فرض کنید میخواهیم استراتژی بنویسیم و برای آینده سازمان تصمیمگیری کنیم، توی نوشتن این استراتژی به کدام محیط باید اهمیت ویژه بدیم و استراتژیمون براساس کدوم محیط باشه؟ درون یا بیرون؟
محیط بیرون به محیطی میگیم که تحت اختیار ما نیست و ما کنترلی روش نداریم که شامل تهدیدها یا فرصتهای مختلفی میشه.
محیط درون محیطی هست که تحت اختیار ماست و ما روی آن کنترل داریم و شامل نقاط قوت و ضعف مجموعمون میشه.
به نظرتون باید به کدوم اینها اهمیت داد؟ تیوریسین ها و صاحب نظران استراتژیست نظرهای مختلفی دادن و هر کدوم یک محیط رو مهمتر از محیط دیگه عنوان کردن به دلایل مختلف.
بنده نیز میخوام در اینجا نظر خودم رو بگم! که البته شاید خیلی درست هم نباشه ولی خیلی خوشحال میشم که اگر نظر مخالف یا موافقی با من دارید اعلام کنید چون اکیدا باور دارم که با همین صحبت کردنها و بحث کردن هاست که میتونیم بیشتر یادبگیریم و پیشرفت کنیم و صرف خوندن محض این دانشها از روی کتاب به هیچ دردمون نمیخوره.
واقعیتش این سوال رو اولین بار سر کلاس، آقای دکتر خلیلنژاد سال پیش مطرح کردن و اون موقع تا مدتها نظر من این بود که محیط بیرون به شدت مهمتر هست. دلیلم هم این بود که اگر محیط بیرون یه چیزی رو بخواد ولی شما چون توانایی تولید یه چیز دیگه رو دارین برین روی اون متمرکز شین و بیاهمیت شین به بیرون قطعا شکست میخورین حتی اگه بهترین چیز رو تولید کنید مثال اغراقآمیزش هم میشه این مثلا الان کل جمعیت ایران تشنه ماشین خوب هستن ولی شما چون قدرت تولید و پرورش اسب دارین برین تو تیراژ بالا اسب تولید کنید خب مطمینن تو کشوری که همه دنبال ماشین هستن شکست میخورین.
این دیدگاه پارسال من بود ولی الان که این متن رو مینویسم نظر دیگهای دارم:)).
الان معتقدم هیچ شرکتی حق نداره فقط به یکی از این محیطها توجه کنه و محیط دیگه رو فراموش کنه به عبارت دیگه باید یک محیط رو اولویت قرار داد ولی از قابلیت های این محیط در جهت بهرهبرداری از محیط دیگه استفاده کرد و در این فضا اعتقاد دارم محیط درون اهمیت به شدت بیشتری از محیط بیرون داره که در ادامه دلایلم رو توضیح خواهم داد.
اول از همه اجازه بدید صحبت بالا رو با مثالی روشن تر کنم. فرض کنید شما میخواین کنکور بدین و به شدت ریاضیتون قوی و علوم تجربیتون ضعیفه ولی کشور به شدت تشنهی دکتر تجربی(منظورم پزشک عمومی و متخصص هست) اعتقاد من اینه که شما اگه به خاطر تقاضای کشور(محیط بیرون) برخلاف نقاط قوت و ضعفتون(محیط درون) عمل کنید شکست خواهید خورد. و کار درست از نظر بنده این هست که شما باید یک رشته در زمینه ریاضی(محیط درونتون) انتحاب کنید ولی چه رشتهای؟ رشتهای که محیط بیرون نسبتا میخوادش مثلا در لحظهای که این متن نوشته میشه مهندسی کامپیوتر. اینجوری با تمرکز بر محیط درون به محیط بیرون هم توجه کردیم و نتیجه خوبی خواهیم گرفت.
حالا سوالی که مطرحه اینه که چرا به محیط درون بیشتر از بیرون اهمیت بدیم. اجازه بدین با چند مثال از کشورمون نظرم رو بیان کنم.
از بهمن ماه توی کشور متاسفانه کرونا اومد و خیلی از کسب و کارها ضرر کردن و استارتاپهایی هم شکست خوردن مثلا ریحون.
چرا ریحون شکست خورد؟ طبق گفتهی خودشون به خاطر رویکرد انحصارطلبانهی اسنپ و عدم اجازه به رستورانها برای کار با این شرکت. ولی بیاید از یه دید دیگه به قضیه نگاه کنیم. ریحون مدتها بعد از اسنپ فود و زود فود به بازی اومد از نظر بنده به بازی اومدن این شرکت به خاطر محیط بیرون بود(چرا؟) چون یک بازاری رو دید که داره خوب رشد میکنه و هنوز تشنست پس پا به میدون گذاشت و شروع به فعالیت کرد توش بدون این که نقاط قوت خودش رو محور اصلی قضیه قرار بده نتیجش چی شد؟ وقتی یک ویروس همه گیر وارد کشور شد و کار به صورت مستقیم نتونست جلو بره به خاطر این که کارش با نقاط قوتش همخونی خیلی بالایی نداشت مجبور شد شکست رو بپذیره ولی شرکتی مثل اسنپ وقتی با همین بیماری روبهرو شد استارتاپی جدید مثل اسنپ دکتر رو زد(ربطی به کار الانش نداشت ولی استارتاپ زدن و خریدن و توسعه دادن از نقاط قوته این شرکت هست) => به راحتی با استفاده از نقاط قوتی که داشت تونست به تغییرات بسیار سریع و زیاد محیط واکنش مناسبی نشون بده و حتی در زمینههایی سودش رو هم بیشتر کنه.
مثل این مثال بسیار در کشور وجود دارد که خیلی خوشحال میشم اگر شما هم موردی رو میشناسید توی نظرات مطرح کنید که راجع بش باهم صحبت کنیم.