معمای چگونگی ردیابی و شناسایی سرلشکر مقربی با سازمان منافقین ارتباط برقرار کرد. در این زمینه ولادیمیر کوزیچکین، در کتاب معروف خود می‌نویسد: «مجاهدین در جریان حمله به سازمان‌های رژیم شاه، سفارت‌خانه‏‌های ایالات متحده و انگلیس، توانسته بودند آرشیو اسناد ساواک را به دست آورند... {مسکو به ما پیام داد که} بلافاصله با مجاهدین تماس بگیرید و از آنها اسناد مربوط به دخالت و هدایت عوامل اطلاعاتی شوروی در ارتش و سایر دستگاه‌ها و به خصوص پرونده سرلشکر مقربی در ساواک را طلب کنید.» در آن ایام شخصی به نام «اکبر طریقی» از اعضای سازمان در دادستانی انقلاب اسلامی کار می‌کرد. وی با استفاده از حکم دادستانی انقلاب که به وی اجازه امانت گرفتن پرونده‌های اطلاعات ارتش را داده بود، در تاریخ ۲۹ فروردین 1358 به‌طور غیرمجاز اقدام به دریافت پرونده مقربی و انتقال آن به سازمان منافقین کرد. محمدرضا سعادتی معروف به «سید سیکو» مسئول تحویل پرونده مقربی به «ولادیمیر فیسنکو»، دبیر اول سفارت شوروی شد؛ اما این ملاقات به سرانجام نرسید و سعادتی پیش از تسلیم مدارک بازداشت و در نهایت محاکمه و اعدام شد.


کشمیری؛ نفوذی حزب‌‎‎اللهی‎نما!

«مسعود کشمیری» متولد سال 1329 از اعضای مخفی سازمان منافقین بود که در دوران فعالیت خود توانست جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان شود. وی به واسطه مسئولیت خود موفق شد عملیات تروریستی انفجار دفتر نخست‌وزیری را در ۸ شهریور ۱۳۶۰ اجرا و سپس به خارج از کشور متواری شود. پس از وقوع فاجعه هشتم تیر مشخص شد که مسعود کشمیری با اسم رمز «مجیب» بر خلاف ظاهر خود از هواداران و کادر سازمان منافقین بوده است. «بهزاد نبوی» در مصاحبه‌ای در این باره گفته است: «هیچ کس از این سوابق کشمیری اطلاعی نداشت و هر کس سوابق وی را بررسی می‌کرد، از سوابقی که بعد از انقلاب به دست آمده بود، استفاده می‌کرد. این سوابق‌ـ همه‌ـ نشان می‌داد که کشمیری عنصری فعال در نهادهای انقلاب بوده و متأسفانه همین امر یکی از مسائل اصلی انقلاب ما بوده و هست. روزهای اول پیروزی انقلاب، که ما در کمیته مرکزی فعالیت داشتیم، حتی یک ساواکی هم خیلی راحت می‌توانست در کمیته نفوذ کند؛ چرا که هیچ‌کس، اشخاص دیگر را نمی‌شناخت. این اشکالی بود که ما بعد از پیروزی انقلاب در خیلی از نهادهای انقلابی داشتیم.» بر اساس خاطرات همکاران کشمیری، وی در ظاهر فردی به شدت مذهبی، حزب‌اللهی و بسیار مقید به مسائل شرعی و خاصه مستحبات بود و از این طریق اعتماد مسئولان را به خود جلب و سوءظن‌ها را نسبت به خود خنثی می‌کرد!


سرتیپ حمید شیرازی؛جاسوس ناکام آمریکایی‌ها!

«حمید شیرازی» از فرماندهان بازنشسته نیروی هوایی ارتش پهلوی بود که پس از پیروزی انقلاب در سفری به هنگ‌کنگ با کد رمز اس. دی. کت/۱ به استخدام دستگاه جاسوسی آمریکا درآمد. نمایندگی سازمان سیا در هنگ‌کنگ در بخشی از گزارش شهریور 1358 خود به سفارت آمریکا در تهران درباره شیرازی می‌نویسد: «فرد مزبور موافقت کرد که اگر شغلی سطح بالا در نیروی هوایی به او پیشنهاد شد آن را بپذیرد، حتی اگر این شغل غیر از ریاست ستاد باشد، تا به این ترتیب سطح دسترسی اطلاعاتی مورد نظر ما تأمین شود. او رابطه خوبی با رئیس ستاد جدید «سرلشکر امیر بهمن باقری» دارد. باقری یکی از دو سرلشکری بوده که او به عنوان واجدین صلاحیت برای این مقام به وزیر دفاع توصیه کرده بود.» پس از بازگشت شیرازی به ایران، مرکز سیا در واشنگتن در تلگرامی به نمایندگی‌های هنگ‌کنگ، بانکوک و توکیو می‌نویسد: «بابت تلاش موفقیت آمیزی که منجر به تثبیت شیرازی به عنوان منبع گزارشگر مخفی اطلاعات خارجی شد، ستاد به تمام مراکز دست‌اندرکار تبریک می‌گوید. فکر می‌کنیم که درخواستش برای تسهیل مبادله ارزی و جواب‌های صادقانه‌اش به احتیاجات و سؤالات اطلاعاتی در رابطه با ارتش ایران، ممکن است منتهی شود به اینکه در نهایت دریافت دستمزد را بپذیرد. به نظر می‌رسد که به ملاقات مخفی در تهران بسیار تمایل دارد و بعد اگر در تهران ملاقات کرد، به عنوان منبع گزارشگر درباره ارتش ایران که همچنان از اولویت اطلاعاتی بالایی برخوردار است، ظاهرا بسیار امیدوارکننده می‌باشد.» مهرماه و آبان‌ماه، مأموران سیا در تهران موفق به ملاقات حضوری با شیرازی نمی‌شوند. اتفاقی که کمی بعدتر متوجه می‌شوند علتش منتفی شدن انتصاب وی به مسئولیت‌های کلیدی در نیروی هوایی است. ایستگاه سیا در تهران در جمع‌بندی این ارتباط ناکام می‌نویسد: «چنان که به خاطر می‌آوریم، تخلیه اطلاعاتی ک/۱ نشان داد که در موقعیت او به عنوان یک افسر بازنشسته امکان دسترسی به اطلاعات مفید وجود ندارد و به این ترتیب فایده آشکاری در تماس با او در این موقع وجود ندارد حتی اگر خودش علاقه‌مند باشد لذا وی را کنار می‌گذاریم.»


سرهنگ معزی؛ قهرمانی که نفوذی از کار درآمد!


«سنگ بهزاد معزی» متولد سال 1316 افسر خلبان نیروی هوایی ارتش بود. وی دوره‌های تخصصی پرواز را در آمریکا طی کرده و به مدت ۲۳ سال در بخش‌های گوناگون نیروی هوایی ارتش خدمت کرد. وی در طول خدمت خود به گونه‌ای اعتماد نهادهای امنیتی را جلب کرده بود که از سال 1354 خلبان پروازهای ویژه شاه شد. معزی خلبان هواپیمای معروف شاهین هم بود که در تاریخ ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ ابتدا شاه را به مصر و بعد به مراکش برد. بدون شک، در آن ایام کسی انتظار نداشت که هواپیمای شاه به کشور بازگردد، اما روزنامه «اطلاعات» روز سه‌شنبه اول اسفند ۱۳۵۷ در خبری ویژه نوشت: «هواپیمای شاه بدون شاه بازگشت». روزنامه اطلاعات در گزارش اختصاصی خود نوشت: «هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ خصوصی شاهین به ایران بازگردانده شد. ساعت ۱۰ و ۱۱ دقیقه امروز، پاسداران انقلاب متوجه شدند که هواپیمای شاهین در باند فرودگاه به زمین نشست. سربازان بلافاصله هواپیما را محاصره کردند و به خیال اینکه شاه سابق را به ایران بازگردانده‌اند، اقدامات شدیدی در اطراف هواپیما آغاز شد؛ ولی بعد از لحظاتی معلوم ‌شد که گروه خدمه و مسئولان پرواز هواپیما را از مراکش ربوده و به ایران بازگردانده‌اند... خبرنگار اطلاعات در مهرآباد گزارش داد خلبان هواپیما سرهنگ معزی نام دارد و استوار هوایی مصدق، سروان اسکندریان و چند تن از خدمه نیز همراه هواپیما به ایران آمده‌اند... خلبان هواپیما و همراهان به محض پیاده شدن از آن، روی زمین زانو زدند و خاک را بوسیدند... بقرار اطلاع خلبان هواپیما و همراهان او امروز به محل اقامتگاه امام خمینی برده شدند.»

انتشار خبر نقش معزی در بازگشت هواپیمای میلیون دلاری شاه به کشور به سرعت زمینه ایجاد محبوبیت را برای وی در بین افکار عمومی فراهم کرد. افزون بر این، مسئولان وقت کشور نیز اقدام وی را ستوده و وی را در مشاغل حساس به کار گرفتند؛ به گونه‌ای که وی در طول جنگ تحمیلی توانست بیش از ۱۲۰۰ ساعت پرواز انجام دهد. البته معزی همان کسی است که در آخرین پرواز خود «مسعود رجوی» و «سیدابوالحسن بنی‌صدر» را از کشور فراری داد! ماجرا از این قرار بود که معزی در دهه 50 خورشیدی به سازمان منافقین مرتبط شده و توانسته بود این ارتباط را مخفی نگه دارد و همچنان در بطن نیروی هوایی و مسئولیت‌های حساس باقی بماند تا جایی که در جریان یک عملیات ویژه توانست سرکرده منافقین را از کشور فراری دهد.

سرهنگ معزی که به سازمان منافقین وفادار بود، در ساعت ۲۲:۴۵ روز سه‌شنبه، ۶ مرداد ماه ۱۳۶۰ بنی‌صدر و مسعود رجوی را از فرودگاه مهرآباد با هواپیمای سوخت‌رسان ارتش از کشور خارج و به پاریس منتقل کرد. نکته جالب توجه اینجاست که معزی پیش از فرار چنان اعتباری در کشور داشت که «امیر خلبان محمد عتیقه‌چی»، از خلبانان شناخته شده دوران دفاع مقدس در کتاب خاطرات خود با عنوان «پرواز در آتش» درباره وی می‌نویسد: «معزی اگر مانده بود، قطعاً فرمانده نیروی هوایی می‌شد؛ ولی عجیب بود که سر از برنامه‌های بنی‌صدر و ضدانقلاب درآورد.» معزی در نهایت تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۹، در ۸۳ سالگی بر اثر سرطان خون در پاریس درگذشت.


ناخدا افضلی؛افشا‌کننده بولتن‌های محرمانه!

«ناخدا بهرام افضلی» متولد سال ۱۳۱۶ اولین فرمانده نیروی دریایی کشورمان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. وی در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب معاون پرسنلی نیروی دریایی ارتش بود و به واسطه جلب اعتماد فرماندهان عالی ارتش توانست از خرداد ماه 1359 به سمت فرمانده نیروی دریایی منصوب شود. رابطه افضلی با دستگاه جاسوسی شوروی پس از وارد شدن ضربه به حزب توده و دستگیری اعضای مرکزیت آن افشا شد. در جریان این حادثه مشخص شد، افضلی از بهار سال ۱۳۵۸، یعنی زمانی که معاون نیروی دریایی ارتش بوده، جذب تشکیلات مخفی حزب توده شده است. او که از نوجوانی و جوانی گرایش‎های چپ داشته، پس از ورود به ارتش آنها را کمرنگ و پنهان کرده و تا سقوط رژیم پهلوی این گرایش را بروز نداده بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دوست دوران جوانی افضلی که از مسئولان استانی حزب توده بود، او را به این تشکیلات جاسوسی معرفی می‌کند؛ بنابراین، افضلی به تشکیلات نظامی مخفی حزب وصل شده و یک سال بعد، ستاره‌ اقبال این منبع اطلاعاتی باارزش، طلوع می‌کند. از فردای پیروزی انقلاب تا خرداد 1359، نیروی دریایی سه فرمانده عوض کرد که هر سه، به دلیل ارتباطات خارج از عرف و حیطه مسئولیت با خارجی‌ها، از جمله سفارت آمریکا کنار گذاشته و برخی حتی محاکمه و اعدام شده بودند. در نتیجه در خرداد 1359، ناخدا افضلی به عنوان فرمانده نیروی دریایی انتخاب شد. افضلی در طول دوران فرماندهی نیروی دریایی اطلاعات مهمی را به دستگاه اطلاعاتی شوروی منتقل کرد. برای نمونه، وی مختصات جغرافیایی ناوچه غرق‌شده‌ پیکان را به حزب توده داد. این ناوچه در جریان عملیات مروارید غرق شده بود و در آن موشک هارپون‌ـ موشکی آمریکایی مورد علاقه شوروی‌ـ وجود داشت.

افضلی به حزب اطلاع داده بود اگر شوروی‌ خواستار دستیابی به موشک هارپون و جزئیات فنی آن است، باید به سراغ ناوچه پیکان در خلیج‌فارس برود! افضلی حتی متن بولتن‌های محرمانه اداره رکن دوم ارتش(معاونت اطلاعات ارتش) را به اطلاع حزب توده می‌رساند. برای نمونه، در پی گزارش‌های اطلاعاتی ارتش به دستگاه جاسوسی شوروی هشدار داد که بیسیم‌های متحدان افغانستانی آنها شنود می‌شود و باید برای جلوگیری از شنود تدابیری ویژه اتخاذ شود! در نهایت، پایان کار ناخدا افضلی در تاریخ 6 اسفند ماه 1362 پس از تأیید حکم دادگاه در محوطه زندان اوین رقم خورد.


اشتری؛مهندسی در خدمت موساد!

