
سید تقی کمالی
در حقوق بینالملل کلاسیک، جنگ زمانی رخ میدهد که یک دولت به صورت رسمی به دولت دیگری «اعلان جنگ» داده و در پی آن درگیری نظامی رخ دهد. بااینحال پس از تصویب منشور ملل متحد در سال ۱۹۴۵، استفاده از زور در روابط بینالملل عمدتاً ممنوع شد (مگر در موارد خاص). منشور ملل متحد با تأکید بر «منع توسل به زور» به صراحت بیان میدارد که «همه اعضا در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور دیگر یا از هر گونه اقدام ناسازگار با اهداف ملل متحد خودداری خواهند کرد».
استثناهای اصلی برای این قاعده «دفاع مشروع» و دیگری «مجوز شورای امنیت» هستند. ذیل ماده ۵۱، کشوری که هدف حمله مسلحانه قرار میگیرد، حق دارد از خود دفاع کند و بر اساس فصل هفتم، در صورت تهدید صلح، نقض صلح یا اقدام تجاوزکارانه شورای امنیت میتواند مجوز استفاده از زور را بدهد.
بنابراین کشورها نمیتوانند بهراحتی اعلان جنگ بدهند، چرا که چنین عملی معمولاً نقض منشور ملل متحد محسوب میشود اما برای دورزدن این قوانین و اجتناب از پیامدهای حقوقی آن برای حمله و تهاجم به دیگر کشورها به طور مستقیم از عنوان «جنگ» استفاده نمیکنند بلکه با اصطلاحاتی مانند «عملیات نظامی پیشدستانه»، «مداخله بشردوستانه» و «دفاع مشروع پیشگیرانه» که بدون اعلام رسمی جنگ است، آن را توجیه میکنند.
این موضوع بخشی از تلاش کشورها برای تطبیق اقدامهای خود با حقوق بینالملل و مدیریت افکار عمومی است. بااینحال این اصطلاحات که اغلب با سوءاستفاده به کار میروند ماهیت تجاوزکارانه یا مداخلهگرایانه آنها را نمیتوانند به سادگی نفی کنند.
این ترفند به عنوان بخشی از «گفتمان امنیتی» جدید است که میکوشد خشونت را پنهان کرده و به آن جلوهای مشروع، دفاعی یا اخلاقی دهد. پیامدهای حقوقی و اخلاقی این زبان بازی فریب افکار عمومی داخلی و بینالمللی، تضعیف رژیم حقوقی منع جنگ و اصل حاکمیت کشورها و سوءاستفاده از مفاهیم اخلاقی مانند حقوق بشر برای اهداف ژئوپلیتیک است که موجب باز شدن راه برای جنگهای نیابتی و غیررسمی شده اما در اصل موضوع تغییری ایجاد نکرده است.
با این توصیف ما در شرایطی قرار داریم که هر چند به شکل رسمی جنگی خوانده نمیشود اما در واقع دقیقاً وضعیت جنگی است. ما هم اکنون «آتشبس» یا توقف / تعلیق عملیات را شاهد هستیم و هنوز جنگ پایان نیافته چون نه تسلیم بیقیدوشرط یک طرف را شاهدیم، نه معاهده صلحی امضا شده و نه نهادهای بینالمللی مانند شورای امنیت قطعنامهای الزامآور مبنی بر «پایان جنگ» صادر کردهاند.
همین مسئله سبب شده است بسیاری از افراد جامعه خود را در یک وضعیت متشتت و پیشبینیناپذیر بدانند که موجب سردرگمی و پریشانی و در نتیجه افزایش اضطراب و ناامنی میشود. از همین رو باید اوضاع را درک کنیم و در شرایط ناپایدار و بیثبات که آسیبپذیری روانی بالا میرود، با آگاهی از مهارتهای شناختی و رفتاری و تکنیکهای عملی و کاربردی به فکر سلامت خود باشیم. بدین منظور در اینجا به چند تکنیک مؤثر برای مدیریت اضطراب و ارتقای کیفیت زندگی در شرایط بحران اشاره میکنیم.
ادامه این یادداشت را در پست بعدی با عنوان «تکنیکهای شناختی و رفتاری برای مدیریت ذهن» بخوانید.