گروه هنری سوبژه
گروه هنری سوبژه
خواندن ۲۲ دقیقه·۷ روز پیش

برگرفته‌ای از کتاب «۵۹ ثانیه»

۵۹ ثانیه  59 Seconds
۵۹ ثانیه 59 Seconds

تغییر و تحول در کمتر از یک دقیقه

اثر ریچارد وایزمن (Richard Wiseman)

در کمتر از یک دقیقه، بهترین ترفندهای زندگی را یاد بگیرید

حکایت معروفی در مورد ماجرای یک مرد و آب‌گرمکنش وجود دارد که مطالب زیادی در مورد ارزش و جایگاه کنونی خودیاری به ما می‌آموزد:

روزی آب‌گرم‌کن مردی خراب شد و او چندین هفته برای تعمیر آن تلاش کرد. آن مرد سرانجام تسلیم شد و با تعمیرکار تماس گرفت. روز بعد، تعمیرکار آمد و فقط با چند ضربه بر بدنه آب‌گرم‌کن، آن را دوباره به کار انداخت. موقع پرداخت صورت‌حساب، مرد لب به اعتراض گشود که مجبور نیست برای کار چند ثانیه‌ای تعمیرکار، بهایی بپردازد. تعمیرکار گفت: «خب، شما برای تعمیر کردن من بهایی نمی‌پردازید بلکه برای سال‌ها تمرین و آموزشی هزینه می‌کنید که باعث شد من بدانم باید آن ضربات را دقیقاً به کجا وارد کنم.»

نکته اینجاست که شما مجبور نیستید برای حل بیشتر مشکلات، ده‌ها سال وقت بگذارید یا هزاران دلار خرج کنید.

زه لطف پیشرفت‌های چشمگیر در تحقیقات روانشناسی و تکنولوژی، می‌توانیم بسیاری از مشکلاتمان را آسان‌تر از قبل حل کنیم.

یک سؤال: فکر می‌کنید در یک دقیقه می‌توانید چه کارهایی انجام دهید؟

شاید در نگاه اول فکر کنید یک دقیقه ناچیزتر از آن است که بتوان از آن استفاده خاصی کرد. به نظر می‌رسد هیچ کاری نیست که در یک دقیقه انجام شود و بتواند تأثیر و تغییری در زندگی‌مان به وجود آورد. اما قطعاً شگفت‌زده خواهید شد اگر بدانید می‌توانید در کمتر از یک دقیقه، ۴۰ کار مفید انجام دهید که اثرات چشمگیری بر روی کیفیت زندگی شما دارند.

مثلاً در کمتر از یک دقیقه می‌توانید رختخوابتان را مرتب کنید، آینه حمام را تمیز کنید، ناخن‌هایتان را بگیرید یا لباس‌های کثیف را از لباس‌های تمیز جدا کنید و بروید سراغ قرص‌های مکملتان.

البته همه این‌ها کارهای خوبی هستند، اما کتاب ۵۹ ثانیه، نمی‌خواهد در مورد چنین کارهایی صحبت کند؛ بلکه در مورد برخی ابعاد روانشناختی عمیق‌تری می‌گوید که می‌توانند زندگی‌تان را تغییر دهند.

احتمالاً اینکه خودتان سال‌ها در حوزه‌های مختلف روانشناسی مطالعه کنید و به چنین توصیه‌هایی دست یابید، بسیار دشوار خواهید بود اما مطالعه خلاصه کتاب ۵۹ ثانیه زمان بسیار کمتری از شما خواهد گرفت و در مقابل، پیشنهاداتی بسیار سودمند برای تغییر در زندگی‌تان ارائه خواهد داد.

ریچارد وایزمن به لطف سال‌ها مطالعه و تلاش، در این کتاب، درس‌هایی خلاصه و مفید در اختیار شما قرار می‌دهد که می توانید در کمتر از یک دقیقه آنها را به کار ببندید.

به کمک او، شما خواهید آموخت که دشوارترین موقعیت‌های زندگیمان آنقدرها هم پیچیده و بغرنج نیستند؛ در واقع، آنها ریشه در مفاهیم روانشناختی‌ای دارند که با مطالعه این کتاب قادر خواهید بود به راحتی آنها را درک کنید.

در ادامه این خلاصه با ما همراه باشید تا بهترین ترفندهای روانشناسی برای ارتقاء عملکردتان در اکثر موقعیت‌ها، از خلاق‌تر شدن گرفته تا تشخیص فرد دروغگو را بیاموزید.

دوست‌داشتنی‌تر شدن: برگ برنده شما در موقعیت‌های دشوار

آیا درست است که در مصاحبه‌های شغلی، متقاضیان را بر اساس شایستگی‌ها و تجارب کاری‌شان انتخاب می‌کنند؟ خب، نه دقیقاً! مطالعات نشان داده‌اند که وقتی در مورد دستیابی به یک موقعیت شغلی صحبت می‌کنیم، عاملی وجود دارد که بر همه عوامل دیگر برتری دارد و آن چیزی نیست جز دوست‌داشتنی بودن. در ادامه به چند ترفند ساده اشاره می‌کنیم که با به کارگیری آنها مردم شما را بیشتر دوست خواهند داشت.

محققان دو دانشگاه واشنگتن و فلوریدا، پس از پیگیری وضعیت بیش از ۱۰۰ دانشجوی قدیمی که در جستجوی اولین شغلشان بودند دریافتند:

کسانی که می‌توانند نظر مثبت مصاحبه کننده را جلب کنند، به احتمال زیاد استخدام می‌شوند.

چند مسئله باعث شده بود آنها دوست‌داشتنی به نظر برسند: بعضی‌ها در مورد مسائل جالبی صحبت کرده بودند که ارتباطی با آن موقعیت شغلی نداشت. برخی دیگر همیشه لبخندی واقعی بر لب داشتند و بعضی‌ها هم در مورد سازمانی که قرار بود در آن مشغول به کار شوند بسیار خوب صحبت کرده بودند. خبر خوب این است که انجام این کارها ساده است اما درعین‌حال تفاوت زیادی را رقم می‌زند.

راه دیگر برای جلب نظر مساعد در مصاحبه، این است که در همان ابتدای کار، نقاط ضعف خودتان را آشکار کنید.

در مطالعه‌ای که در دانشگاه دوک انجام شد، روانشناسان دو نوار صوتی را برای شرکت‌کنندگان پخش کردند که در آنها مردی درباره زندگی‌اش صحبت می‌کرد. در یکی از نوارها، مرد در همان ابتدای صحبتش، اعتراف می‌کرد که یک بار در مدرسه تقلب کرده و لو رفته است. در نوار دیگر، مرد تا اواخر صحبتش به این موضوع اشاره‌ای نمی‌کند.

فکر می‌کنید نتیجه چه شد؟  کسانی که داستان او را در نوار اول شنیده بود، امتیاز بیشتری از نظر دوست‌داشتنی بودن به او دادند.

بنابراین، به نفع شماست که نقاط مثبتتان را تا انتهای مصاحبه مطرح نکنید. با انجام این کار، اینگونه به نظر می‌رسد که شما می‌خواهید اجازه دهید نقاط قوتتان در روند طبیعی مصاحبه، به خودی خود آشکار شود و این باعث می‌شود دوست‌داشتنی‌تر باشید.

آخرین ترفند مصاحبه این است که اگر اشتباهی کردید، خودتان را نبازید.

همیشه این احتمال وجود دارد که اشتباهتان برای خودتان بسیار آشکارتر باشد تا دیگران و اگر سریعاً عکس‌العمل نشان دهید یا صریحاً عذرخواهی کنید، تنها باعث می‌شوید چیزی که شاید دیگران اصلاً متوجهش نشده‌اند، آشکار و واضح شود.

دوست‌داشتنی بودن نه تنها برای مصاحبه شغلی ضروری است، بلکه در زندگی اجتماعی نیز مزیت بزرگی به حساب می‌آید. درواقع، اگر دوست‌داشتنی نباشید، احتمال شکستتان در پیدا کردن دوست یا متقاعد کردن دیگران، بیشتر می‌شود.

شاید تعجب کنید اما وقتی افراد شایسته و لایق، مرتکب اشتباهی می‌شوند، جذاب‌تر و دوست‌داشتنتی‌تر به نظر می‌رسند تا اینکه همیشه بخواهند در هر کاری فوق‌العاده و بدون شکست باشند.

نویسنده برای بررسی بیشتر این موضوع، از دو بازیگر خواست در حضور تماشاگران با دستگاه مخلوط‌کن کار کنند. یکی از بازیگران کارش را به خوبی انجام داد و مشخص بود که اطلاعات زیادی دارد. اما دیگری تقریباً خرابکاری کرد: در مخلوط‌کن کنده شد و آب‌میوه ریخت رویش. با اینکه تماشاگران حاضر، شاهد اجرای بی‌نقص و متقاعدکننده‌ بازیگر اول بودند، اما از لحاظ محبوبیت به بازیگر دوم امتیاز بیشتری دادند.

وقتی از تماشاچیان خواستند دلیل این امتیازدهی را توضیح دهند، گفتند نتوانسته‌اند با اجرای بی‌نقص بازیگر اول احساس نزدیکی کنند، اما با بازیگر دوم که جنبه‌های انسانی‌ را بیشتر به تصویر کشید، احساس صمیمت و همدلی بیشتری پیدا کردند.

توجه داشته باشید که چنین حالتی تنها زمانی پیش می‌آید که شما قبلاً شایستگی خود را نشان داده باشید و شما را به عنوان یک فرد کاربلد و لایق بشناسند. اگر عملکرد متوسطی داشته باشید، اشتباه کردن به ضررتان تمام می‌شود و شما را نامطلوب جلوه می‌دهد.

اما اگر در انجام کارتان ماهر هستید،

برای کامل و بی‌نقص بودن، خودتان را تحت فشار قرار ندهید. اگر هر از گاهی اشتباه کنید، دوست داشتنی‌تر خواهید شد.

یک نکته دیگر: از شایعه‌پراکنی و سخن‌چینی بپرهیزید.

محققان دانشگاه ایالتی اوهایو مطالعه‌ای انجام دادند تا نشان دهند که سخن‌چینی از دیدگاه دیگران چطور به نظر می‌رسد. در این مطالعه از شرکت‌کنندگان خواستند ویدیویی را تماشا کنند که در آن بازیگران حرف‌های توهین‌آمیزی در مورد فرد سومی می‌زدند. شرکت‌کنندگان در کمال تعجب دیدند که بازیگران همان ویژگی‌های منفی را دارند که به نفر سوم نسبت می‌دادند.

بنابراین، اگر می‌خواهید نظر مثبتی در موردتان شکل بگیرید، کافیست در مورد دیگران حرف‌های مثبت بزنید.

بدون در سر پروراندن خیالات واهی، به خودتان انگیزه بدهید

در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد هرکسی در صنعت خودیاری فعالیت می‌کند، وارد حوزه تجسم خلاق شده است. از تجسم خلاق به عنوان روشی برای رسیدن به اهداف یاد می‌شود: کافیست تصور کنی که شلوار جین دلخواهت را به تن کرده‌ای و تمام! شلوار شما آماده است.

اما چندین مطالعه علمی نشان می‌دهند که تجسم خلاق آنقدرها هم قدرتمند نیست.

در مطالعه‌ای در دانشگاه کالیفرنیا، به گروهی از دانشجویان گفته شد هر روز به مدت چند دقیقه، تصور کنند در امتحانات نمرات بالایی گرفته‌اند و به همین دلیل احساس خوبی دارند. از گروه دیگر، کار خاصی خواسته نشد.

بعد از ثبت ساعات مطالعه روزانه دانشجویان، نتایج نشان داد علی‌رغم اینکه تجسم تنها چند دقیقه در روز وقت می‌گرفت، دانشجویان گروهی که تجسم می‌کردند، کمتر درس خوانده و نمرات پایین‌تری هم گرفته بودند.

محققان می‌گویند کسانی که رؤیای زندگی فوق‌العاده و بی‌نقص را در سر دارند، برای رویارویی با موانع آن آماده نیستند و بنابراین فاقد همت کافی برای دستیابی به اهدافشان هستند. در واقع این افراد ترجیح می‌دهند به جای رویارویی با واقعیت از آن فرار کنند و نمی‌خواهند خود را در مسیر پرفراز و نشیب تلاش برای رسیدن به هدفشان قرار دهند.

به هر حال، پیامی که از مطالعات علمی بر روی این موضوع به دست آمده روشن است: تصورات فانتزی و واهی در مورد جهان ایدئال شما، شاید باعث شود احساس بهتری داشته باشید اما بعید است بتواند رؤیاهای شما را به واقعیت بدل کند.

پس چگونه تغییری مثبت در زندگیمان به وجود بیاوریم؟ پاسخ این است: برنامه‌ریزی کنید.

نویسنده در مطالعه‌ای بر روی ۵۰۰۰ شرکت‌کننده با اهداف متفاوت، از کاهش وزن گرفته تا ترک سیگار، متوجه شد تنها کسانی به اهدافشان رسیده بودند که برنامه‌ریزی داشتند.

بهترین راه برنامه‌ریزی این است که اهدافتان را به اهداف کوچکتر تقسیم کرده و سپس یک فرایند مرحله به مرحله برای رسیدن به آنها طراحی کنید. با این قدم‌های کوچک، ترس و تردید کمتری را تجربه می‌کنید و به این ترتیب به آن شلوار جین دلخواهتان می‌رسید.

یک روش مؤثر دیگر برای رسیدن به اهدافتان، در میان گذاشتن آنها با دوستان و خانواده است. روانشناسان مدت‌هاست به این نتیجه رسیده‌اند وقتی افراد برنامه‌ها و وعده‌هایشان را آشکار می‌کنند، احتمال عملی‌کردن آنها بیشتر می‌شوند.

برای رسیدن به اهداف و جاه‌طلبی‌هایتان، ۴ تکنیک کلیدی وجود دارد که شما را به موفقیت نزدیک می‌کند: برنامه‌ریزی صحیح داشته باشید، برنامه‌هایتان را با دوستان و آشنایان خود در میان بگذارید، بر روی مزایا و جنبه‌های مثبت تمرکز کنید و پس از هر قدم موفق، به خودتان پاداش بدهید. برای اینکه بتوانید این تکنیک‌ها را در زندگی‌تان بگنجانید، از گام‌های زیر پیروی کنید:

  • هدف کلی شما چیست؟
  • یک برنامه‌ریزی گام به گام داشته باشید.هدف کلی خود را به حداکثر پنج گام کوچکتر تقسیم کنید. هر گام باید دارای هدفی ملموس، قابل‌سنجش، واقع‌گرایانه و زمان محور باشد. درباره نحوه دست یافتن به هدف هر مرحله فکر کنید و پس از به انجام رسیدن هر مرحله، به خودتان پاداش بدهید. این پاداش می‌تواند هرچیزی حتی به اندازه یک بستنی یا یک لباس جدید باشد.
  • مزایا و جنبه‌های مثبت رسیدن به هدف کلی‌تان چیست؟سه مورد از مهم‌ترین مزایا و منافع رسیدن به هدفتان را برشمارید و به این فکر کنید که این هدف چگونه می‌تواند زندگی شما و اطرافیانتان را بهبود ببخشد.
  • برنامه‌هایتان را اعلام کنید. برنامه‌ها و اهدافتان را با دوستان، خانواده یا همکارانتان در میان بگذارید. حتی می‌توانید در یک وبلاگ یا صفحه شخصی خودتان برنامه‌هایتان را به صورت عمومی اعلام کنید.

اگر می‌خواهید خلاق‌تر باشید، از گل و گیاه، پرورش ذهن و ضمیر ناخودآگاهتان غافل نشوید

بیشتر مردم بارش فکری را تکنیکی خارق‌العاده برای تقویت خلاقیت می‌دانند. این تفکر احتمالاً به زمانی برمی‌گردد که آلکس آزبورن (Alex Osborn)، یک مجری تبلیغات، ادعا کرد کار گروهی می‌تواند ایده‌های جدید را دوبرابر کند. با این حال، تحقیقات زیادی نشان می‌دهند که بارش فکری به جای آنکه باعث پرورش ایده‌های خلاقانه شود، باعث سرکوب آنها می‌شود.

یک مهندس کشاورزی فرانسوی در مطالعه‌ای از شرکت‌کنندگان خواست طنابی را برای بالا بردن وزنه‌هایی سنگین بکشند. او متوجه شد زمانی که افراد به تنهایی کار می‌کنند می‌توانند ۱۸۵ پوند را بلند کنند، اما زمانی که به صورت گروهی کار می‌کنند هر فرد تا ۱۴۰ پوند را بلند می‌کند.

دلیل این کاهش این است که در کار گروهی، مسئولیت‌هایمان پخش می‌شود. اما زمانی که به تنهایی کار می‌کنیم بار شکست یا موفقیتمان بر شانه‌های خودمان است.

برایان مولن (Brian Mullen) با تحقیقی در دانشگاه کنت در کانتربری نیز این مسئله را اثبات کرد. او متوجه شد شرکت‌کنندگانی که به طور مستقل کار می‌کنند، نسبت به کسانی که در قالب گروه‌های مختلف کار می‌کنند، از لحاظ کیفی و کمی ایده‌های بهتری دارند.

اما گذشته از کار کردن به صورت مستقل، از چه راه‌های دیگری می‌توان مبتکرانه‌تر و خلاقانه‌تر عمل کرد؟ سعی کنید به ضمیر ناخودآگاهتان متوسل شوید.

سالوادور دالی، نقاش اسپانیایی، با قاشقی در دست روی مبل دراز می‌کشید تا ایده‌های جدیدی به ذهنش خطور کند. وقتی آرام آرام خواب بر او غلبه می‌کرد، قاشق از دستش روی زمین می‌افتاد. صدای افتادن قاشق بیدارش می‌کرد و بلافاصله در حالیکه هنوز تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاهش بود، شروع به طرح زدن می‌کرد.

روانشناسان دانشگاه آمستردام متوجه شدند بیشتر افراد زمانی که ذهن خودآگاهشان آشفته است، خلاق‌تر هستند، چراکه ضمیر ناخودآگاه آزادی عمل بیشتری پیدا می‌کند و می‌تواند ایده‌های خلاقانه‌تری بیافریند.

بنابراین، وقتی می‌خواهید مشکلی را حل کنید، توجهتان را به درست کردن یک پازل یا چیزی که حواستان را از آن موضوع پرت می‌کند معطوف کنید. ضمیر ناخودآگاهتان در پشت صحنه، روی آن مشکل کار می‌کند و شانس بیشتری برای یافتن راه‌حل خواهید داشت.

خلاق بودن کار چندان سختی هم نیست. علاوه‌بر نکاتی که در مورد کار گروهی و بارش فکری گفته شد، خلاقیت شما با چند تغییر ساده و سریع در محیط اطرافتان نیز می‌تواند بیشتر شود.

محیط پیرامون ما، ذهنمان را شکل می‌دهد که به نوبه خود بر واکنش‌های ما اثر می‌گذارد. شکل‌گیری از طریق محیط پیرامون را «پرورش» می‌نامند و حتی زمانی که خودتان به صورت آگاهانه از آن مطلع نیستید رخ می‌دهد.

اما پرورش ذهن چگونه خلاقیت ما را افزایش می‌دهد؟ جنِس فورستر (Jens Forster) در آزمایشی در دانشگاه بین‌المللی بِرِمِن، از شرکت‌کنندگان خواست چند جمله در مورد رفتار، ظاهر و سبک زندگی پانک‌ها بنویسند. دلیل انتخاب پانک‌ها، هرج‌ومرج‌طلبی و تندروی‌شان بود. از گروه دیگر خواسته شد همان کار را در مورد یک مهندس معمولی که محافظه‌کار و منطقی است انجام دهند. سپس از آنها یک آزمون خلاقیت استاندارد گرفته شد.

اما نتیجه چه بود؟ گروهی که ذهنشان با فکر کردن در مورد پانک‌ها پرورش یافته بود، نسبت به گروه دیگر که در مورد یک مهندس فکر کرده بودند به طور چشمگیری خلاق‌تر بودند.

می‌توانید این کار را امتحان کنید و چند دقیقه‌ای را به توصیف یک هنرمند یا موسیقی‌دان اختصاص دهید. در مورد رفتار، سبک زندگی و ظاهر آنها بنویسید. این کار راه را برای آشکار شدن خلاقیت خودتان باز می‌کند.