«علی اشتری» متولد سال 1342 یکی از مهم‌ترین افرادی بود که به واسطه همکاری با سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی در کشورمان به اعدام محکوم شد. اشتری در زمینه مسائل فنی و الکترونیکی تخصص داشت و به همین دلیل مسئولیت تأمین و پشتیبانی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برخی سازمان‌ها و نهادهای حساس را بر عهده داشت. وی حتی در پروژه‌های حساس طرف مشاوره نیز قرار می‌گرفت. مدیرکل وقت سازمان ضدجاسوسی وزارت اطلاعات درباره او چنین گفته است: «از جمله خواسته‌های موساد از اشتری علاوه بر کسب اطلاعات از برخی مراکز، انتقال اطلاعاتی درباره برخی از افراد داخل کشور بود و اشتری نیز به خاطر جذابیت‌های شخصی و شخصیتی که داشت، موفق شد تا این ارتباط را برقرار کرده و حتی در برخی موارد افرادی را به خارج از کشور برده و به موساد نزدیک کند.» اشتری با هدایت موساد و از طریق معرفی قطعات معیوب و آلوده به سازمان‌ها و نهادهای حساس در برخی موارد سبب شکست پروژه‌هایی شد که در برخی زمینه‌ها جبران‌ناپذیر بودند. اشتری نیز در نهایت در تاریخ 27 آبان ماه 1387 با حکم دادگاه اعدام شد.


موسوی مجد؛ وطن‌فروشی در ازای دلار!

«سیدمحمود موسوی‌مجد» متولد سال 1365 از جمله افرادی است که به اتهام اقدام علیه کشور و جبهه مقاومت به واسطه جاسوسی مجازات شد. موسوی‌مجد از طریق تماس یکی از افسران سازمان سیا در غرب آسیا به این سرویس جاسوسی وصل می‌شود. موسوی‌مجد در ازای جاسوسی و افشای اطلاعات درباره مشخصات یگان‌های مستشاری، جنگ‌افزارها، دستگاه‌های مخابراتی، معرفی فرماندهان و رفت و آمد آنها حتی سردار شهید سلیمانی و موقعیت‌های جغرافیای مراکز مهم و کدها و رمزها، دلارهای آمریکایی دریافت می‌کرد تا اینکه در همین ایام تحت اشراف اطلاعاتی ایران قرار می‌گیرد و سطح دسترسی‌هایش کاهش پیدا می‌کند. او پس از جاسوسی برای آمریکا، به دستگاه جاسوسی موساد روی می‌آورد و اطلاعاتی را نیز در اختیار آنها قرار می‌دهد. او حتی در برهه‌ای تلاش می‌کند تا به دستگاه اطلاعاتی عربستان نیز وصل شود. در نهایت، موسوی مجد در تاریخ ۱۸ مهرماه 1397 به اتهام جاسوسی دستگیر و در تاریخ 30 تیرماه 1399 اعدام شد.


؛افشا‌کننده بولتن‌های محرمانه!

«علیرضا اکبری» متولد سال 1340 یکی از مهم‌ترین افرادی است که در حوزه جاسوسی و نفوذ در سال‌های اخیر شناسایی شده است. اکبری به دلیل سوابق خود در دوران پیش و پس از انقلاب و همچنین حضور پر رنگ در دفاع مقدس توانست به سرعت در سلسله‌مراتب راهبردی کشور رشد کرده و به مسئولیت‌های حساسی دست یابد. تأسیس و اداره سازمان نظامی اجرای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت در پایان دفاع مقدس، مسئول مطالعات امنیت بین‌الملل در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مؤسسه مطالعات راهبردی، از جمله مسئولیت‌های علیرضا اکبری معرفی می‌شود. اکبری پس از بازنشستگی با حمایت سرویس اطلاعاتی انگیس تأمین مالی شده و تابعیت این کشور را کسب کرد؛ به همین دلیل نیز تا پیش از بازداشت از طریق نهادهای امنیتی کشورمان، مسئولیت نفوذ و تأثیرگذار بر سیاست‌گذاران کشورمان، به ویژه در پرونده هسته‌ای را بر عهده داشت. نکته جالب توجه اینجاست که اکبری برای تسهیل فرآیند نفوذ خود در ساختار کشور از الگوی «الی کوهن» جاسوسی معروف رژیم صهیونیستی، یعنی اتخاذ مواضع تند و دوآتشه انقلابی‌نما استفاده می‌کرد! کوهن در مجلس ملی سوریه برای ظاهرسازی با صدای بلند علیه رژیم صهیونیستی شعار می‌داد؛ اما شب‌ها در منزلش در شهر دمشق، اطلاعات ارتش و دولت سوریه را برای موساد ارسال می‌کرد! در نهایت علیرضا اکبری نیز پ س از طی مراحل قضایی در دی ماه 1401 اعدام شد.

تارخچه جاوسی در ایرانجاسوسنفوذی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید