هدف اجرای استراتژی کمک کردن به افراد در انتخابهای کوچکی است که در نهایت به یک انتخاب بزرگ ختم میشوند. ما چنین چیزی را به عنوان تعریف استراتژی در نظر میگیریم. ایجاد یک تغییر عظیم در رویکردهای اجرایی ما و اثربخشی بیشتر اجرای استراتژی ناشی از این مفهوم است. چیزی که موجب موفقیت استراتژیها میشود مدلهای تصمیمگیری هستند نه دسته بندی کارهای مهم که اغلب به طور روزمره صورت میگیرند. ما در عوض آن که تمرکز و انرژی خود را بر روی خلق برنامههای عملیاتی توسط افراد بگذاریم، باید آن ها را در تصمیم گیریهایی مناسب و بهتر یاری نماییم.
مشکلات مرتبط با حوزه کسب و کار اغلب زیاد و مبهماند. مسئلهای که در اجرای برنامههای استراتژیک باید مورد توجه واقع شود این است که به دلیل مهم بودن و تعیین کننده بودن این نوع از طرحها، باید مواظب بود تا با خطرات احتمالی زیر مواجه نگشت:
عدم تعهد مورد نیاز: شفافیت، صداقت بالا و وفاداری به خلق تحولات یاری میرساند. چنین چیزی به این مسئله اشاره دارد که هر میزان، قصد، دانش و …. نیازمند یک مسئول است.
توانمندسازی نامناسب و ناکافی: با اینکه تعهد یکی از عوامل انگیزشی مناسب برای اصلاح عملکرد محسوب میشود، اما اجرا کنندگان طرحها باید موارد دیگری چون استقلال و اختیار، مسئولیتپذیری و امکانات رشد کیفیت کار خود را نیز مورد توجه قرار دهند.
توجه نکردن به اصل اجرا: عملیاتی سازی، اجرا و طرحهای مرتبط با آنها، به مثابه مرحله ی نهایی طرح در نظر گرفته شده و در برنامه ریزی استراتژیک مورد توجه قرار نمیگیرند.
کمبود تعاملات: قطع ارتباط کارمندان با یکدیگر و در نهایت با طرحهای برگزیده برای اجرا نتیجه اختلال در حوزه تعاملات و ارتباطات در سازمان است.
نداشتن گزارش پیشرفت کار: عموماً سازمانها شیوهها و روشهای هماهنگی را در راستای سنجش درصد پیشرفت کار اتخاذ نمیکنند. همچنین در حوزه اجرا میز طرحها بر اساس میزان آسودگی آن مورد ارزیابی قرار میگیرند و نه اندازه اهمیتشان. از این رو کسی نمیتواند نشان دهد که پیشرفت آن چقدر است.
نبود مالکیت: این مورد یکی از علل رایج ایجاد مشکل در مرحله اجراست. نپذیرفتن مسئولیت برنامه توسط افراد و یا از زیر بار آن شانه خالی کردن میتواند اجرای آن را با مشکل مواجه سازد.
تک بعدی نگریستن به برنامه ی اجرایی: با توجه به اینکه اغلب اهداف و طرحهای استراتژیک به شکل عدد و رقم مطرح میشوند، از این رو در نظر گرفتن اهداف و طرحها به مثابه مقاصد کمی راه حلی است تا اجرا کنندگان برنامهها نگاه تک بعدی به اجرای برنامه را کنار بگذارند.