
درآمد عملیاتی برابر با سود خالص منهای SG & A است. این درآمد حاصل از عملیات فعلی است.
فرمول: [سود ناخالص] منهای هزینههای [SG&A]
واحد: Money
جهت: Maximum
زمان: [Gross Profit] minus [SG&A Expenses]
شاخص درآمد عملیاتی یعنی درآمد حاصل از عملیات اصلی جاری بنگاه اقتصادی، مؤسسه یا دولت. برای مثال فروش کفش توسط یک کارگاه کفاشی درآمد عملیاتی است،، ولی فروش اموال کارگاه درآمد غیر عملیاتی محسوب میشود.
هزینههای SGA عبارتند از هزینههای ترکیبی عملیاتی شرکت که به موارد زیر تقسیم میشود:
فروش: مجموع هزینههای فروش مستقیم و غیرمستقیم که شامل حقوق کار (به استثنای موارد مرتبط با تولید که هزینه کالاهای فروخته شده است)، هزینههای تبلیغات، اجاره، و تمام هزینهها و مالیات مربوط به فروش محصول است.
عمومی: هزینههای عملیاتی عمومی و مالیات که بهطور مستقیم مربوط به عملیات عمومی شرکت است، اما با دو دسته دیگر مرتبط نیست.
اداره: حقوق اجرایی و حمایت عمومی و تمام مالیات مرتبط با مدیریت کل شرکت.
این هزینهها بعضی اوقات بهعنوان سربارهای شرکت اشاره میشود، زیرا نمیتوانند مستقیماً به تولید کالاها برسند.
– کاهش هزینههای فروش، عمومی و اداری – SG & A ‘
SG & A هزینههایی است که در طول عملیات روزانه یک شرکت اتفاق میافتد و بهطور مستقیم به تولید محصول مربوط نمیشود. این هزینهها مربوط به فروش، ترویج و تحویل محصول و همچنین مدیریت شرکت است.
این شاخص سود قبل از بهره، مالیات، استهلاک (EBITDA) معیار است که میتواند برای ارزیابی سودآوری شرکت استفاده شود.
واحد: Money
فرمول: درآمد عملیاتی – هزینههای عملیاتی + سایر درآمد.
فرمول: درآمد عملیاتی – هزینههای عملیاتی + (OPEX در آمد غیر عملیاتی)
درآمد عملیاتی = درآمد عملیاتی – هزینههای عملیاتی
واحد: Money
این شاخص معیاری است از سود شرکت که هزینههای بهره و مالیات را مستثنی میکند. درآمد عملیاتی حاصل تفریق عایدی عملیاتی و هزینه عملیاتی است. گاهی اوقات برای شرکتی که درآمد غیر عملیاتی صفر دارد، درآمد عملیاتی هممعنا با درآمد قبل از بهره و مالیات (EBIT) و سود عملیاتی به کار برده میشود.
درآمد قبل از بهره و مالیات (EBIT) = عایدی – هزینههای عملیاتی + (OPEX) در آمد غیرعملیاتی
درآمد عملیاتی = عایدی – هزینههای عملیاتی
یک سرمایهگذار خبره که هر تغییری در ساختار سرمایه یک شرکت را در نظر میگیرد، ابتدا پتانسیل کسب در آمد بنیادی شرکت را که توسط درآمد پیش از بهره، مالیات و هزینه استهلاک وام (EBIT, EBITDA) منعکس میشود میسنجد و سپس نسبت بهینه بدهی به موجودی را تعیین میکند.
برای محاسبه درآمد قبل از بهره و مالیات، هزینهها (مانند هزینه محصولات فروخته شده، هزینه فروش و هزینههای مدیریت) از عایدیها کم میشوند. سود خالص نهایتاً از کسر بهره و مالیات از این مقدار بهدست میآید.
سود ناخالص برابر با درآمد منهای بهای تمام شده کالاهای فروخته شده است. این مبلغ موجود برای پوشش سایر هزینههای عملیاتی را مشخص میکند.
