سینمای مستند در بهترین شکل خود باید وقایع را طوری نشان دهد که بیننده بتواند در آن داستانی را دنبال کند. داستان مستند «عبور زهره از برابر خورشید» را «پیر ژول سزار جانسن» در سال 1874 با اختراع دستگاهی که خودش آن را تپانچه ی عکاسی نامیده بود، ثبت کرد تا سندی در تاریخ نجوم و همچنین عکاسی و سینمای مستند باشد. (دوربین او به شکل استوانه ای بود که در آن یک صفحه ی عکاسی چرخان کار گذاشته شده بود و در فواصل کوتاه به صورت خودکار عکس می گرفت تا رویدادی را به گونه ای مستند ثبت کند.) بعد از جانسن و اختراعش که دیگران را نیز به فکر واداشت، «ادوارد مویبریج» که عکاسی انگلیسی الاصل مقیم کالیفرنیا بود، در سال 1880 سلسله عکس هایی از تاخت اسب ها را به روش چراغ جادو نمایش داد و این شیوه را در مورد سایر حیوانات، پرندگان و حتی انسان ها نیز اعمال کرد. «ادیسون» و «لومیر» تقریبا هم زمان با اختراع کینه توسکوپ و سینماتوگراف به تولد سینما به شکل امروزی کمک کردند و اگر نام لومیر در شناسنامه ی صنعت سینما به عنوان پدر سینما ثبت شده به خاطر تفاوت کینه توسکوپ و سینماتوگراف از جهت وزن و قابلیت تحرک بوده است، چون اختراع لومیر یک دوربین پنج کیلویی قابل حرکت بود که برای ثبت مستندات به میان مردم رفت؛ نمایش «کارگران در حال ترک کارخانه»، «ورود یک قطار»، «غذا دادن به کودک» و...، حال آن که اختراع ادیسون سنگین و عملا غیرقابل حرکت بود و فقط قادر به ضبط و پخش چیزهایی بودکه در برابرش قرار می دادند؛ نمایش «وودویل» و صحنه هایی از «رقص رقاصان» و «تردستی و بندبازی».
«رابرت جی فلاهرتی» اولین مستندسازی که ضرورت داستانی بودن فیلم مستند را تشخیص داد و حاصلش فیلم «نانوک شمالی» است که در سال 1920 درباره ی زندگی اسکیموها، شکار، ساختن کلبه ی یخی و سفر با سورتمه که با استقبال بی نظیر تماشاگران رو به رو شد؛ یکی از دلایل خشنودی تماشاگران از این فیلم موقعیتی است که فیلمساز برای آن ها ایجاد کرده که نگاهی است هم سطح نگاه کارگردان، به این معنا که به تماشاگر اجازه داده شده در موقعیت یک کاوشگر و فیلمساز قرار گیرد. این فیلم زمانی که سینمای داستانی، تنها سینمای محبوب جهانیان شده بود به موفقیت رسید و هنوز هم در صدر فهرست بهترین فیلم های مستند تاریخ سینمای جهان قرار دارد.
ادامه دارد...
ادامه این مقاله را در سایت studioclass.ir مطالعه کنید