یکی از راه‌های سریع دیگر برای پرورش خلاقیت، قرار دادن گل و گیاه در محیط اطرافتان است. این کار باعث کاهش استرس و ایجاد حس و حال خوب میشود و بنابراین خلاقیتتان افزایش می‌یابد.

در مطالعه‌ای محققان از گروه شرکت‌کننده خواستند وظایف خلاقانه‌ای را در اتاقی پر از گل و گیاه یا در اتاقی با تعدادی قفسه انجام دهند. نتیجه این بود که قرار دادن گل و گیاه باعث افزایش چشمگیر خلاقیت افراد می‌شود.

مطالعه‌ای دیگر در دانشگاه تگزاس در مورد خلاقیت در محل کار انجام شد و نشان داد قرار دادن گل و گیاه در دفتر کار منجر به افزایش ۱۵ درصدی خلق ایده از سوی کارمندان مرد و بهبود توانایی حل مسئله در کارمندان زن می‌شود.

چگونه با خودمان و دیگران رابطه بهتری داشته باشیم؟

همه ما حوادثی را تجربه می‌کنیم، از یک جدایی عاطفی گرفته تا یک بیماری یا فقط یک استرس روزمره ساده که می‌تواند ما را مضطرب، غمگین یا حتی افسرده کند و خبر خوب این است که با یک تمرین مختصر می‌توانید استرس خود را تسکین دهید.

در چنین شرایطی، دنبال راهی می‌گردیم که حواسمان را پرت کنیم، اما اثربخشی این کار گذرا و موقت است. در عوض شما باید راه‌حل منفعت‌یابی را انتخاب کنید. یعنی سعی کنید جنبه‌های مثبت یک اتفاق ناخوشایند را پیدا کنید. نشان داده شده است که این روش ساده و سریع در موقعیت‌های بسیار سخت و دردناک نیز به مردم کمک می‌کند.

در مطالعه‌ای که در دانشگاه میامی انجام شد از بیش از ۳۰۰ دانشجوی دوره کارشناسی خواسته شد یکی از اتفاقات زندگیشان را که بیشترین آسیب را به آنها وارد ساخته یا باعث جریحه‌دار شدن احساساتشان شده است انتخاب کنند. سپس از بخشی از شرکت‌کنندگان خواسته شد چند دقیقه‌ای در مورد آن اتفاق فکر کرده و تأثیرات منفی آن را در نظر بگیرند. از بخش دیگر هم خواسته شد بر روی مزایا و تأثیرات مثبت آن اتفاق متمرکز شوند، مثلاً اینکه آن اتفاق باعث شده قوی‌تر یا عاقل‌تر شوند.

کسانی که بر دستاورد‌های مثبت آن تجربه تلخ تمرکز کرده بودند، بهتر توانستند با خشم و ناراحتیشان کنار بیایند.

اما در موارد شدید چطور؟ گاهی به نظر می‌رسد در موقعیت‌های هولناکی قرار گرفته‌ایم که کوچکترین روزنه‌ امیدی نمی‌یابیم. شواهد نشان می‌دهند در چنین شرایطی هم می‌توانیم نگرش مثبتی داشته باشیم. به عنوان مثال، تحقیقات نشان می‌دهند بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، برخی ویژگی‌های شخصیتی مثبت مانند قدرشناسی، امید، مهربانی، رهبری و کار گروهی در آمریکا افزایش یافته است.

مطالعات دیگری نیز نشان داده‌اند ابتلا به بیماری‌های جسمی شدید می‌توانند باعث رشد شجاعت، عدالت، کنجکاوی، شوخ‌طبعی و قدردانی بشوند.

همه ما می‌توانیم کارهایی را برای بهبود روابطمان با دیگران انجام دهیم. اما چه مهارت‌های دیگری را می‌توانیم یاد بگیریم که به ما کمک کند روابطمان را در مسیری صحیح حفظ کنیم؟

رابطه‌ها در قالب حمایت و توافق دوسویه شکوفا می‌شوند. اما حتی زمانی که با نظرات و عقاید طرف مقابلمان موافق هستیم هم یک اظهارنظر کمی ناخوشایند هم باید با عشق و توجه تلطیف شود. روانشناسی به نام جان گاتمن در جریان تحقیقاتش بر روی عواملی که باعث می‌شود زوج‌ها به زندگی مشترکشان ادامه دهند یا از یکدیگر جدا شوند، به نتیجه جالبی رسید.

