“ ۱۵ قانون مطرح شده را به کار ببرید و همچون رودی خروشان در مسیر زندگی پیش بروید! ”
اثر جان سی مکسول (John C. Maxwell)
چگونه در زندگی، همیشه رو به جلو حرکت کنید
رشد و شکوفایی فردی، از آن دسته موضوعاتی است که هیچگاه قدیمی نمیشود. نیاز به رشد فردی، چیزی است که هر کسی در زندگی تجربه میکند. همه ما در برههای از زندگی خود احساس کردهایم که در حال درجا زدن هستیم و وقت آن رسیده که تکانی به زندگیمان بدهیم. در این مواقع، ما معمولاً به سراغ کتابهای انگیزشی میرویم تا شاید به کمک آموزههایشان بتوانیم به وضعیت دلخواه خود برسیم.
کتاب درجا زدن ممنوع یکی از بهترین کتابهایی است که میتواند در چنین موقعیتی به کمکتان بیاید.
برای اینکه در زندگی همیشه در حال رشد و پیشرفت باشید، باید از منطقه امن خود بیرون بیایید، رویاهای بزرگ در سر بپرورانید و ریسکپذیر باشید. البته رویاپردازی به تنهایی کافی نیست. تغییرات واقعی به آهستگی و طی زمان رخ میدهند و به تلاش و تعهد نیاز دارند. در واقع، شما زمانی میتوانید به رویاهایتان تحقق ببخشید که هر روز در راستای آنها قدمی بردارید.
اگر آماده ایجاد تغییر در زندگی خود هستید، بوکلایت درجا زدن ممنوع، همان چیزی است که نیاز دارید. با مطالعه این بوکلایت یاد میگیرید که چگونه از پس چالشهایی که برای خود تعیین میکنید بربیایید و چگونه حتی در لحظات آزاردهندهای که امیدی به پیشرفت و بهبودی ندارید، پایداری نشان دهید و دست از تلاش نکشید.
نکات و آموزههای ارزشمند این بوکلایت به شما در رسیدن به رویاهایتان یاری میرسانند. علاوه بر این، استفاده از این نکات به شما کمک میکند پتانسیلهای وجودی خود را کشف کنید و دیگر هیچوقت در زندگی، درجا نزنید!
خودشناسی، پیشنیاز مسیر رشد فردی است
پیش از شروع هر مسیری، باید بدانید که مقصدتان کجاست و یک نقشه راه داشته باشید، وگرنه سر از ناکجاآباد درمیآورید! در مورد مسیر رشد فردی نیز این نکته صادق است. اگر ندانید که واقعاً چه میخواهید و دوست دارید به چه چیزهایی برسید، رشد و شکوفاییتان میسر نمیشود.
تعیین مقصود و مقصد همیشه هم کار آسانی نیست. بسیاری از افراد نمیتوانند به روشنی خواستههای واقعیشان را مشخص کنند. نکته مهم این است که برای اینکه بتوانید مقصد مطلوبتان را تعیین کنید، باید خودتان را بهخوبی بشناسید و در مورد خواستههایتان روراست باشید. برای این کار، کافی است چند سوال از خود بپرسید و به آنها جواب صادقانه بدهید.
اولین سوالی که باید از خود بپرسید این است: «آیا واقعاً از شرایطفعلی و کارهایی که انجام میدهم راضی هستم؟
اگر نسبت به شغلتان شور و اشتیاق دارید و هر روز با انرژی و احساس رضایت از خواب بلند میشوید، در مسیر درستی قرار دارید. اما اگر اکثر اوقات بیحال و خسته هستید و حوصله هیچ چیزی را ندارید، قطعاً یک جای کار میلنگد. در این صورت، بهتر است به دنبال جواب سوال دومی باشید که باید از خود بپرسید: «چه چیزی یا انجام چه کارهایی من را خشنود میسازد؟»
جواب این سوال، مانند اثر انگشت، منحصربهفرد است و هر کسی با توجه به ویژگیهای شخصیتی، ارزشها و رویاهایش، با انجام کارهای خاصی خرسند و راضی میشود.
برای یافتن پاسخ این سوال، باید بهدقت حالات خود را زیر نظر قرار دهید؛ ببینید هنگام انجام چه کارهایی احساس رضایت درونی یا هیجان و اشتیاق فراوان دارید. همچنین، به زمانهایی فکر کنید که احساس ارزشمند بودن کرده و توانستهاید به اطرافیانتان یاری برسانید.
بعد از اینکه به شناخت بهتری از خود رسیدید و فهمیدید که چه رویاهایی دارید، نوبت به این میرسد که آنها را بسنجید و این سوال را از خود بپرسید: «آیا رویاهایم در واقعیت دستیافتنی هستند؟»
در واقع، شما باید اطمینان حاصل کنید که خواستههایتان، خیال باطل نیستند و با توجه به تواناییها و استعدادهایتان میتوانید به آنها برسید. برای مثال، فرض کنید که خواسته شما این است که ورزشکاری حرفهای شوید، اما از تمرین و فعالیت بدنی متنفر هستید. این خواسته شما دیگر یک رویای دستیافتنی نیست، بلکه توهم و خیال است!
بعد از آنکه مطمئن شدید رویاهایتان قابل دستیابی هستند، زمان آن است که این سوال مهم را از خود بپرسید: «چرا این خواستهها را دارم و میخواهم این کارها را انجام دهم؟»
صداقت در پاسخ به این سوال، بسیار مهم است. با خود روراست باشید و اجازه دهید نیت اصلی خواستههایتان مشخص شود. برای مثال، فرض کنید میخواهید در مقطع دکتری ادامه تحصیل دهید. ممکن است در ابتدا خود را مجاب کنید که به خاطر اشتیاق به علم و یادگیری میخواهید این کار را انجام دهید، اما در حقیقت، هدف اصلی شما از این کار این است که دیگران را تحت تأثیر قرار دهید.
تحت تأثیر قرار دادن دیگران هیچ ایرادی ندارد. اما معمولاً چنین چیزی نمیتواند انگیزهای کامل و قوی برای گذراندن دوره دشوار دکتری باشد. از آن مهمتر این است که شما در واقع این کار را برای خشنودی دیگران انجام میدهید و در طولانیمدت، خودتان احساس رضایت نخواهید کرد. به همین خاطر، بسیار مهم است که شما هدف و رویایی را انتخاب کنید که در نهایت موجب رضایت خودتان شود و مسیر دستیابی به آن را با لذت طی کنید
رشد فردی خودبهخود اتفاق نمیافتد
با گذر زمان، بهطور طبیعی، موی سر و ناخن انگشتها خودبهخود رشد میکنند و بلند میشوند. اما چنین اتفاقی برای رشد فردی، عاطفی و روحی نمیافتد. هر چقدر هم که زمان بگذرد، رشد فردی، خودبهخود حاصل نمیشود!
اولین چیزی که برای رشد فردی خود نیاز دارید، تعیین قصد و نیت است. همانطور که در بوکلایت قبل گفتیم، شما باید دقیقاً بدانید که چه میخواهید، چه مسیری را پیش بگیرید و چگونه به مقصدتان برسید.
اما تعیین مقصد، به تنهایی کافی نیست. شما برای عملیکردن نیتتان، باید دست به کار شوید و همین حالا هم باید دست به کار شوید! ماه بعد، هفته بعد و حتی فردا هم دیر است. همین الان زمانی است که باید در راه دستیابی به خواستههایتان تلاش کنید. دقیقاً در همین مرحله است که بسیاری از مردم گیر میکنند و درجا میزنند. آنها به بهانه فرارسیدن زمان مناسب، از انجام هر کاری سر باز میزنند!
آنها منتظرند تا روزی بیاید که به اندازه کافی زمان پول یا انگیزه دارند تا رویاهایشان را دنبال کنند و به شکوفایی برسند.
مشکل اینجاست که قدم گذاشتن در مسیر رشد فردی، کاری دلهرهآور است و هیچوقت زمان و شرایط مناسبی برای آن وجود نخواهد داشت. شما به هر حال باید با بسیاری از ترسهایتان روبهرو شوید و با احساس آسیبپذیری و تردید کنار بیایید.
اغلب افراد، ترجیح میدهند از ترسهایشان فرار کنند و منتظر زمانی بمانند که بهطور معجزهآسایی آماده ایجاد تغییر در زندگیشان میشوند؛ زمانی که هیچوقت فرا نمیرسد!
برای اینکه بتوانید از ترسهایتان فراتر بروید، باید این واقعیت را بپذیرید که مسیر رشد فردی در خارج از منطقه امنتان آغاز میشود. ممکن است شما در مواقع بسیاری احساس سردرگمی کنید و مرتکب اشتباه شوید، زیرا قرار است کارهایی را انجام دهید که پیش از این هرگز انجام ندادهاید و همین مسئله هم هست که موجب رشد شما میشود.
پس از قبول این واقعیت، قدم بعدی این است که دست به کار شوید. تمام بهانهها را دور بریزید. حتی اگر به اندازه کافی پول ندارید، تمام روز وقتتان صرف مراقبت از بچهها میشود یا دلتان میخواهد تا شب جلوی تلویزیون بنشینید، به هر حال کارتان را شروع کنید. همیشه بهانهها وجود دارند تا سد راه رشد فردیتان شوند!
نکته جالبتوجه، این است که بر خلاف باور عموم، انگیزه با شروع کار شکل میگیرد، نه قبل از آن. همانطور که به زور خود را به باشگاه ورزشی میرسانید، اما بعد از آن، انرژی و انگیزه بالایی دارید تا به ورزش کردن ادامه دهید، هر طور شده اولین قدم را در مسیر رشد فردی خود بردارید. مطمئن باشید که به اندازه کافی برای ادامه راه انگیزه به سراغتان خواهد آمد.
برای رسیدن به موفقیت، کمک بگیرید
شما با شناخت خود و رویاهایتان، قدم بزرگی را به سمت رشد فردیتان برمیدارید. اما بعد از فهمیدن چیستی و چرایی خواستههایتان، باید چگونگی رسیدن به آنها را نیز یاد بگیرید.
راه رسیدن به رویاهایتان، راه هموار و سرراستی نیست. به همین خاطر، یک راه عالی برای آغاز آن، درخواست کمک از دیگران است. قطعاً افرادی وجود دارند که پیش از شما، این مسیر را طی کرده و از چموخم آن آگاهند. آنها میتوانند تجربه و بینش خود را با شما به اشتراک بگذارند و از شما پشتیبانی کنند.
رویاهایتان را با دیگران در میان بگذارید و از اینکه آسیب پذیر و بیتجربه به نظر برسید نترسید.
اما مهم است که آنها را برای چه کسانی بیان میکنید. اطرافیان شما تأثیر بسزایی بر موفقیت شما دارند. آنها یا از شما پشتیبانی میکنند و موجب رشدتان میشوند، یا با انتقادهای مخربشان، راهتان را سد میکنند. به همین خاطر، باید دایره ارتباطیتان را از کسانی تشکیل دهید که همانند شما، متعهد به رشد فردی و تشنه یادگیری هستند.
علاوه بر این، باید به دنبال کسانی باشید که در کاری که شما دوست دارید انجام دهید، حرفهای هستند. شما میتوانید این افراد را الگوی خود قرار دهید و از تجربیات آنها درس بگیرید. مهم نیست که حتماً بتوانید با آنها رودررو ملاقات کنید. شما میتوانید با دنبالکردن زندگی و کارهای آنها درسهای بسیاری بیاموزید.
برای مثال، اگر رویای شما، اجرا در یک برنامه تلویزیونی است، میتوانید کسی چون اپرا وینفری (Oprah Winfrey) را الگوی خود قرار دهید. شما بهراحتی میتوانید در اینترنت ویدیوهای برنامههای او را پیدا کنید و با تماشای دقیق آنها، رمز موفقیتش را کشف و درک کنید.
همچنین میتوانید یک مربی حرفهای پیدا کنید که شما را شخصاً هدایت و راهنمایی کند. داشتن مربی، واقعاً میتواند مسیر رشد فردی شما را تسهیل کند و یک راه فوقالعاده برای یادگیری است. قدر چنین شخصی را بدانید و تا جایی که میتوانید از دانش و تجربهاش استفاده کنید.
بهترین و بزرگترین مشوق خود باشید
همانطور که در بوکلایت قبل گفتیم، کمک و پشتیبانی دیگران تأثیر شایانی بر رشد فردی شما میگذارد.
اما این نکته مهم را به خاطر بسپارید:
مهمترین و تأثیرگذارترین کسی که باید حامی و مشوقتان باشد، خود شما هستید. معمولاً در عمل، برعکس این موضوع اتفاق میافتد. ما در بسیاری از مواقع خود را سرزنش میکنیم و بزرگترین منتقد خود هستیم.
سرزنشهای درونی سبب کاهش اعتمادبهنفس میشود. همه انسانها بهطور طبیعی اعتمادبهنفس بالایی ندارند. نحوه تربیت نیز در این زمینه موثر است.
تربیت بسیاری از افراد به گونه ای بوده است که خود را باور نداشته باشند و دائماً رفتار و اعمال خود را زیر سوال ببرند.
این افراد یک سرزنشگر درونی دارند که هیچگاه دست از شماتت و انتقاد برنمیدارد!
اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید و اعتمادبهنفس بالایی ندارید، میدانید که چقدر سخت است که شماتتهای درونی را نشنیده بگیرید و احساس ارزشمند بودن کنید. اما خبر خوب این است که این مسئله ممکن است و تلاش برای بازستاندن اعتمادبهنفس خود بسیار با ارزش است.
افزایش اعتمادبهنفس و رهایی از سرزنشگر درونتان در چهار گام امکانپذیر است:
در گام اول، باید بهدقت، به نداهای درونی خود گوش فرادهید. معمولاً چه افکاری درباره خودتان دارید؟ آیا خود را سرزنش میکنید که هیچوقت هیچ کاری را درست انجام نمیدهید؟ یا شاید سر هر اشتباه کوچکی که مرتکب میشوید، خود را ملامت میکنید؟ اگر دائماً ذهنتان با افکار منفی مشغول باشد، دیگر انگیزهای برایتان باقی نمیماند و نمیتوانید قدمی برای تغییر زندگی خود بردارید. به همین خاطر، مهم است که در گام اول، این افکار منفی و مخرب را شناسایی کنید تا بتوانید آنها را تغییر دهید.
سپس نوبت به گام دوم میرسد. در این گام، باید برای تغییر افکار منفی و ملامتهای درونی تلاش کنید. هر زمان که متوجه میشوید فکری سرزنشآمیز در ذهنتان میچرخد، آگاهانه آن را متوقف کنید و فکری مثبت به جایش بنشانید.
به خودتان یادآوری کنید که اشتباه کردن امری طبیعی است و چیزی از ارزش شما کم نمیکند!
ممکن است در ابتدا این کار به نظرتان عجیب بیاید. اما به مرور زمان و با تکرار، به آن عادت میکنید و افکار مثبت جایگزین افکار منفیتان میشوند.
گام سوم برای اینکه احساس ارزشمند بودن کنید، این است که دست از مقایسه خود با دیگران بردارید. مسیر زندگی شما، خاص خودتان است و شبیه به دیگران نیست! توجه به کارهای دیگران، تنها حواستان را از کارهای خودتان پرت میکند! شما باید وضعیت فعلی خود را با گذشتهتان مقایسه کنید و مطمئن شوید که متناسب با ارزشها و اهدافتان قدم برمیدارید. از موفقیتهای کوچک و بزرگتان با افتخار و لذت یاد کنید و به خود یادآوری کنید که برای رسیدن به آنها چقدر زحمت کشیدهاید.
در نهایت، در گام چهارم، از هر فرصتی برای کمک و بخشش به دیگران استفاده کنید. این کار، تأثیر شگرفی بر اعتمادبهنفستان میگذارد. زمانی که احساس خوبی نسبت به خود ندارید، طبیعی است که فکر کنید از پس هیچ کاری برنمیآیید و نمیتوانید اثری بر زندگی دیگران بگذارید. به همین خاطر، لازم است در هر زمان و به هر صورت که میتوانید با استفاده از مهارتهایتان به دیگران کمک کنید. با این کار، علاوه بر اینکه به دیگران سودی میرسانید، اعتمادبهنفستان بالا میرود، زیرا متوجه میشوید که بسیار تواناتر از آن هستید که فکر میکردید!
در مسیر رشد فردی، صبور باشید
اگر اهل تماشای فیلم باشید، حتماً بارها در فیلمهای گوناگون دیدهاید که ناگهان قهرمان داستان، راهحلی برای مشکلش پیدا میکند یا به آرزوی دیرینهاش میرسد! اما در دنیای واقعی، چنین چیزی ممکن نیست و هیچ موفقیت و دستاوردی یکشبه و ناگهانی بهدست نمیآید. اینگونه اتفاقها، حربه فیلمسازها برای به وجد آوردن تماشاگران است.
رشد واقعی، فرآیندی آرام، گامبهگام و اغلب ناامیدکننده است!
این همان چیزی است که در فیلمها نشان داده نمیشود. معمولاً در فیلمها نمیبینید که شخصیت اصلی، هر روز از خواب بیدار شود و بهسختی برای خواستههایش تلاش کند و بدون آنکه نتیجهای بگیرد، باز به کارش ادامه دهد. به احتمال زیاد شما حاضر نیستید برای چنین فیلمی پول بدهید و در نتیجه، فیلمسازان همان چیزی را نشانتان میدهند که دوست دارید ببینید؛ یعنی موفقیتها و دستاوردهای ناگهانی و هیجانانگیز.
اما در واقع، شما باید هر روز قدمهای کوچکی را در راستای تحقق رویاهایتان بردارید، حتی اگر احساس کنید هیچ پیشرفتی ندارید!
در مسیر رشد فردی نمیتوانید انتظار داشته باشید که نتیجه آنیتلاشهایتان را ببینید و به همین خاطر به صبر و استقامت بسیارینیاز دارید.
علاوه بر این، برای اینکه بتوانید مسیر رشد فردی خود را با آرامش خاطر بیشتری طی کنید، باید یاد بگیرید که از قدم به قدم آن لذت ببرید و تنها بر نتیجه نهایی تمرکز نکنید. رشد و یادگیری، بهخودی خود جذاب و شیرین است. اگر به زندگی نوابغ نگاه کنید، میبینید که آنها همیشه ذهنی کنجکاو دارند و هیچگاه از یادگیری دست نمیکشند. شما نیز باید چنین رویکردی را پیش بگیرید.
برای اینکه بتوانید انگیزهتان را بالا نگه دارید و در مسیر رشد فردی خود ثابتقدم باشید، همیشه اهدافتان را در نظر بیاورید و روزی را مجسم کنید که به آنها رسیدهاید. این نکته را به یاد داشته باشید که هرچقدر اهدافتان بزرگتر و تأثیرگذارتر باشد، زمان و زحمت بیشتری برای تحققشان لازم است.
بوته گوجهفرنگی و درخت سیب را با هم مقایسه کنید. گوجهفرنگی طی چند ماه به بار مینشیند و زمان برداشت آن فرا میرسد. اما بعد از یک بار برداشت، بوته نیز از بین میرود و دیگر به ثمر نمیرسد. در مقابل، درخت سیب چند سال طول میکشد تا رشد کند و میوههای خوبی به بار بیاورد. اما بعد از آن، هر سال دوباره شکوفه میزند و میوه میدهد. رشد فردی هم دقیقاً همینطور است. اگر میخواهید دستاوردهایتان، مانند درخت سیب، مانا و پرثمر باشد، باید بهاندازه کافی صبر داشته باشید و زمان بگذارید.
رشد آرام و تدریجی شاید مانند فیلمها برایتان احساس هیجان ایجاد نکند، اما در عوض، ارمغان بهتری دارد. زمانی که شما در مسیر رشد فردیتان پیش میروید، هر روز طعم شیرین تلاش برای رویاهایتان را میچشید و میدانید در نهایت به چیزی میرسید که به آن شور و اشتیاق دارید. و این بارها از احساس هیجان موقتی ارزشمندتر است.
برای تحقق رویاهایتان، به استراتژی و سیستم نیاز دارید
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، مسیر رشد فردی مسیر دشواری است و شکی نیست که به کار و تلاش زیادی نیاز دارد. اما به یاد داشته باشید که تلاش زیاد، به تنهایی کافی نیست. شما میتوانید با تمام توان و بهسختی کار کنید و با این حال، باز هم نتوانید به رویاهایتان دست پیدا کنید!
کار و مشغله زیاد، بهخودی خود، شما را به مقصودتان نمیرساند. برای اینکه واقعاً نتیجه تلاشهایتان را ببینید و موفق شوید، باید استراتژی بچینید و سیستمهایی روزمره ایجاد کنید که شما را در راه رسیدن به اهدافتان یاری میکنند.
اولین قدم برای ایجاد یک استراتژی، این است که دست از تلاشهای بیهدف بکشید و حداقل برای مدتی، از مشغلههایتان کم کنید. با این کار، شما میتوانید زمان ارزشمندتان را صرف تفکر و چینش یک استراتژی موثر کنید.
برای اینکه بتوانید استراتژی خوبی داشته باشید، باید هر چند وقت یکبار اندکی توقف کنید، به گذشته بنگرید و ببینید چه کارهایی برایتان ثمربخش بوده و چه تغییراتی میتوانید در نحوه انجام کارهایتان ایجاد کنید.
برای مثال، میتوانید در انتهای هر سال، 365 روز پیشینی را که سپری کردید ارزیابی کنید و ببینید چه زمانهایی بهترین عملکرد را داشتهاید. آیا توانستهاید در راستای اهدافتان قدم بردارید و از زمانتان بهدرستی استفاده کردهاید؟ با بررسی اعمال گذشتهتان میتوانید دریابید که چه جاهایی دچار اشتباه و مشکل شدهاید و استراتژی سال جدید را بهگونهای بچینید که دیگر گرفتار آنها نشوید.
لزومی ندارد که حتماً تکتک روزهای سال گذشته را به یاد بیاورید و بررسی کنید. اما ضروری است که زمانی را به بازنگری آن اختصاص دهید و تصویری کلی از عملکرد خود بهدست بیاورید. پس از ارزیابی وضعیت پیشین خود، میتوانید از سیستمهای مختلفی کمک بگیرید تا بتوانید کارهایتان را بهتر انجام دهید و بیش از پیش به اهدافتان نزدیک شوید.
ارزیابی، فرآیندی مداوم است و شما باید همیشه وضعیت استراتژی و سیستمهایتان را بسنجید و در صورت نیاز، آنها را تغییر دهید.
علاوه بر این، برای اینکه بتوانید بهتر عملکردتان را ارزیابی کنید، بهتر است شاخصهایی قابل اندازهگیری برای خود تعیین کنید. برای دورهای مشخص، برای مثال، چند هفته، چند ماه یا یک سال، اهدافی خاص و قابل اندازهگیری انتخاب کنید و در انتهای آن دوره، ببینید که آیا محقق شدهاند یا خیر. با این کار بهتر میتوانید نتیجه تلاشهایتان را ببینید و اگر مشکلی وجود داشته باشد، آن را راحتتر تشخیص میدهید.
تجربههای دردناک، میتوانند محرک رشد فردی باشند
همه ما بهخوبی میدانیم که زندگی، روزهای خوب و بد دارد و ما بهطور غریزی، ترجیح میدهیم کمتر روزهای بد را تجربه کنیم. چه کسی خوشش میآید درد فقدان را تجربه کند یا با حقایق تلخ زندگی روبهرو شود؟
بر خلاف انتظارتان، تجربههای دردناک میتوانند واقعاً به رشد و شکوفایی شما کمک کنند! برای مثال، شخصی را در نظر بگیرید که در میانسالی دچار حمله قلبی میشود. او میتواند به دو صورت به این اتفاق واکنش نشان دهد؛ یا زندگی خود را از دست رفته ببیند و تسلیم بیماری شود و یا این اتفاق را هشداری بهموقع بپندارد و از آن به بعد زندگی سالمتری را پیش بگیرد. با اینکه حمله قلبی اتفاق ناخوشایندی است، اما پتانسیل آن را دارد که موجب تغییر و رشد شود.
نحوه پاسخگویی به یک اتفاق بد، بسیار مهم است.
شما میتوانید اجازه دهید که یک رخداد ناگوار تأثیر مخربی بر زندگیتان بگذارد یا آن را فرصتی برای رشد فردی خود ببینید.
شما نمیتوانید از رخدادهای بد جلوگیری یا آنها را کنترل کنید. بیماریها و تجربیات دردناک دیگری چون شکست و از دست دادن عزیزان بخش جداییناپذیر زندگی هستند. علاوه بر این، زمانی که شما در مسیر رشد فردی قدم برمیدارید، رویاهای بزرگ در سر میپرورانید و ریسک میکنید، خود را در معرض خطر بیشتری قرار میدهید و شکستهای بزرگتری را نیز تجربه میکنید.
در چنین شرایطی ممکن است احساس کنید که بیش از پیش کنترل زندگیتان را از دست دادهاید. اما به یاد داشته باشید که شما همیشه میتوانید نحوه واکنش به اتفاقات بیرونی و تفسیر خود از آنها را کنترل کنید.
به جای اینکه نقش قربانی را بپذیرید، ببینید که چگونه میتوانید از تجربیات دردناک در راستای رشد فردی خود استفاده کنید. از این رخدادها چه درسهایی میتوانید بیاموزید؟ اگر مرتکب اشتباهی شدهاید، چه کارهایی میتوانید انجام دهید که مطمئن شوید دوباره تکرار نمیشود؟
به جای آنکه تسلیم شوید و زانوی غم بغل کنید، اینگونه سوالها را از خود بپرسید تا خودتان را بهتر بشناسید و به دنبال افزایش تواناییهایتان برای مقابله با شرایط دشوار بروید.
در واقع اگر همواره همهچیز مطابق میل شما پیش میرفت، دیگر انگیزهای برای رشد و تغییر پیدا نمیکردید! تجربیات دردناک، خلاقیت درونی شما را بیدار میکنند و به شما نیروی تازهای میبخشند تا با قدرت بیشتری مسیر رشد را طی کنید. به همین خاطر، باید بر خلاف میل باطنیتان برای گریز از درد و سختی، از آن استقبال کنید و بهدرستی بهره ببرید.
بر بهبود شخصیت خود تمرکز کنید تا به موفقیت برسید
فرض کنید که رویای کارآفرینی در سر دارید و میخواهید کسبوکار خودتان را راهاندازی کنید. برای تحقق این رویا، باید کارهای گوناگونی انجام دهید. برای مثال، باید بهاندازه کافی سرمایه جمعآوری کنید. اما شاید آخرین چیزی که به ذهنتان برسد این است که شخصیت خود را بهبود بخشید. با این همه کارهای کوچک و بزرگی که برای راهاندازی کسبوکار لازم هستند، دیگر از کجا برای پیشرفت شخصیتان وقت پیدا کنید؟!
اما نکته مهمی که باید به آن توجه کنید این است که شما، سرچشمه هر کاری هستید که انجام میدهید.
شما باید برای پیشرفت شخصیتان زمان بگذارید و شخصیتی محکم صادق و قابل اتکا برای خود بسازید.
در غیر این صورت، کارهایی که انجام میدهید، پایههای سستی خواهند داشت! فرض کنید که یک طرح کسبوکار فوقالعاده نوشتهاید که بدون شک موفقیت به همراه دارد. اما اگر دیگران شما را فردی غیر قابل اعتماد بپندارند، به هیچوجه در کارتان سرمایهگذاری نمیکنند.
ممکن است فکر کنید که شخصیت شما، مانند اثر انگشتتان از بدو تولد شکل گرفته و قابل تغییر نیست. این فکر تا حدی درست است. تجربیات زمان کودکی و ارزشهایی که با آنها بزرگ شدهاید، قطعاً بر شخصیت شما تأثیر گذاشته است. اما خبر خوب این است که شما نیز میتوانید آگاهانه شخصیت خویش را شکل دهید.
برای این کار، ابتدا باید پیشرفت شخصیتان را از درون شروع کنید و باطن خود را بیارایید. میتوانید بخشی از هزینههایی را که صرف ظاهر خود یا خریدن جدیدترین موبایل یا لپتاپ میکنید، در راستای تقویت شخصیتتان خرج کنید و به سلامتی عاطفی و روحی خود بپردازید. برای مثال، میتوانید از یک مربی شخصی کمک بگیرید، به فعالیت هنری مورد علاقهتان بپردازید یا در یک کنفرانس انگیزشی شرکت کنید. مهم این است که رسیدگی به باطن خود را در اولویت قرار دهید.
کار دیگری که میتوانید برای ساختن شخصیتی استوار انجام دهید، حفظ یکپارچگی افکار و اعمالتان است. باور درونیتان باید با آنچه به دیگران نشان میدهید هماهنگ و همسو باشد. تنها در این صورت است که میتوانید اصالت درونیتان را نشان دهید و کلامتان را قدرتمند کنید. به این ترتیب، زمانی که ایدههایتان را برای دیگران بیان میکنید، آنها درک درستی از دیدگاهتان پیدا میکنند، زیرا شما قلباً به حرفهایتان باور دارید.
در نهایت نیز، برای پیشرفت شخصی و ایجاد شخصیتی قابل اتکا، باید انتقادهای دیگران را با ذهنی باز بپذیرید. به جای آنکه نسبت به نظرات منفی، جبهه بگیرید و ناراحت شوید، آنها را به چشم هدیه بنگرید. در واقع، دیگران با صرف زمان و آگاه ساختن شما از نقاط ضعفتان فرصت رشد و پیشرفت بیشتری را برایتان فراهم میکنند.
به یاد داشته باشید که رشد شخصی و تقویت شخصیت، کاری است که همه عمر باید مشغول آن باشید و هیچگاه به پایان نمیرسد. همیشه جا برای پیشرفت وجود دارد. پس از هر فرصتی برای بهبود شخصیت خود استفاده کنید.
برای دستیابی به موفقیت، باید از دست دادن را بپذیرید
معمولاً آدمها، فقدان و از دست دادن را دوست ندارند. احتمالاً شما نیز وقتی که مجبور میشوید از چیزی که دوست دارید بگذرید، ناراحت و عصبانی میشوید. اما واقعیت، این است که اگر میخواهید رشد کنید، باید بپذیرید که چیزی را از دست بدهید!
این از دست دادن، در اصل یک تبادل است. شما از یک خواسته خود میگذرید تا به خواسته بسیار بهتری برسید. زمان و دیگر منابع شما محدود هستند و اگر به یک موقعیت بله بگویید، به ناچار باید موقعیت دیگری را رد کنید.
شما باید نسبت به تبادلهایی که انجام میدهید آگاه باشید و اطمینانحاصل کنید که از دست دادن یک چیز شما را به دستاورد بسیار بزرگ تری میرساند.
برای مثال، فرض کنید که میخواهید مسیر شغلیتان را عوض کنید و به انجام کاری بپردازید که به آن اشتیاق دارید. در ابتدا ممکن است درآمدتان از شغل قبلی کمتر باشد. اما در واقع شما از درآمد بیشتر خود میگذرید تا به پیشرفت شغلی و کار مورد علاقه خود برسید. این پیشرفت شغلی تنها با پذیرش از دست دادن دستمزد بالای کار قبلیتان بهدست میآید. علاوه بر این، ممکن است به غیر از پول، چیزهایی مثل امنیت شغلی و تجربهتان را هم از دست بدهید، زیرا با تغییر مسیر شغلی خود در موقعیتی قرار میگیرید که برایتان تازه است و هیچ تجربهای در آن ندارید. اما اگر در نهایت دستاوردی فوقالعاده داشته باشید، هیچ ضرری را متحمل نشدهاید.
اگر در شرایط کنونی خود به موفقیت رسیده باشید، واقعاً برایتان سخت خواهد بود که به سمت موقعیت جدیدی حرکت کنید و چنین فقدان بزرگی را تحمل کنید. اما این نکته را به یاد داشته باشید که تنها زمانی میتوانید به رشد واقعی برسید و پتانسیل خود را شکوفا کنید که از منطقه امنتان بیرون بیایید.
در هنگام انجام تبادلات، ارزشهای شخصی خود را مد نظر قرار دهید، زیرا هر تبادلی به چیزی که از دست میدهید نمیارزد. برای مثال، فرض کنید که وقتگذراندن با خانواده برای شما اهمیت بالایی دارد. در این صورت اگر به خاطر راهاندازی یک کسبوکار تمام زمانتان را به کار کردن اختصاص دهید و نتوانید با خانوادهتان وقت بگذارنید، دستاوردتان شما را خشنود نخواهد کرد، زیرا چیز باارزشتری را از دست دادهاید!
اما اگر فرصتی برای یک تبادل باارزش بهدست آوردید، تردید نکنید و آن را غنیمت بشمارید، حتی اگر هزینهای که بابت رشدتان باید بدهید، زیاد بهنظر برسد!
برای رشد واقعی، باید به دیگران کمک کنید
ما انسانها، بهطور طبیعی موجوداتی اجتماعی هستیم و بخش اعظمی از زندگیمان، در جمعهای گوناگون از جمله خانواده، دوستان و همکاران میگذرد.
اگر این واقعیت را بپذیرید که به کمک و حمایت دیگران نیاز دارید، قدردان آنها خواهید بود و تلاش خواهید کرد که خودتان هم در مقابل به آنها کمک کنید. در نتیجه، بیش از پیش به رشد و شکوفایی میرسید.
برای اینکه بتوانید کمک موثری به دیگران بکنید، از خود این سوال را بپرسید: «دوست دارم دیگران چه کارهایی برایم انجام دهند؟» پس از پاسخگویی به این سوال، خودتان آن کارها را برای دیگران انجام دهید. این کار را میتوانید در تمام جنبههای زندگیتان انجام دهید.
برای مثال، اگر فکر میکنید همسرتان نسبت به مسئلهای که برای شما مهم است، بیتوجهی میکند، ببینید خود شما نسبت به چه چیزی که برای او مهم است بیتوجه هستید. توجه و ارزشی را که از همسرتان انتظار دارید، ابتدا خودتان به او اعطا کنید. یا اگر میخواهید در محل کارتان قدر زحماتتان را بدانند، شما نیز باید از همکارانتان به خاطر تلاشهایشان تقدیر کنید.
همچنین اگر شما رهبری سازمانتان را بر عهده دارید و میخواهید به کارمندانتان کمک کنید، بهترین کار این است که ببینید خودتان دوست دارید در چه شرایطی کار کنید. سپس همان محیط کاری مطلوب خود را برای کارمندانتان فراهم کنید. به عنوان رهبر سازمان الگوی خوبی برای آنها باشید تا بتوانند از شما شیوه درست رهبری را یاد بگیرند.
ما در دوره مصرفگرایی زندگی میکنیم و هر کس به دنبال این است که بیشتر و بیشتر داشته باشد؛ پول بیشتر، وسایل بیشتر و اعتبار بیشتر. حتی رشد فردی نیز میتواند به یک دارایی تبدیل شود که هر کسی میخواهد آن را انباشته کند و از آن به نفع خودش بهره ببرد.
اما رشد واقعی، این چنین نیست! شما زمانی میتوانید به رشد واقعی دست یابید که آن را با دیگران شریک شوید. بسیاری از کارهای شما در رابطه با دیگران معنا پیدا میکند و اگر نخواهید کمکی به دیگران برسانید، انگیزه انجام آنها و فرصت رسیدن به رشد واقعی و رضایت خاطر درونی را از دست میدهید.
سخن پایانی
در زندگی، چیزهای زیادی وجود دارند که از کنترل شما خارج هستند. اما خوشبختانه، رشد فردی یکی از چیزهایی است که تحت کنترل شماست. برای قدم گذاشتن در مسیر رشد فردی باید خود را بهخوبی بشناسید و بدانید چه میخواهید. سپس باید دریابید که چگونه میتوانید به خواستههایتان برسید و در این راه، از دیگران کمک بگیرید و صبور باشید.
رشد و شکوفایی فردی، فرآیندی آرام و قدمبهقدم است که علاوه بر کار و تلاش زیاد به استراتژی و سیستم هم نیاز دارد. شما باید بهترین مشوق خود باشید و اشتباهاتتان را بپذیرید. به یاد داشته باشید که اشتباهات، مشکلات و رخدادهای دردناک میتوانند به رشدتان کمک کنند؛ البته در صورتی که مسئولیتپذیر باشید و نقش قربانی را بازی نکنید. در مسیر رشد فردی از دست دادن برخی چیزها لازم است تا بتوانید دستاوردهای بزرگ و رضایتبخشی داشته باشید. در انتها نیز، فراموش نکنید که رشد واقعی تنها زمانی اتفاق میافتد که دیگران را نیز مد نظر قرار دهید و به آنها یاری برسانید.
پیشنهاد کاربردی
مانند یک فرد مبتدی، آماده یادگیری باشید
جا خوش کردن در منطقه امن، دشمن رشد فردی است. اگر شما به موفقیتها و تواناییهای کنونی خود اتکا کنید، دیگر حاضر نمیشوید قدم جدیدی برای رشد فردی خود بردارید. یک راه موثر برای خارج شدن از منطقه امنتان این است که به سراغ یادگیری چیزی کاملاً جدید و دلهرهآور بروید. کاری را انجام دهید که هیچوقت تصورش را هم نمیکردید یا از امتحان کردن آن واهمه داشتید. یادگیری مهارتهای جدید به شما کمک میکند مانند یک فردی مبتدی ذهنی باز، کنجکاو و آماده یادگیری داشته باشید.
#سوبژه
#کتابخوان
#کتاب
#درجا زدن ممنوع