در مدل تجاری فریمیوم شما بخشی از محصول یا سرویس خود را به صورت رایگان در اختیار مشتریان یا کارمندان قرار میدهید تا بتوانید ویژگیهای برتر را به آنها بفروشید. مدل فریمیوم شبیه به نسخه رایگان برنامهها نیست. در واقع مدل فریمیوم به کاربران اجازه میدهد به صورت نامحدود از یک سری از ویژگیها و امکانات محصولات استفاده کنند و فقط از کاربرانی که امکانات بیشتر و پیشرفتهتری میخواهند، هزینه دریافت میکند.
نمونهها: MailChimp، Evernote، LinkedIn
شاید لیزینگ شبیه به تقسیمبندی به نظر برسد، اما درواقع تفاوتهای زیادی با آن دارد. در تقسیمبندی شما قسمتی از چیزی را برای همیشه به افراد میفروشید. از طرف دیگر، لیزینگ چیزی شبیه به اجاره کردن است. در پایان قرارداد، مشتری باید محصولی را که از شما اجاره کرده است، پس دهد.
لیزینگ بیشتر برای محصولاتی استفاده میشود که قیمت بالایی دارند و ممکن است مشتریان از نظر مالی قادر نباشند آنها را بخرند، اما میتوانند برای مدتی آن را کرایه یا اجاره کنند.
نمونه: Cars، DirectCapital
در مدل تجاری دسترسی اندک شرکتها با فراهم کردن سرویسهای کمتر، قیمتها را کاهش میدهند. خطوط هوایی و فروشندگان مبلمان مثل IKEA از مثالهای این نوع مدل تجاری هستند. در این مدل مشتریان میتوانند یک سری خدمات را خریداری کنند و یا خودشان انجام دهند تا از قیمت محصولات کم شود.
نمونه: Ryan Air، IKEA
مدل تجاری بازار فروش به فروشندگان این امکان را میدهد تا کالاهای فروشی را لیست کنند و در محیطی که این مدل تجاری فراهم میکند، برای مشتریان عرضه کند. در این مدل تجاری، شرکتها میتوانند درآمد خود را از طریق پورسانتی که از تراکنشهای موفق به دست میآورد، کسب کنند. این مدل تجاری هم برای کالا و هم خدمات کاربرد دارد.
نمونهها: Airbnb، eBay
در این مدل تجاری، به جای اینکه قبل از مصرف، کالا یا خدماتی را تهیه کنید، به اندازه مصرف خود هزینه استفاده از خدمت یا محصولی را در انتهای دوره مالی پرداخت میکنید، مثل سرویسهای تلفن همراه.
نمونه: HP Instant Ink
مدل تجاری تیغ ریش تراش را درواقع یک شرکت تولید کننده این محصول ابداع کرده است. در این مدل تجاری، شرکتها یک محصول بادوام را با قیمت پایینتر میفروشند تا فروش خود را بیشتر کنند و از طرفی با حجم فروش جزء یک بار مصرف آن و یا جزئی که باید مدتی یک بار عوض شود، سود خود را بالا ببرند. در واقع در تیغ ریش تراشی، عملاً شرکتها از خیر هزینه دسته تیغ میگذرند و در عوض کاری میکنند که شما در دراز مدت تیغ بخرید. در واقع در این مدل مشتری با سیستم گره میخورد.
نمونه: Gillette، Xbox، Amazon’s Kindle
این مدل تجاری دقیقاً برعکس مدل ریش تراش است. در این مدل محصولی با سود بالا تولید میشود، ولی محصول جانبی آن سود کمتری دارد. محصول اولیه گران است و مشتریان فقط با خرید لوازم جانبی آن عمر استفاده از محصول گرانقیمت را بیشتر میکنند.
نمونهها: Apple’s iPod & iTunes
در یک مزایده عموماً بالاترین قیمت را برای خرید یک محصول پیشنهاد میدهند. اما در مدل تجاری مزایده معکوس پایینترین قیمت برای خریداران ارائه میشود و خریداران میتوانند پایینترین قیمت پیشنهادی را انتخاب کنند.
نمونهها: Priceline.com، LendingTree
در مدل تجاری ثبت نام که این روزها هم بسیار رایج است، مصرف کننده یا مشتری هزینههایی را برای اشتراک یا ثبت نام سرویسی پرداخت میکند تا به آن دسترسی داشته باشد. این مدل در گذشته بیشتر برای مجلهها و روزنامهها کاربرد داشت، اما این روزها برای سرویسهای خدماتی بسیار رایج شده است.
نمونهها: Netflix