
برای درک بهتر، میتوان تفاوت این دو رویکرد را در سه بُعد کلیدی بررسی کرد:
در ابر سنتی، اپلیکیشنها ابتدا برای محیطهای داخلی (On-Premises) طراحی میشوند و سپس به محیط ابری منتقل میگردند. در این حالت، بسیاری از قابلیتهای ابر مثل مقیاسپذیری خودکار یا انعطافپذیری کامل مورد استفاده قرار نمیگیرند.
در مقابل، راهکارهای ابری بومی از ابتدا بر اساس اصولی مانند میکروسرویسها، کانتینرها و معماری بدون سرور (Serverless) طراحی میشوند. نتیجه این رویکرد، نرمافزاری است که کاملاً با قابلیتهای ابر هماهنگ است.
در ابر سنتی، افزایش ظرفیت معمولاً نیازمند تغییرات دستی یا افزودن منابع سختافزاری جدید است. این فرآیند زمانبر و پرهزینه خواهد بود.
اما در ابری بومی، مقیاسپذیری به صورت خودکار و لحظهای اتفاق میافتد. اگر یک سرویس خاص به دلیل افزایش تقاضا نیازمند منابع بیشتر باشد، سیستم به طور پویا آن را مدیریت میکند.
مدل ابر سنتی بیشتر به عنوان یک جایگزین زیرساختی مطرح میشود: سرورها به جای دیتاسنتر داخلی، روی بستر ابری قرار میگیرند. اما همچنان الگوی مصرف منابع ممکن است ناکارآمد باقی بماند.
در مدل ابری بومی، استفاده از منابع بهینهتر است، زیرا هر سرویس به اندازه نیاز واقعیاش منابع مصرف میکند. این امر باعث کاهش هزینهها و افزایش بازده سرمایهگذاری (ROI) میشود.
برای مدیران کسبوکار، این تفاوت فقط یک موضوع فنی نیست. بلکه بر شاخصهای کلیدی موفقیت سازمانی تأثیر میگذارد:
سرعت عرضه به بازار (Time-to-Market): ابری بومی چرخه توسعه و انتشار را کوتاهتر میکند.
انعطاف در تغییر استراتژیها: کسبوکارها میتوانند سریعتر به تغییرات بازار واکنش نشان دهند.
تابآوری سازمانی: در شرایط بحرانی مانند افزایش ناگهانی تقاضا یا وقوع اختلال، سیستم ابری بومی مقاومتر عمل میکند.