الان که در حال ویرایش این نوشته در کافه هستم از جلسه ای مهم و با ابهام خارج شده ام که در طول جلسه و گفتگو، کلمات کلیدی رد و بدل شده بیشتر حول بی ثباتی اقتصادی و قیمت ارز و طلا و خداحافظی چند استارتاپ در این روزها بود.کمی خسته و مردد در مورد آینده ولی امیدوار...
در این شرایط معمولا میگویم "خستم ولی ناامید نیستم"
البته بهتر است به یک جمله کلیدی در یکی از توییت های ناصر غانم زاده اشاره بکنم:
استارتاپ کسب و کارامید است.باید بفهمیم و بپذیریم که اوضاع اقتصادی بشدت بد است، حتی فراتر از تصور ما، ولی باید با درک وضع موجود، امیدمان را حفظ کنیم و سرسختانه و سختکوشانه تلاش کنیم.
امید مهمترین سرمایه ماست.
تعریف ریسک : ریسک ها در حالت کلی همان عوامل خطرسازی هستند که میتوانند در اجرای پروژه اختلال ایجاد کنند و باعث شکست آن شوند. برای جلوگیری از این خطرات احتمالی، مدیریت ریسک امری کاملا ضروری است.
عدم قطعیت نبود قطعیت کامل، یعنی وجود بیش از یک امکان
سادهترین مثال از ریسک کردن، انداختن یک سکه یا تاس است،ریسک یعنی پیامد غیردلخواه و حالتی از عدم قطعیت که در آن برخی از حالتهای ممکن دارای زیان هستند.
البته به این نقل قول از سایت متمم توجه کنید:
وقتی با دوست خود شریک میشوید و کسب و کاری تازه را راهاندازی میکنید، به سرزمینِ ابهام پاگذاشتهاید.
اما وقتی سهم یک شرکت باسابقه را در بازار بورس میخرید، وارد فضای ریسک شدهاید.
البته وضعیت سهم هم به صورت مطلق و دقیق قابل تحلیل نیست، اما به علت اینکه اطلاعات کافی از گذشتهی آن وجود دارد، ابهام آن نسبت به مشارکت در راهاندازی یک کسب و کار بسیار کمتر است.
به صورت کلی میتوان گفت که استارتاپ ها بیشتر با عدم قطعیت مواجه هستند تا ریسک
بنابراین :
چه زمانی میگوییم ریسک کردهایم؟
اگر دو شرط زیر وجود داشته باشد، میتوانیم بگوییم ریسک کردهایم:
1-دقیقاً میدانیم که در اثر اقدام یا انتخاب ما، چند گزینه و چه گزینههایی ممکن است به وجود بیاید. به عبارتی چند سناریوی مشخص وجود دارد که همهی آنها را میدانیم و مطمئن هستیم که هیچ سناریوی دیگری وجود نخواهد داشت.
2-میدانیم (یا میتوانیم با دقت خوبی برآورد کنیم) که احتمال روی دادن هر یک از سناریوها دقیقاً چقدر است.
چه زمانی میگوییم با ابهام و عدم قطعیت مواجهیم؟
کافی است یکی از دو شرط بالا (یا هر دو شرط) برقرار نباشند. یعنی:
1-نمیتوانیم همهی سناریوهای محتمل را پس از اقدام یا انتخاب خود تعیین و فهرست کنیم.
2-نمیتوانیم احتمال وقوع هر سناریو را با دقت مطلوب برآورد کنیم.
استارتاپ ها معمولا مبتنی بر ایده های ریسک پذیرند که مدل کسب و کارشان مشخص نیست و بازار هدفشان در حد فرض است؛ بنابراین، آنها هزینه راه اندازی کمتر، ریسک زیاد و توان بالقوه بالا برای برگرداندن سرمایه دارند (2011, Rise).
در بوم استارتاپ ناب به صورت خودکار عدم قطعیت ها قابل بررسی است،زیان یا پیامد غیر دلخواه خود را در قالب هزینه های فرصت و هزینه های واقعی نشان می دهد.ولی همه ریسک ها برابر نیستند.
ریسکها در استارتاپ ها به سه دسته تقسیم میشوند اما میتوان طبق منبع لینک شده تعداد این ریسک ها تا 10 ریسک قید کرد:
1) ریسک محصول
2) ریسک مشتری
3) ریسک بازار
برای جلوگیری از سردرگمی بهتر است این ریسک ها را بر اساس مرحله محصول اولویت بندی کنید،در بوم زیر مسیر حل این ریسک ها به ترتیب امده است:
ریسک محصول- رسیدن به محصول درست
از چهار چوب مدیریت پروژه و محصول چابک و روش های اعتبار سنجی درست بهره ببرید
۱.در این مرحله از ارزیابی ریسک باید بررسی شود که آیا ایده استارتاپ بر اساس یک مشکل(problem) واقعی شکل گرفته است یا خیر
۲.کمینه محصول پذیرفتنی یا MVP ایجاد کنید.
۳.کیمینه محصول پذیرفتنی خود را در مقیاس کوچک اعتبارسنجی کنید.
۴.بعد از اعتبار سنجی های اولیه آن را در مقیاس بزرگتر ارزیابی کنید.
ریسک مشتری- ساخت مسیری به مشتریان
از چهارچوب قلب هدف یا bullseye framework برای تست کشش traction استفاده کنید
۱.ابتدا جامعه هدف یا افرادی که مشکل یا مساله مورد نظر را دارند پیدا کنید.
۲. بعد این جامعه هدف یا سگمنت را به مشتریانی که از محصول شما استفاده میکنند محدود کنید.
۳. حالا می توانید از سایر کانال ها به مشتریان جدید دست یابید.
۴. اما به مرور کانالهای درونگرای مقیاسپذیر بسازید- هرچه زودتر بهتر.
ریسک بازار- ساخت کسب و کاری پذیرفتنی
۱. رقبا و محصولات جایگزین را شناسایی کنید و بهترین قیمت را روی راه حل(محصول)خود بگذارید.
۲. قیمت گذاری خود را با آنچه به مشتری ارائه میدهید بسنجید.
۳. سپس ساختار هزینه ها را بهینه سازی کنید تا مدل کسب و کارتان بهینه گردد.
منابع:
http://blog.gust.com/10-key-risk-factors-to-minimize-for-startup-success/