
برای تبدیل شدن طراحی آینده از یک مفهوم انتزاعی به یک مزیت عملی، سازمان شما به یک متدولوژی ساختاریافته نیاز دارد. در اینجا چهار گام اساسی، برگرفته از مدلهای Strategic Foresight در سطح جهانی، آورده شده است:
بزرگترین شوکهای آینده از جایی میآیند که شما انتظارش را ندارید. وظیفه اصلی در این گام از طراحی آینده کسب و کار، توسعه یک سیستم «ردیابی نشانه های ضعیف» است. این کار فراتر از پایش رقبا یا خواندن اخبار صنعتی است. باید فعالانه در حاشیه های صنعت (مثلاً فناوری های نوظهور در یک حوزه کاملاً غیرمرتبط) و بخش های غیرتجاری جامعه (مانند جنبش های اجتماعی، هنر یا تغییرات سیاسی) کاوش کرد.
مثال عملی: شرکتهای انرژی باید نشانه های ضعیف را در حوزه «شتاب دهنده های سنتز پروتئین» یا «رایانش کوانتومی برای مواد جدید» پایش کنند، زیرا اینها میتوانند آینده انرژی های جایگزین یا بهره وری انرژی را به کلی تغییر دهند، هرچند در نگاه اول هیچ ارتباطی با صنعت آنها ندارند.
همه چیزهایی که نو و هیجانانگیز به نظر میرسند، ماندگار نیستند. بسیاری از تبهای زودگذر مانند یک اپلیکیشن اجتماعی خاص یا یک سبک مدیریت خاص، انرژی و منابع سازمان را هدر میدهند. در مقابل، روندها یا ابرروندها، مسیرهایی بلندمدت و عمیقاً ریشه دار هستند.
وظیفه این گام از طراحی آینده، اعمال فیلتری دقیق برای تفکیک است. برای این منظور، روندها باید بر اساس «سرعت شتاب»، «دامنه تأثیر» و «عدم برگشت پذیری» مورد ارزیابی قرار گیرند. آیا این تغییر، ماهیت رفتار مشتری یا ساختار صنعت را تغییر میدهد (روند) یا صرفاً روشی جدید برای انجام کارهای قدیمی است؟ این تمایز حیاتی برای تخصیص منابع در نقشه راه تحول است.
پس از شناسایی رانندگان کلیدی تغییر و عدم قطعیت های حیاتی، باید سناریوها خلق شوند. این گام از طراحی آینده، جایی است که تخیل استراتژیک به کار می آید. یک سناریو خوب، نه تنها پذیرفتنی است، بلکه استراتژی فعلی شما را به چالش میکشد. هر سناریو باید یک عنوان جذاب، یک خط داستانی منسجم و مجموعه ای از پیامدهای مشخص برای سازمان شما داشته باشد.
در این مرحله، باید از تله «سناریوی خوب/بد» اجتناب کرد. هر سناریو، صرف نظر از چالش برانگیز بودن، حاوی فرصت های پنهان است. هدف این است که تیم مدیریت، هر سناریو را بهعنوان یک واقعیت ممکن بپذیرد و سؤال کند: «اگر این دنیا واقعیت داشته باشد، ما چگونه برنده خواهیم شد؟» این تمرین، انعطاف پذیری شناختی تیم را افزایش داده و آنها را برای تصمیم گیری در شرایط فشار آماده میکند.
در حالی که اکثر برنامه ریزی ها «برونریزی» هستند (حرکت از امروز به آینده)، طراحی آینده از روش «بازپخش» استفاده میکند. در این روش، شما ابتدا «آینده ترجیحی» خود را، که از طریق سناریوسازی پالایش شده، انتخاب میکنید (مثلاً: «تا سال ۲۰۳۵، ما رهبر جهانی در راه حل های انرژی مبتنی بر بلاکچین خواهیم بود»).
سپس، شما به عقب نگاه میکنید: برای اینکه در سال ۲۰۳۵ در آن موقعیت باشید، باید در سال ۲۰۳۰ چه اتفاقی افتاده باشد؟ برای رسیدن به آن نقطه در ۲۰۳۰، باید در ۲۰۲۵ چه پلتفرمها یا محصولاتی را لانچ کرده باشید؟ این فرآیند طراحی آینده، یک نقشه راه تحول عملی و با نقاط عطف مشخص ایجاد میکند که فاصله بین «چشم انداز دور» و «اقدامات امروز» را پر میکند.