فرمول: [درآمد] منهای بهای تمام شده کالاهای فروخته شده]
واحد: Money
جهت: Maximize
سود ناخالص تفاوت میان درآمد و هزینههای ساخت محصول یا ارائه خدمات، قبل از کسر هزینههای حقوق و دستمزد، مالیات، و بهره اطلاق میگردد. سود ناخالص با سود عملیاتی و سود قبل از بهره و مالیات متفاوت است. بهطور کلی درآمد شرکت منهای بهای تمام شده کالای فروش رفته، سود ناخالص گفته میشود؛ اما در مبحث حسابداری شخصی، سود ناخالص اشاره به در آمد شخصی كل فرد، قبل از حساب کردن مالیات و سایر کسورات دارد.
درآمد خالص به معنی مجموع سود باقی مانده شرکت بعد از کسر هزینههای عملیاتی، استهلاک یا کاهش بهای تجهیزات، سودهای پرداختی بابت وامها، مالیات و سایر هزینههای شرکت است. سود خالص شرکتها را میتوان با مشاهده صورتحساب سود و زیان شرکت بهدست آورد و معیار مهمی برای بررسی و مقایسه سودآوری شرکتها در طول زمان است. از سود خالص برای محاسبه سود هر سهم یا EPS استفاده میشود.
واحد: Money
جهت: Maximize
حاشیه سود ناخالص به مقداری از درآمد كل شرکت گفته میشود که بعد از کسر هزینه تولید محصول بدون احتساب سایر هزینههای شرکت بهدست میآید. از این مقدار برای محاسبه میزان سودآوری یک کالای خاص در مجموع تولیدات شرکت با تبیین استراتژی بازاریابی و فروش بهتر برای محصولات استفاده میشود.
سود ناخالص هر شرکتی از اختلاف فروش و بهای تمام شده کالای فروش رفته به دست میآید. بهعنوان مثال اگر محصولی به قیمت 1500 تومان به فروش برسد و برای تولید آن محصول 900 تومان هزینه شده باشد، سود ناخالص آن 600 تومان خواهد بود.
سودناخالص = فروش – بهای تمام شده کالای فروش رفته
حال حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر فروش شرکت محاسبه میشود.
حاشیه سود ناخالص = فروش / سود ناخالص
بهعنوان مثال اگر حاشیه سود ناخالص محصولی 40 درصد باشد یعنی از هر 1000 تومان فروش شرکت، 400 تومان عایدی نصیب آن شرکت میشود. بهطور کلی از این نسبت برای محاسبه میزان سودآوری یک کالای خاص در مجموعه تولیدات شرکت و یا تبیین استراتژی فروش بهتر محصول استفاده میشود.
حاشیه سود ناخالص وابسته به دو عامل قیمت محصول و از طرفی بهای تمام شده کالای ساخته شده است و هر گونه تغییری در این دو متغیر سود ناخالص شرکت را تحت تأثیر قرار میدهد.
بهعنوان مثال اگر این نسبت برای شرکتی 40 درصد باشد، بدین معنی است 40 درصد از قیمت محصول بهعنوان سود ناخالص آن محصول بوده است. حال اگر تعداد محصولات شرکتی بیش از یک محصول باشد، این عدد به صورت میانگین مطرح میشود؛ یعنی ممکن است محصولی دارای حاشیه سود ناخالص 30 درصدی و محصول دیگر دارای حاشیه 50 درصدی باشد.
حال در بررسی صورتهای مالی شرکتی در طی دو سال گذشته، ممکن است حاشیه سود ناخالص شرکت افزایش و یا کاهش یابد که این تغییرات ممکن است به دلایل زیر باشد:
افزایش و یا کاهش قیمت محصول
افزایش و یا کاهش بهای تمام شده محصول
زمان: افزایش و یا کاهش قیمت محصول نسبت به افزایش بهای تمام شده هر واحد محصول
واحد: Percentage
جهت: Maximize
حاشیه سود خالص برابر است با مجموع سودخالص تقسیم بر درآمد، که به صورت درصد بیان میشود.
