
شاخص ارزیابی عملکرد یا KPI در منابع مختلف تعریف تقریباً یکسانی دارد. KPI در دانشنامه ویکی پدیا این گونه تشریح شده است: « ارزیابی میزان پیشرفت یا موفقیت یک سازمان، پروژه یا محصول در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده توسط شاخصهای کلیدی صورت میپذیرد. »
برای تعیین شاخصهای کلیدی در هر تجارتی باید نسبت به آن کسب وکار و فرآیندهای آن شناخت و تجربه کافی وجود داشته باشد. فرض کنید اگر نشانگری روی داشبورد اتومبیل ها طراحی شود که دمای لاستیک ها را نشان دهد، آیا وجود آن به راننده کمک می کند؟ آیا این آپشن در جهت یابی، تنظیم سرعت و عملکرد راننده تاثیر مفیدی دارد؟ حتی وجود آن علاوه بر مفید نبودن مضر هم می باشد. زیرا باعث حواس پرتی راننده از سایر نشانگرها می گردد.
از این بحث به این نتیجه می رسیم تعیین شاخص کلیدی برای ارزیابی عملکرد باید هدفمند و اصولی باشد. در نهایت شاخص باید در امر مهم تصمیمگیری به مدیران کمک کند. شاخص های کلیدی برای اندازه گیری پیشرفت در کسب و کار نقش اصلی را ایفا میکنند. به نظر شما روش تعریف یک KPI اصولی چیست؟
شاخص کلیدی عملکرد در واقع یک ابزار اندازه گیری است که در یک بازه زمانی مشخص میزان دستیابی به اهداف استراتژیک را محاسبه و نمایش می دهد. هدف از KPI کمک به مدیران کسب و کارها در تصمیمگیریهای مناسب است. دو نکته اصلی در تعیین شاخص برای کسب و کار باید در نظر بگیریم:
کسب و کارها باید برای فرایندهایی که دارند شاخص کلیدی ارزیابی عملکرد تعریف کنند. میتوان بسته به بخشهایی که یک سازمان دارد شاخص تعریف کرد. برای اندازه گیری میزان پیشرفت یک سازمان لازم است با توجه به اهداف مختلفی که دارید شاخص کلیدی KPI تعریف کنید. اهداف مختلف در بخشهای بازاریابی، تجاری و فروش میتوانند در انتخاب شاخص کلیدی مدنظر قرار بگیرند.