گروه هنری سوبژه
گروه هنری سوبژه
خواندن ۳ دقیقه·۱۳ روز پیش

برگرفته‌ای از کتاب «توهم آگاهی»

اثر استیو اسلومن (Steven Sloman), فیلیپ فرنباخ (Philip Fernbach)
“چرا در اندیشیدن تنها نیستیم؟”

کتاب توهم آگاهی به بررسی ماهیت جمعی آگاهی و تناقض‌های آن می‌پردازد؛ جایی که ذهن انسان هم نبوغ‌آمیز و هم نابخردانه عمل می‌کند. نویسندگان، فیلیپ فرنباخ و استیو اسلومن، به این پرسش می‌پردازند که چگونه بشر با وجود محدودیت‌های شناختی، دستاوردهای عظیمی دارد. آنها بر این باورند که آگاهی جمعی و همکاری گروهی می‌تواند سوگیری‌های ذهنی را کاهش دهد و در تصمیم‌گیری‌ها تأثیرگذار باشد.

این کتاب بر اهمیت کار گروهی و استفاده از آگاهی جمعی برای پیشرفت علمی و اجتماعی تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که دستاوردهای بزرگ نه ناشی از توانایی فردی، بلکه از همکاری و اشتراک‌گذاری دانش میان افراد است. در دنیای مدرن و به‌ویژه در عصر اینترنت، آگاهی جمعی به‌راحتی قابل دسترس است و می‌تواند در حل مسائل پیچیده کمک کند.

همچنین، مفهوم “توهم عمق تبیینی” بررسی می‌شود که به این اشاره دارد که انسان‌ها غالباً فکر می‌کنند بیشتر از آنچه که می‌دانند، آگاهی دارند. این توهم در موقعیت‌های مختلف مانند علم، سیاست، و مسائل روزمره مشاهده می‌شود و به اشتباهات و تصمیمات نادرست منجر می‌شود.

در نهایت، تحقیقات لندائر نشان می‌دهد که مغز انسان برخلاف کامپیوتر، برای ذخیره و پردازش حجم عظیمی از اطلاعات طراحی نشده است. این محدودیت‌ها بخشی از ماهیت بشری است و به‌جای تکیه بر حافظه فردی، باید از آگاهی جمعی برای مقابله با پیچیدگی‌های دنیای مدرن استفاده کنیم.

ذهن انسان برای حمایت از عمل و کنش تکامل یافته است و توانایی استدلال‌های علّی، مثل پیش‌بینی نتایج و فهم تغییرات جهان، انسان را از سایر حیوانات متمایز می‌کند. استدلال علّی از دانش علت و معلولی برای پیش‌بینی یا تشخیص تغییرات استفاده می‌کند. این استدلال‌ها شامل پیش‌بینی‌های ساده (مثلاً تاثیر بارش باران بدون چتر) و پیچیده‌تر (مثل تشخیص بیماری توسط پزشک) هستند.

استدلال علّی نیازمند تفکر دقیق است که می‌تواند به شکل‌های مختلفی مانند داستان‌پردازی بیان شود. داستان‌ها به ما کمک می‌کنند تا علت و معلول‌ها را درک کنیم و پیش‌بینی کنیم که در شرایط مختلف چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. این نوع تفکر برای درک دنیای اطراف ضروری است.

در برابر استدلال علّی، دو نوع تفکر داریم: شهودی و تأملی. در تفکر شهودی، افراد پاسخ‌های سریع و خودکار می‌دهند، اما در تفکر تأملی، افراد بیشتر در مورد پاسخ‌ها فکر کرده و احتمال اشتباه کمتری دارند.

همچنین، انسان‌ها برای حل مسائل پیچیده از بدن و دنیای اطراف خود کمک می‌گیرند، مثلاً در هنگام حرکت توپ در هوا، بدن به طور ناخودآگاه موقعیت صحیح را محاسبه می‌کند. این نوع استفاده از بدن را “عینیت‌یافتگی” می‌نامند که در آن بدن و محیط به پردازش اطلاعات کمک می‌کنند.

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا مغز انسان اینقدر بزرگ شده و هوش ما اینقدر پیشرفت کرده است؟ یک نظریه می‌گوید که رشد مغز انسان به دلیل نیاز به مقابله با محیط‌های پیچیده بوده است، در حالی که نظریه دیگر معتقد است که تکامل هوش انسان به دلیل زندگی اجتماعی و همکاری‌های جمعی است. انسان‌ها از طریق تقسیم کار شناختی و همکاری در پروژه‌های مشترک مانند شکار ماموت‌ها، مغز خود را تکامل دادند.

این توانایی به ما امکان تشکیل جوامع بزرگتر را داد و ما به همکارانی متخصص تبدیل شدیم. همچنین، یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد انسان توانایی همکاری برای رسیدن به اهداف مشترک است. در این میان، فناوری‌های جدید مانند اصلاح ژنتیکی یا واکسیناسیون ممکن است ترس ایجاد کنند، زیرا مردم آن‌ها را نمی‌شناسند و از آن‌ها می‌ترسند. این ترس اغلب ناشی از “انگاره کمبود” است که مردم از آنچه نمی‌فهمند، می‌ترسند.

در حالی که آموزش می‌تواند نگرش‌ها را تغییر دهد، برخی از باورها، به‌ویژه در سیاست و فناوری، به‌سختی تغییر می‌کنند. انسان‌ها گاهی فکر می‌کنند بیشتر از آنچه که واقعاً می‌دانند، می‌دانند، و این توهم عمق تبیینی است. در نهایت، ذهن انسان نه برای ذخیره‌سازی اطلاعات بلکه برای حل مسائل و همکاری اجتماعی تکامل یافته است، در حالی که هوش مصنوعی نمی‌تواند هدفمندی را با انسان‌ها به اشتراک بگذارد.

#ترویج_کتاب

#سوبژه

#کتاب

#خودشناسی

#روانشناسی

آگاهیهوش مصنوعیکتاب توهم آگاهیسوبژهکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید