موانع را در هم بشکنید و در نبرد خلاقیت درون، پیروز شوید.
اثر استیون پرسفیلد (Steven Pressfield)
چگونه با ترسها و تردیدهایی که در مسیر اهدافتان با آنها مواجه میشوید مقابله کنید؟
اگر از انسانهای پیرامون خود بپرسید که تا کنون انجام چه کارها یا اهدافی را به تعویق انداختهاند، با یک فهرست طویل مواجه خواهید شد. در واقع، این محدودیت زمان نیست که مانع تحقق اهداف انسانها میشود، بلکه ریشه اصلی این اهمالکاریها نیرویی ذهنی است که مقاومت (Resistance) نام دارد. اگر فردی را میشناسید که با وجود اضافه وزن، برنامه رژیم غذایی خود را به روز بعد یا ماه بعد موکول میکند، نشاندهنده تنبلی یا کمبود انگیزه در او نیست. اگر در زندگیتان نمیتوانید تصمیمتان را عملی کرده و یا تغییری بنیادین در حوزههای مختلف زندگیتان ایجاد کنید، شک نداشته باشید که تنها نیستید.
اکثر ما هر روز از خواب بیدار میشویم و به خودمان میگوییم که از روز بعد، کارهای ناتماممان را به سرانجام خواهیم رساند؛ نوشتن رمانی که همیشه آرزویش را داشتهاید، تأسیس کسبوکار مستقل خودتان و یا انجام یک کار پارهوقت کنار شغل فعلیتان تصمیاتی هستند که در صورت تحقق، زندگیتان را بهصورت چشمگیری تغییر خواهند داد. با این حال، چرا اغلب ما همچنان در ابرها سیر میکنیم و هیچ اقدامی برای بهتر کردن زندگیمان انجام نمیدهیم؟ موضوع خلاصه کتاب نبرد هنرمند، نوشته استیون پرسفیلد راجع به همین است و به شما کمک میکند که با شناسایی عوامل بازدارنده موفقیت، آنها را از میان بردارید.
در این خلاصه کتاب خواهید خواند که چگونه با موانعی که در مسیرخواسته هایتان وجود دارد مقابله کنید.
انجام به موقع کارهایی که به تحقق اهدافتان منجر میشود، فقط به نفع خودتان نیست، بلکه نتایجی که در این مسیر به دست خواهید آورد میتواند الگویی برای انسانهای اطرافتان باشد و آنها را در مسیر تحقق رؤیاهایشان یاری کند. بنابراین، نه تنها برای خودتان، بلکه برای ایجاد تغییراتی بزرگ در دنیای پیرامونتان ضروری است که با نیروی مقاومت بیشتر آشنا شوید.
نیروی مقاومت با همه تلاشهایی که انجام میدهید، سر ناسازگاری دارد
آیا تا به حال رؤیایی جاهطلبانه داشتهاید که نسبت به انجام آن احساس تردید و ترس داشته باشید؟ شاید دوست داشته باشید که شرکت خانوادگی خودتان را راه بیاندازید و یا در یک دوره آموزشی شرکت کنید. متأسفانه به محض اینکه تلنگر انجام کاری تازه و یا هدفی بزرگ در ذهنمان شکل میگیرد، نیرویی ناشناخته که شاید اسمش را ترس بگذارید، شما را از انجام آن کار باز میدارد. این نیروی ناشناخته نیروی مقاومت نام دارد که همیشه گوش به زنگ صدای اهداف و رؤیاهای شماست. در واقع، هرزمان که کار جدیدی را در برنامه روزانهتان بگنجانید، نیروی مقاومت خود را نشان میدهد.
نیروی مقاومت نیرویی مخرب در ذهن بوده که با برهم زدن عادات روزانه و ایجاد تغییر مقابله میکند.
کافی است که بخواهید کار جدیدی به فهرست عادتهایتان اضافه کنید و یا از منطقه امنتان خارج شوید؛ نیروی مقاومت مثل یک عامل بازدارنده قوی هر حرکت و تصمیمتان را در نطفه خفه خواهد کرد. سلاحی که نیروی مقاومت در دست دارد ایجاد ترس و تردید نسبت به انجام کارها و اهداف بزرگتان است.
اگر بخواهید کسبوکار خودتان را ایجاد کنید، نیروی مقاومت، شما را از شکست و موانع راه ترسانده و با این کار، اجازه تغییر را از شما خواهد گرفت. احتمالا در آن شرایط، نیروی مقاومت در گوشتان زمزمه میکند که بهتر است بر سر شغل فعلیتان بمانید و برای خود دردسر بیشتری درست نکنید. حتی زمانی که میخواهید خود را به انجام یک رژیم غذایی متعهد کنید، افکار مزاحم و منفی باز هم شروع به پچپچ در گوشتان میکنند. در چنین موقعیتهایی نجواهای نیروی مقاومت به شما خواهد گفت که هنوز تا سال جدید فرصت دارید و میتوانید در فرصتی دیگر برنامهتان را دنبال کنید.
قبل از هرچیز به خاطر داشته باشید که نیروی مقاومت کاملا طبیعی است و همه انسانها آن را تجربه کردهاند. این احساس بازدارنده حتی وقتی میخواهید به کسی کمک کنید و یا در کار خیری سهیم شوید، باز هم مانع انجام کار درست میشود. حتی افراد مشهور و باتجربهای که سالها کاری مشخص را انجام میدهند ممکن است همچنان با این احساس درگیر باشند.
برای مثال هنری فوندا (Henry Fonda) ستاره فیلمهای وسترن، کسی بود که با وجود شهرت و تجربه کاریاش، قبل از آغاز هر فیلمبرداری، با احساس ترس روبهرو میشد. با اینکه او سالها عمر و جوانیاش را پای سینما گذاشته بود، اما هر لحظه که در مقابل دوربین قرار میگرفت نیروی مقاومت ذهنیاش او را دچار وحشت میکرد.
همانطور که توضیح دادیم، ترس، تردید و به تعویق انداختن کارها اسلحه نیروی مقاومت است تا شما را از انجام کارهای بزرگ باز دارد. با این حال، اگر در مرحله اول، طبیعی بودنِ نیروی مقاومت را بپذیریم، میتوانیم خود را برای رویارویی با آن آمادهتر کنیم. بنابراین، نیروی مقاومت بخشی از سفر طولانی و پرچالشی است که در مسیر تحقق اهدافتان ناگزیر با آن مواجه خواهید شد.
نیروی مقاومت در شرایطی خاص، بیشتر از همیشه آشکار میشود
نیروی مقاومت یکی از سمیترین احساساتی است که در روی کره زمین وجود دارد. این احساس منشأ بیماریها، ناکامیها و فقری است که بیشتر ما آن را تجربه کردهایم. نیروی مقاومت ما را از چیزی که واقعاً قصد تبدیل شدن به آن را داریم دور میکند. همه ما با نبوغی خاص متولد شدهایم، اما این نبوغ و استعداد درونیمان با نیروی مقاومت آمیخته شده است. همچنان که خورشید دارای پرتویی است که از آن جدا نیست، نیروی سمی مقاومت تا پایان عمرمان همراه ماست.
با این حال، برخی از ما درگیر رویدادهایی میشویم که در آن شرایط، قدرتی شگفتانگیز برای غلبه بر این نیرو را پیدا میکنیم. نویسنده کتاب، داستان زنی را نقل میکند که مبتلا به سرطانی بدخیم شده بود. او وقتی متوجه شد که تنها ۶ ماه به پایان عمرش مانده، شغل فعلیاش را ترک کرد و به کارهایی پرداخت که واقعا به آن علاقه داشت. برای مثال، او نوشتن کتابی که مدتها قبل قصد اتمامش را داشت از سر گرفت و همچنین شروع به انجام کارهای انساندوستانه کرد. پس از مدتی سرطان آن زن بهبود یافت و همه چیز به حالت قبل بازگشت.آیا ما هم همانند آن زن باید مرگ را در مقابل خود ببینیم تا در برابر نیروی مقاومت بایستیم؟ در حال حاضر، چیزهای ناخوشایند زیادی در اطرافمان وجود دارد که دوست داریم تغییرشان دهیم، اما گویی زمان نامحدودی در اختیارمان است.
متأسفانه اکثر ما در مقابل نیروی مقاومت تسلیم شده و زمان را برای تحقق خواسته های مان به تعویق می اندازیم.
آیا میدانستید که هیتلر زمانی آرزو داشت که یک هنرمند شود؟ آیا تا به حال یکی از تابلوهای نقاشی او را دیدهاید؟ قطعاً نه! هیتلر در مقابل نیروی مقاومت شکست خورد و خود را از مسیری که به آن علاقه داشت دور کرد. برای هیتلر، شروع جنگ جهانی دوم آسانتر از ایستادگی در مقابل نیروی مقاومت ذهنیاش بود.
قبل از اینکه بخواهید با نیروی مقاومت مقابله کنید، بهتر است بدانید که این نیروی سمی در چه موقعیتهایی به سراغتان میآید. در واقع، موقعیتهایی وجود دارد که بیشتر از هر زمان دیگری با نیروی مقاومت مواجه خواهید شد. در ادامه، فهرست این موقعیتها را برایتان طبقهبندی کردهایم تا شناسایی دقیقتری از نیروی مقاوت ذهنیتان داشته باشید.
1. هر فعالیتی که در رابطه با نویسندگی، نقاشی، موسیقی، فیلم، رقص، آواز و بهصورت کلی هنرهای خلاقانه باشد؛
2. هر فعالیتی که در مورد تأسیس یک کسبوکار، چه برای منافع شخصی، چه عامالمنفعه برنامهریزی شده باشد؛
3. تصمیماتی که در مورد رژیم غذایی و ورزش جهت تناسب اندام گرفته میشود؛
4. برنامههایی که برای ترک اعتیاد و الکل طراحی شده باشد؛
5. تصمیماتی که پیرامون تحصیل و یادگیری مهارتهای جدید گرفته شوند؛
6. کارهای انسان دوستانه که نیاز به شجاعت و فداکاری افراد دارد؛
7. تصمیماتی که در رابطه با بچهدار شدن، ازدواج یا بهتر کردن روابط گرفته میشود.
بنابراین، چیزی که مشخص است، نیروی مقاومت با برنامهها و تصمیماتی که نیاز به گذر زمان و فداکاری انسان دارد در تعارض است. وقتی تصمیمی میگیریم که برای تحقق آن میبایست وقت و انرژی بیشتری صرف کنیم، نیروی مقاومت آرام آرام آشکار میشود.
کسانی که مدام از دیگران انتقاد میکنند، حسرت زندگی افراد موفق را دارند
هدف نیروی مقاومت زخمی کردن یا ضعیف کردن انسان نیست، بلکه این نیرو هدفی جز کشتن روحتان ندارد. نیروی مقاومت با نبوغ، استعداد، علاقه و هر چیزی که زندگی شما را دچار تغییر کند مخالف است؛ برای مثال، به تأخیر انداختن کارها یکی از شواهد وجود نیروی مقاومت در زندگی انسانهاست. وقتی میخواهید هدف بزرگی را به انجام برسانید، به خودتان نمیگویید که هرگز آن کار را انجام نمیدهید. در این موقعیت، شما انجام آن کار را به فردا یا روزهای بعد موکول میکنید. این رفتار فقط فریب خودتان است، چون ممکن است آن روز مشخص هرگز نیاید. هرچند تعلل در کارها و به تعویق انداختن اهداف، باعث احساس رنج در ما میشود، اما بیشتر ما به این درد خودخواسته رضایت میدهیم. برای بیشتر ما تحمل این رنج آسانتر از مقابله با نیروی مقاومت است.
انسانهایی که بر اساس خواستههای قلبیشان زندگی میکنند، آنقدر احساس رضایت خاطر دارند که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. این دسته از افراد کمتر زبان به عیبجویی باز میکنند و بهاصطلاح عامیانه کاری به کسی ندارند.
انسانهایی که در برابر نیروی مقاومت تسلیم میشوند وقتی زندگی این دسته از افراد را میبینند، گویی زخمی کهنه در درونشان سر باز میکند. آنها مدام از انسانهای موفق انتقاد میکنند چون نمیتوانند شاهد موفقیت افرادی باشند که در نبرد با نیروی مقاومت پیروز شدهاند.
در عوض، آنهایی که حیات را آنگونه که دوست داشتهاند زندگی کردهاند، به دنبال عیبجویی و انتقاد از دیگران نیستند. آنها اگر قرار باشد راجع به کسی حرفی هم بزنند همواره با تشکر، احترام و تقدیر از اعمال دیگران صحبت میکنند.
هرچند تسلیم شدن در برابر نیروی مقاومت رنجی بی پایان را به دنبال دارد اما کسانی هم هستند که از این درد سود میبرند
تبعات تسلیم شدن در برابر نیروی مقاومت، سوخت بسیاری از شرکتها را تأمین میکند. بیماریهای عصبی، افسردگی، مشکلات خانوادگی و فقر، تبعات نادیده گرفتن خواستههای قلبی و دست روی دست گذاشتن است. مؤسسات ترک مواد مخدر، دفترهای مشاوره خانوادگی و یا مشاوران مالی از تسلیم شدن انسانها در برابر نیروی مقاومت سود میبرند. جای تعجب دارد که ما انسانها با دست خودمان بیماری تولید میکنیم و بعد عاجزانه به دنبال درمانی برای آن هستیم. درمان از چیزی که تصورش را میکنید آسانتر است. شاید باورش سخت باشد، اما ایستادگی در برابر نیروی مقاومت میتواند آغاز تغییراتی مثبت در زندگی همه ما باشد.
نیروی مقاومت برای متقاعد کردن شما ابزارهایی قانعکننده در اختیار دارد
شاید با خود فکر کنید که تشخیص نیروی مقاومت کار آسانی است و از روی احساس تردید و ترس میتوان پی به وجود آن برد. متأسفانه شناسایی نشانههای نیروی مقاومت همیشه هم به این سادگی نیست و این موضوع به سادگی ما را فریب میدهد. برای مثال، وقتی اقدام به انجام کار بزرگی میکنید، شاید دلتان بخواهد که با به اشتراک گذاشتن ایدهتان، از همراهی و تشویق دیگران بهره ببرید. بیشتر ما برای مقابله با احساس ترس در شروع کار، ترجیح میدهیم که تصمیم و هدف خود را با نزدیکانمان در میان بگذاریم؛ با این حال، چه تضمینی وجود دارد که نیروی مقاومت از دهان همان افرادی که به آنها اطمینان دارید خود را نشان دهد؟
به عقیده نویسنده، درخواست همراهی و کمک در شروع یک هدف بزرگ فقط باعث تعلل در انجام کارتان خواهد شد. البته این بدان معنا نیست که نباید از کسی درخواست کمک کرد. پیدا کردن کسی که مانند شما دارای روحیهای جسور باشد کار سختی است اما غیرممکن هم نیست.
بنابراین، مراقب باشید که همراهی چه کسی را درخواست میکنید، چون در غیر این صورت شاهد نتیجهای معکوس خواهید شد.
یکی دیگر از ابزارهایی که نیروی مقاومت آن را به کار میگیرد استفاده از قوه منطق و استدلال در انسان است
عدهای ترس و تردید را نشانه نیروی مقاومت و تعلل در کارهایشان تعبیر نمیکنند، بلکه معتقد هستند که بر اساس منطق، انجام کاری را به تعویق انداختهاند. برای مثال، شخصی را تصور کنید که تصمیم به شروع یک رژیم غذایی برای تناسب اندامش دارد؛ او تصمیم گرفته که از تاریخی مشخص آن رژیم را شروع کند. در این بین، او به یک مهمانی دعوت میشود و به بهانه آن، رژیمش را نادیده میگیرد. در این شرایط، او از استدلالی استفاده میکند که بتواند رفتارش را توجیه کند تا رنج و درد کمتری را متحمل شود. او به خود خواهد گفت که احتمالاً اگر غذای کمتری بخورد یا اصلا دسر نخورد، باعث ناراحتی میزبان خواهد شد. هرچند استدلال منطقی در بسیاری موقعیتها میتواند ما را از تصمیمات اشتباه دور کند، اما همیشه هم کارساز نیست. در واقع، بسیاری از ما با استدلالی منطقی، انجام اهدافمان را به تأخیر میاندازیم تا وجدان آسودهتری داشته باشیم.
بنابراین، استدلال منطقی و نیاز به همراهی دیگران دو ابزاری هستند که نیروی مقاومت از آن برای آسیب زدن به شما استفاده میکند. تشخیص اینکه در چه زمانهایی باید از این عامل به نفع خود استفاده کرد، به زیرکی و موقعیتشناسی شما بستگی دارد.
نیروی مقاومت، ما را از تبدیل شدن به کسی که میتوانیم باشیم دور میکند
همیشه چیزی وجود دارد که با انجام آن روح تشنهمان سیراب میشود. نوشتن مجموعه داستانهای کوتاه، طراحی مبلمان، برگزاری نمایشگاه نقاشی یا عکاسی از جمله کارهایی است که وقتی به آن فکر میکنیم شور و اشتیاقی توصیفناپذیر احساس میکنیم. همه ما دو نوع زندگی داریم؛ زندگیای که در حال حاضر داریم و زندگیای که در آن، دوست داریم کارها به همان صورتی که میخواهیم پیش برود.
در واقع، اغلب ما رؤیای زندگیای را داریم که هرگز در آن نبودهایم، اما فکر کردن به آن ما را سرشار از احساس انگیزه و نشاط میکند. نیروی مقاومت همان نیرویی است که اجازه نمیدهد رؤیاهایمان را زندگی کنیم و وادارمان میکند که به زندگی تکراری و حریم امنی که ایجاد کردهایم بچسبیم. حال از شما میپرسیم که چرا برای تحقق زندگی ایدهآلتان منتظر ماندهاید؟ چرا برای زندگیای که واقعاً دوست دارید تلاشی نمیکنید؟ آیا احساس ترس و تردید دست و پای شما را برای انجام کارهای مورد علاقهتان فلج کرده است؟ آیا تنها به این دلیل کتابتان را نمینویسید که میترسید توسط ناشران مختلف رد شود؟ یا اینکه در خودتان شهامت رویارویی با موانع احتمالی را ندارید؟
ترسها و تردیدها همیشه ما را بین زمین و آسمان معلق نگه میدارند. وقتی مدام به رؤیایمان فکر میکنیم و نمیتوانیم از آن به سادگی رد شویم، این بدترین عذاب ممکن است. این گونه احساسات باعث میشود که در زمان حال از وقایعی که در حال رخ دادن است لذت نبریم. ما حضور داریم، اما فکرمان مشغول اهدافی است که توان تحققشان را نداریم. به جای اینکه اجازه دهید ترس و تردید مانع اقداماتتان شود، بهتر است نوع دیگری به آن احساسات ناخوشایند نگاه کنید.
وقتی ترس و تردید به سراغتان می آید نشان میدهد که شما نسبت به موضوعیخاص گرایشی عمیق دارید.
اگر نسبت به رؤیا یا اهدافتان اشتیاق و انگیزه کافی نداشته باشید، قطعاً هیچ ترسی هم تجربه نخواهید کرد. در واقع، وجود ترس نشاندهنده این است که هدف و رؤیایتان برایتان بسیار بااهمیت و کلیدی است. بنابراین، اگر نسبت به انجام کاری احساس ترس دارید، یقین داشته باشید که انتخاب درستی کردهاید، زیرا همانطور که گفتیم ترس نشاندهنده علاقه و اشتیاق عمیق شما نسبت به تحقق موضوعی خاص است. بگذارید با یک مثال این موضوع را برایتان روشنتر کنیم. اگر نسبت به کسی بیعلاقه باشید، هرگز ترس طرد شدن و یا از دست دادن او را نخواهید داشت. با این حال، اگر عاشق و دلباخته شخصی باشید، از اینکه روزی او را از دست بدهید، احساس ترس خواهید کرد. به همین ترتیب، احساس تردید، مقاومت و ترس از شکست در مورد اهدافتان بیانگر میزان علاقه شما نسبت به آن موضوعات است.
حتی بازیگرهای معروف نیز در انتخاب نقشهایشان چنین احساساتی را تجربه میکنند. آنها به خوبی فهمیدهاند که تؤام شدن احساس ترس با چیزی نشاندهنده گرایش آنها به آن موضوع خاص است. به همین دلیل است که اغلب بازیگران مشهور نقشهایی را میپذیرند که از انجام آن احساس ترس و تردید دارند. در واقع، آنها از ترسهایشان به نفع خود استفاده میکنند.
با این تفاسیر بهتر است شما هم اینگونه عمل کنید؛ اگر نسبت به انجام کاری احساس وحشت دارید، آن را نشانه خوبی تعبیر کنید. به جای اینکه از ترسهایتان دور شوید، در عوض، با آغوشی باز آن را بپذیرید و همان کاری را انجام دهید که از آن وحشت دارید. مطمئن باشید که این نشانه هرچند ظاهر خوبی ندارد، اما در نهایت شما را به سمت چیزی هدایت خواهد کرد که برخاسته از اعماق وجودتان است.
برای مقابله با نیروی مقاومت، به رؤیاهایتان مانند یک شغل تماموقت نگاه کنید
شما چگونه با اهداف و رؤیاهایتان مواجه میشوید؟ آیا اوقاتی که مشغول چرت زدن یا استراحت هستید به آن فکر میکنید و مدام به ایدهای که در ذهنتان دارید میاندیشید؟ اگر جزء کسانی هستید که تنها در لحظاتی خاص به کارهای بزرگی که دوست دارید انجام دهید فکر میکنید، بسیار در اشتباه هستید. اگر هدف و تصمیم بزرگی در ذهنتان دارید باید همانند شغل تمام وقتی که مشغولش هستید، ذهنتان را درگیر آن کنید. تفکر لحظهای وکوتاه، برای اهداف بزرگی که در سر دارید به هیچ عنوان کارساز نیست و نتیجه قابل قبولی نیز به دنبال نخواهد داشت. ممکن است به خودتان بگویید که شغل تمام وقتتان آن قدر از شما وقت و انرژی میگیرد که وقت کافی برای فکر کردن به اهداف مهمتان را ندارید.
تارانتینو کارگردان معروفی است که کمتر کسی پیدا میشود که یکی از آثار او را ندیده باشد. او هرگز به مدرسه فیلمسازی نرفت و در آغاز، تنها در یک فروشگاه فروش فیلم کار میکرد. با وجود این، او در کنار شغل تمام وقتی که داشت، پروژههای کوچکی طراحی کرده بود تا فیلم خودش را بسازد. او در یکی از آن پروژهها به سختی شکست خورد، اما آن شکست مانع ادامه مسیرش نشد. او بیوقفه خود را مشغول پروژههای کوچکش کرد و در نهایت توانست خود را به جامعه فیلمسازان بشناساند.
روحیه شکست ناپذیری تارانتینو او را به جایگاهی که در حال حاضر دارد، رساند
در واقع، تارانتینو بدون اینکه تجربه مدرسه فیلم سازی را داشته باشد، از همان شغل پارهوقتی که داشت، تجربیات خوبی کسب کرد.
ممکن است شما مشغول کاری تماموقت باشید و مهارت شما تعهد، وظیفهشناسی، خوشقول بودن و نظمی باشد که در انجام وظایفتان دارید. داشتن این مهارتها نقطه قوتی است که میتوانید از آن برای تحقق اهداف بزرگتان استفاده کنید. ممکن است شما فردی باشید که با وجود مزاحمت دیگران و سروصدای اطرافتان همچنان میتوانید در کارتان متمرکز بمانید؛ هرگز این ویژگی را دست کم نگیرید و سعی کنید که از این خصوصیت در تحقق اهدافتان استفاده کنید. در واقع، شغل تماموقت شما نه تنها یک مانع بزرگ نیست، بلکه میتواند مکمل شما در انجام کارهای بزرگی باشد که قصد انجامش را دارید.
روزی از یک نویسنده معروف سؤال شد که آیا بر اساس برنامهای مشخص اقدام به نوشتن کتابهایش میکند یا نه؟ او جواب داد که وقتی حس نوشتن به سراغش میآید اقدام به این کار میکند. او در ادامه گفت: حس نوشتن، هر روز رأس ساعت ۹ به سراغم میآید و مرا وادار میکند که بیامان بنویسم. مقصود نویسنده از این جمله این بود که او برای نوشتن برنامهای مشخص دارد و برای دست به قلم شدن، منتظر ظهور الهامات در ساعاتی خاص نیست.
این یک حقیقت بزرگ در زندگی افراد حرفهای است. آنها منتظر روز و ساعت خاصی نیستند تا کارهایشان را به انجام برسانند. در عوض، آنها یاد گرفتهاند که با سختکوشی و تعهد، در مسیر رؤیاهایشان باقی بمانند. بنابراین، اگر به دنبال فرصتی مناسب برای تحقق اهدافتان هستید، بهتر است در انتظار لحظهای خاص و رؤیایی نباشید. آن چیزی که همانند شغل تماموقتتان مهم و ضروری است همان اهدافی است که به بهانه زمان مناسب، به تعویق افتاده است. به خاطر داشته باشید چیزی که بیشتر از هر موضوع دیگری اهمیت دارد، اهدافی است که به اندازه شغل تماموقتتان ارزش وقت گذاشتن دارد
حرفهای بودن یعنی شناخت بیشتر خودتان و مهارتهایی که دارید
همانطور که در بوکلایتهای قبل توضیح دادهایم، احساس ترس و تردید در شروع کارهای بزرگ فرایندی طبیعی است که حتی افراد مشهور نیز از آن در امان نیستند. نیروی مقاومت در برابر تغییرات، همراه با احساساتی منفی است که بیشتر افراد با آن روبهرو هستند. مقابله با نیروی مقاومت اتفاقی نیست که یک بار برای همیشه به اتمام برسد. نبرد بین نیروی مقاومت و تحقق اهداف، پیکاری همیشگی است که میتوان گفت تا مدتهای طولانی به درازا میکشد.
با این حال، مبارزه با نیروی مقاومت فقط یک روی سکه است. در حقیقت، دیدگاهی که شما نسبت به انجام کارهایتان دارید، روند مقاومتپذیری را کم و زیاد میکند. اگر فردی هستید که تصور میکنید میتوانید به تنهایی هر کاری را انجام دهید، ترس بیشتری را تجربه خواهید کرد. در تحقق اهداف، ضروری است که از کمک افراد حرفهای نیز استفاده کنید. برای مثال، حتی کارگردانان معروف نیز به تنهایی یک پروژه سینمایی را به انجام نمیرسانند. آنها خیلی خوب میدانند که برای ارائه اثری متفاوت و حرفهای به همکاری افراد حرفهای نیاز دارند. یک کارگردان حرفهای بدون دستیار کارگردان، صدابردار و یا تدوینگر حرفهای از عهده یک پروژه سینمایی بر نخواهد آمد. اگر قصد انجام پروژهای بزرگ را دارید بهتر است هرگز به تنهایی این کار را انجام ندهید. اطراف خود را با افراد متخصص و حرفهای احاطه کنید و کار را به صورت گروهی پیش ببرید.
افراد حرفهای محدودیتهای خود را به خوبی میشناسند و به همین دلیل، برای انجام اهداف خود از کمک افرادی که دارای تواناییها و استعدادهایی خاص هستند استفاده میکنند.
حرفهای بودن به معنای این نیست که باید از عهده انجام هر کاری بربیایید. اگر هر شخصی با توجه به مهارتهایش گوشهای از کار را برعهده بگیرد، حاصل کار، شاهکاری خواهد شد که شگفتی میآفریند.
یک فرد حرفه ای خیلی خوب میداند که چه زمانی باید از دیگران درخواست کمک کند.
تفاوتی ندارد که چهقدر با استعداد هستید، چون یادگیری روندی است که پایانی ندارد. برای مثال، حتی بازیکن گلف مشهوری مانند تایگر وودز در دوران اوج خود از کمک و راهنمایی مربی شخصیاش استفاده میکرد. افراد مشهور و موفق تا پایان عمرشان هرگز دست از یادگیری برنمیدارند و همواره به دنبال یادگیری و رشد بیشتر هستند. بنابراین، کمک خواستن و همواره در جریان یادگیری بودن، یکی از نکات مهمی است که با نیروی مقاومت مقابله میکند. وقتی مطمئن شوید که در مسیر اهدافتان تنها نیستید، مقاومت کمتری را تجربه خواهید کرد و قدمهایتان را با شجاعت بیشتری خواهید برداشت.
با نظم، تعهد و سختکوشی با نیروی مقاومت مبارزه کنید
تصور کنید رؤیای شما نوشتن یک رمان است. شما منتظر الهام و یا رسیدن تاریخی خاص نمیمانید و خود را رأس ساعتی مشخص متعهد به نوشتن میکنید. با این حال، تصور نکنید که نیروی مقاومت به همین سادگی دست از سرتان برمیدارد. همانطور که در بوکلایت قبل توضیح دادیم، نیروی مقاومت زمان و مکان نمیشناسد و همواره با شماست؛ حتی اوقاتی که خود را با سختکوشی موظف به نوشتن میکنید، احساساتی مثل ترس از طرد شدن اثرتان و یا انتقادهای دیگران مدام در ذهنتان تداعی میشود.
در واقع، فکر کردن به نتیجه کار، یکی از ترفندهایی است که نیروی مقاومت از آن استفاده میکند. اگر در هنگام انجام کاری مدام به نتیجه کار فکر کنید، باعث سستی و ضعفتان خواهید شد. در عوض، سعی کنید با سختکوشی و نظم، تنها بر روی فرایند کاری که انجام میدهید، متمرکز مانده و خود را وابسته به نتیجه کار نکنید. برای حرفهای بودن نیاز به صبوری بیشتری دارید و به همین دلیل هرگز به دنبال نتایج سریع نباشید. به خاطر داشته باشید که پیوستگی و صبر در انجام کارها رمز موفقیت شماست.
وقتی ذهن و انرژیتان را تنها بر روی فرایند کارتان متمرکز میکنید نیرویمقاومت را از خود دور خواهید ساخت.
علاوه بر این، به خودتان بقبولانید که در مسیر اهدافتان با چالشها و موانع متعددی مواجه خواهد شد. وقتی نگاه واقعبینانهای نسبت به اهدافتان داشته باشید، ترس و تردید کمتری به سراغتان خواهد آمد؛ چرا که از قبل، خود را برای موانع راه آماده ساختهاید. سعی کنید از هر چالشی به عنوان یک فرصت برای انجام کاری متفاوت استفاده کنید.
بهترین مثال در این موضوع اپرا وینفری است. زمانی که او میخواست برنامه صبحگاهی خودش را تولید کند، موجی از انتقادات به سمتش سرازیر شد. در زمانی که بینندگان به مجریان مرد سفیدپوست عادت کرده بودند، دیدن یک مجری سیاه پوست زن میتوانست شوک بزرگی برایشان باشد.
با این حال، اپرا با مطرح کردن موضوعاتی چالشبرانگیز توانست توجه مخاطبان را به خودش جلب کند. او بهجای اینکه دربرابر انتقادات تسلیم شود، از آن به عنوان انگیزهای برای پیگیری اهدافش سود برد. اپرا ظرف چند ماه توانست برنامهاش را تبدیل به یکی از محبوبترین برنامههای تلویزیونی آمریکایی کند. در واقع، این پاداش صبر و تعهدی بود که اپرا نسبت به هدفش داشت.
برای مقابله با نیروی مقاومت، فداکاری و تعهد را تمرین کنید
افلاطون زمانی گفته بود که خلاقیت، جنونی روحانی است و موهبتی از جانب خدایان. شاید نتوان هنرمندان و نوابغ را افرادی دیوانه توصیف کرد، اما مقصود از این جنون، عشق و علاقه بیحد و اندازهای است که یک هنرمند و یا صنعتگر را تا حد جنون به کارش وفادار و متعهد نگاه میدارد. اگر از اعماق وجودتان به رؤیاها و اهدافی که در ذهنتان دارید، عشق میورزید، باید در عمل نیز وفاداریتان را ثابت کنید. سختکوشی و تعهد به کاری که انجام میدهید نشاندهنده میزان علاقه شما به اهدافتان است. اگر به دنبال ایجاد اثری منحصر به فرد و خلاقانه هستید، از طریق سختکوشی به این هدف دست خواهید یافت. در واقع، برای رویارویی با نیروی مقاومت و غلبه بر آن، میتوانید از نیروهای مثبتی مانند سختکوشی و فداکاری در راه آرمانهایتان سود ببرید.
یکی دیگر از عواملی که باعث تشدید نیروی مقاومت در افراد میشود تعهد به سلسله مراتب کاری است.
چه در وال استریت باشید، چه در یک شرکت تجاری کوچک یا در محیطی مانند دانشگاه، همه ما خود را موظف کردهایم تا بر اساس یک سری سلسله مراتب مشخص شده رفتار کنیم. برای مثال، در شرکتها و محیطهای کاری، همواره وظایفی خاص بر اساس سلسله مراتب اداریِ تعریف شده، برای افراد در نظر گرفته میشود. بیشتر شرکتها با تغییرات در فرایند سلسله مراتب مخالف بوده و ترجیح میدهند که هر شخصی بر اساس وظایف تعریف شدهاش عمل کند.
ایجاد سلسله مراتب، هر چند مزایایی هم به دنبال دارد، اما بیشترِ افراد را محدود میکند. در چنین محیطهایی تفکرات و رفتارهایی که خارج از چارچوب تعیین شده باشد، بههیچوجه قابل قبول نیست. در نتیجه، میزان خلاقیت افراد به خاطر قوانین سفت و سخت موجود کاهش مییابد.
وقتی در محیطی هستیم که باید بر اساس سلسله مراتب رفتار کنیم، ناگزیر خود را سانسور میکنیم و عقاید و نگرشهایمان را نادیده میگیریم. متأسفانه در چنین شرایطی ما همواره به دنبال این هستیم که دیگران چه چیزی میخواهند و چگونه باید آنها را راضی نگاه داریم. اغلب افراد در چنین موقعیتهایی تنها بر روی صعود به مراتب بالاتر تلاش میکنند و دیگران را همانند پله و سکوی پرش خود در نظر میگیرند. جای تعجبی ندارد که در چنین محیطهایی افراد به سمتی هدایت شوند که برای رشد شغلی و کاری خود، صرفاً بله قربانگوی افراد بالادستی شوند. نیروی مقاومت در این شرایط از شما میخواهد که همان کاری را انجام دهید که دیگران از شما انتظار دارند. در این بین، اگر ایده بکری هم به ذهنتان خطور کند، اول از همه به نگاه و برداشت دیگران توجه میکنید و همین موضوع باعث تعلل شما خواهد شد.
با این حال، افراد حرفهای جایگاه خود را به خوبی میشناسند و فقط کاری را انجام میدهند که به نظر خودشان درست و ایدهآل است. استیو جابز کسی بود که در تمامی فرایند تولید محصول، نظر و عقیده خود را به اجرا میگذاشت و کاری را انجام میداد که خود به آن باور داشت. او به جای اینکه به دنبال حدس و گمان بر روی علایق و ترجیحات مخاطبان خود باشد، ایدههای خود را آزادانه و با سلیقه شخصیاش پیاده میکرد.
بسیاری از نویسندگان مشهور بر این باور هستند که باید بر اساس چیزی که خوشایند شخص نویسنده است نوشت، نه اینکه با ترس از نظر منتقدان دست به قلم برد. در واقع، هدف اصلی شما باید ارائه اثری باشد که باعث افتخار خودتان شود، نه جلب توجه و نظر دیگران. تنها در این صورت است که می توانید شاهکاری بیهمتا خلق کنید.
افراد حرفهای قلمروی مخصوص به خودشان را دارند و خود را وقف آن میکنند
چه قصد نوشتن یک ملودی موفق را داشته باشید یا کارگردانی یک فیلم درام، هرکدام از ما قلمرویی در اختیار داریم که در آن موفقتر از دیگران عمل میکنیم. در واقع، هرکدام از انسانها در موضوعی خاص حس اشتیاق و دلبستگی عمیقی را تجربه میکنند که میتوان آن را قلمروی آنها نامید. برای مثال، آرنولد شوارتزنگر به عنوان یک بدنساز، بازیگر و سیاستمدار در حوزههای مختلفی فعالیت کرده است؛ با این حال، قلمروی آرنولد باشگاه ورزشی بود یعنی جایی که در آن با عشقی عمیق بر روی تقویت نیروی جسمانیاش تمرین میکرد. آرنولد هر وقت به باشگاه میرفت احساس خیلی خوبی را تجربه میکرد که هر نوع خستگی و فشار روحی را از او دور میساخت.
قلمرو ما جایی است که در آن احساس رضایت میکنیم و قادر به مقابله با هر گونه چالشی هستیم
هرچند ورزشکاران دیگری در سالن ورزشی وجود داشتند که در کنار آرنولد، سخت تمرین میکردند؛ اما ورزش و بدنسازی برای آرنولد کاری بود که بیش از هر چیز دیگر نسبت به انجام آن احساس لذت میکرد. در واقع، قلمروی آرنولد ورزش بود و به همین دلیل میتوانست ساعتها بدون وقفه، سخت تمرین کند. بنابراین، قلمروی هرکدام از ما حوزهای است که میتوانیم بیشتر از هر موضوع دیگری خود را وقفش کنیم و در آن بدرخشیم.
علاوه بر این، قلمروی هرکدام از انسانها یک منبع بیپایان است که وسعت آن تنها به خود شما ارتباط دارد. برای مثال، اگر تبحری در نویسندگی دارید تنها به اندازه سختکوشی و توانی که برای این کار میگذارید شاهد نتایج شگفتانگیز خواهید شد.
وودی آلن را در نظر بگیرید؛ هرچند او از لحاظ فیزیک بدنی همانند آرنولد نیست، اما نویسندگی قلمروی بیپایان اوست. او تاکنون بیش از ۷۰ فیلمنامه نوشته و تقریبا کارگردانی ۵۰ فیلم سینمایی را بر عهده داشته است. وودی آلن با کار سخت در قلمروی منحصربهفرد خود توانست شاهد خلاقیت بیشتری در حوزه کاریاش شود و به رشد خود کمک کند.
بنابراین، همه ما میتوانیم در حوزه مورد علاقه خود همانند آرنولد و وودی آلن تبدیل به یک ستاره شویم. تنها کاری که باید انجام دهیم مشخص کردن قلمروی خود و سختکوشی برای رسیدن به نتایج مورد نظرمان است.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که با سختکوشی، دیگران را نیز در منافع خود سهیم خواهید کرد؛ برای مثال، کاری که استیو جابز و بیل گیتس برای بشر انجام دادند دنیای کاربران کامپیوتر را تغییر داد. بنابراین، با شناسایی قلمروی خود و سختکوشی و تعهد، بر روی زندگی دیگر انسانها نیز میتوان تأثیرات قابل توجهی بر جای گذاشت.
سخن پایانی
احساس ترس و تردید در شروع انجام هر کاری کاملاً طبیعی است و حتی افراد مشهور و حرفهای در سراسر دنیا آن را تجربه کردهاند. با این حال، وقتی نسبت به انجام کاری بهخصوص احساس ترس و وحشت میکنید، در برابر آن تسلیم نشوید. در عوض، مطمئن شوید که تصمیم درستی گرفتهاید. در واقع، نیروی مقاومت، نیرویی منفی در ذهن انسان است که او را از انجام کارهای مورد علاقهاش و خطر کردن دور نگه میدارد؛ چرا که ذهن انسان طوری برنامهریزی شده که همواره دنبال آرامش خیال و ثبات باشد.
وقتی رؤیاهایتان را در ذهن تداعی میکنید، طبیعی است که ابتدا نوعی نیروی مقاومت را تجربه کنید. این احساس ناخوشایند همانند نشانهای است که به شما میگوید مسیر را درست انتخاب کردهاید. همه ما نسبت به انجام کاری احساس خطر میکنیم که شیفته و دلباخته آن باشیم. کارهایی که به آنها علاقهای نداریم چندان ریسکپذیر به نظر نمیرسند؛ چون با تحقق نیافتن آنها چیزی از دست نخواهیم داد.برای مقابله با نیروی مقاومت، همه ما باید سختکوشی و تعهد را سرلوحه برنامههای کاریمان قرار دهیم.
شاید انگیزه و اشتیاق نتواند تا درازمدت شما را همراهی کند، اما سختکوشی و کار پیوسته موفقیتتان را تضمین خواهد کرد. بنابراین، از این لحظه به بعد اگر در شروع انجام کاری احساس ناخوشایندی داشتید، شک نداشته باشید که تصمیم درستی گرفتهاید. وقت و انرژی خود را صرف کاری کنید که به آن عشق میورزید و حاضر هستید ساعتها بدون خستگی بر روی آن کار کنید. در نهایت، این نکته را به خاطر داشته باشید که نیروی مقاومت هرگز ناپدید نمیشود و تا پایان عمر همراه شماست. اگر به دنبال جلب نظر دیگران هستید و از ابراز دیدگاهها و ایدههای خود وحشت دارید، هرگز نمیتوانید بر نیروی مقاومت غلبه کنید. کاری را که فکر میکنید درست است انجام دهید و چیزی بیافرینید که بتوانید به آن افتخار کنید.
#کتابخوانی
#کتاب
#سوبژه