فرمول: مقدار سود پس از کسر مالیات را بر فروش خالص تقسیم میکنند
واحد: Percentage
جهت: Maximize
حاشیه سود خالص شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از طریق تقسیم کردن سود خالص به کل فروش محاسبه میشود. حاشیه سود را بهصورت درصد نمایش میدهند و درواقع این نسبت نشان میدهد که از یک تومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. بهعنوان مثال، حاشیه سود خالص 30 درصد نشان میدهد که از 1000 تومان فروش محصولات شرکت، 300 تومان سود خالص بهدست آمده است.
سود هر سهم از تقسیم میزان سود عملیاتی، پس از کسر مالیات شرکت، بر تعداد کل سهام محاسبه میشود و نشان دهنده سودی است که شرکت در یک دوره مشخص به ازای یک سهم عادی بهدست آورده است.
بهعبارت دیگر، این نسبت بهوسیله تقسیم سود موجود برای سهامداران، بر تعداد سهام منتشر شده محاسبه میشود. منظور از سود قابل تقسیم برای سهامداران عادی، سود خالص بعد از کسر مالیات و کسر سود سهم ممتاز است.
EPS بهعنوان شاخصی از سودآوری شرکت به کار میرود.
واحد: Money
جهت: Maximum
زمان: Per Year
وقتی که شما كل درآمد (سود پس از کسر مالیات) یک شرکت در پایان سال (سال مالی) را بر تعداد سهام آن شرکت تقسیم بکنید، در واقع eps آن شرکت را محاسبه کردهاید. برای مثال، فرض کنید شرکتی توانسته است در پایان یک سال 100 میلیون ریال سود کسب کند و تعداد سهام آن شرکت نیز 1 میلیون سهم است. در نتیجه eps آن شرکت برابر است با: ريال 100 = 1.000.000 / 1000.000.000
یعنی این شرکت توانسته است در انتهای سال به ازای هر 1 عدد سهم خود 100 ریال سود آورد. پس eps این شرکت در انتهای سال برابر 100 ریال شده است.
به درصدی از سود یک شرکت سهامی اطلاق میشود که بهصورت سود سهام به سهامداران پرداخت نشده است و شرکت مورد نظر برای سرمایهگذاری مجدد در فعالیتهای اصلیاش، یا پرداخت بدهی، آن را نگه داشته است. شاخص سود انباشته در سمت چپ ترازنامه و زیر ستون حقوق صاحبان سهام ثبت میشود. از اضافه کردن سود خالص یا کسر کردن زیان خالص از سود انباشته ابتدای دوره، سود سهام پرداختنی به سهامداران بهدست میآید.
واحد: Money
فرمول: [سود] تقسیم بر [تعداد مشتریان]
واحد: Money
جهت: Maximize
زمان: هزینه خرید مشتری / بدست آوری مشتری (Customer Acquisition Cost)
بگذارید بگوییم شما در ماه ژانویه مبلغ 5000 دلار صرف حمایت از یک کنفرانس کردید. بهدنبال این حمایت، شما 2 مشتری جدید کسب کردید. CAC شما برای این کانال 2500 دلار است. (5000 دلار / 2 = 2500 دلار)
اکنون وقت آن است که سود هر مشتری را محاسبه کنید. در مثال بالا، 2500 دلار برای خرید یک مشتری جدید صرف کردید. اگر این مشتری 10.000 دلار خدمات را خریداری کرد و شما سود 3000 دلار (قبل از هزینههای بازاریابی) را بهدست آوردید، شما در این زمینه پایدار هستید. رابطه بین دو معیار برای مشاهده آسان است. شما 2500 دلار برای کسب 3000 دلار در کسب و کار صرف کردهاید، و سود شما بیش از هزینههای شما برای خرید مشتری جدید است. در دنیای کسب و کار شما همیشه میخواهید CAC شما کمتر از سود شما در هر مشتری باشد.