گاتمن نقش نظرات مثبت در سازش، درک متقابل و بخشش و نقش نظرات منفی در تقابل، انتقاد یا توهین را مورد بررسی قرار داد.

او متوجه شد برای اینکه زوج‌ها به زندگیشان ادامه دهند، نظرات مثبت باید پنج برابر بیشتر از نظرات منفی باشند.

اما به جز اینکه باید همسرتان را در اظهارنظرهای مثبت غرق کنید، به نظرتان چه عوامل دیگری می‌توانند به حفظ سلامت رابطه شما کمک کنند؟ خب، نوشتن افکار و احساساتتان را امتحان کنید.

روانشناسان دانشگاه تگزاس در مطالعه‌ای، ۸۰ زوج را به دو گروه تقسیم کردند: گروه اول سه روز متوالی به مدت ۲۰ دقیقه در روز، افکار و احساساتشان را در مورد رابطه‌شان می‌نوشتند و گروه دوم تنها اتفاقات روزمره‌شان را یادداشت می‌کردند.

پس از یک ماه، ۷۷ درصد زوج‌های گروه اول با یکدیگر مانده بودند، درحالی‌که این میزان برای گروه دوم ۵۲ درصد بود.

آخرین راه برای بهبود بخشیدن رابطه، استفاده از کلمه «اما» است.

ساندرا مورای و جان هلمز، با زوج‌ها در مورد مثبت‌ترین و منفی‌ترین ویژگی‌های همسرشان صحبت کردند. پس از پیگیری وضعیت شرکت‌کنندگان در طول ۱ سال، رابطه زوج‌هایی موفق بود که طرفین کمتر از یکدیگر انتقاد می‌کردند.

مثلاً در رابطه‌ای شوهر تنبل بود اما همیشه همسرش را می‌خنداند. یا مثلاً آشپزی خانم افتضاح بود اما همین باعث می‌شد بیشتر بیرون بروند و تفریح کنند. واژه‌ ساده‌ «اما» به زوج‌ها کمک می‌کرد تأثیر منفی ویژگی‌های ناخوشایند همسرشان را تقلیل دهند و رابطه را از زاویه دیگری ببینند.

چگونه می‌توان شخصیت دیگران را شناخت؟

بسیاری از متفکران بزرگ جهان سعی کرده‌اند پیچیدگی‌های شخصیت انسان‌ها را دریابند. در این بخش می‌خواهیم به چند راهکار سریع اشاره کنیم که با کمک آنها می‌توانید در کمتر از یک دقیقه یک دید کلی در مورد شخصیت افراد مختلف پیدا کنید.

  • چه حیوانی در خانه نگه می‌دارند؟

ریچارد وایزمن، نویسنده کتاب، در مطالعه‌ای، ارتباط بین صاحبان حیوانات خانگی و آن حیوانات را بررسی کرد. بیش از دو هزار نفر در این مطالعه شرکت کردند و بر اساس فاکتورهای مختلف مانند اجتماعی بودن، ثبات عاطفی و شوخ‌طبعی، به شخصیت خودشان و حیوانشان امتیاز دادند. یافته‌های این مطالعه نشان داد شباهت چشمگیری بین شخصیت صاحبان این حیوان‌ها و ویژگی‌های این حیوانات وجود دارد و این شباهت به مرور زمان افزایش پیدا می‌کند.

  • صبح یا عصر؟

اگر بتوانید فارغ از شرایط، زمان به رختخواب رفتن و بیدار شدنتان را انتخاب کنید، چه ساعتی را انتخاب می‌کنید؟ پاسخ به این سؤال نشان می‌دهد که شما از افراد سحرخیز هستید یا از افراد شب‌‌زنده‌دار؛ یعنی ترجیح می‌دهید زودتر بخوابید و صبح زود از خواب بیدار شوید یا اینکه دوست دارید دیرتر به رختخواب بروید و دیرتر هم برخیزید.مطالعات نشان می‌دهند این مسئله ارتباط مستقیم با شخصیت و سبک فکری شما دارد. افراد سحرخیز بیشتر به اطلاعات ملموس و عینی علاقه دارند و بیشتر به منطق متکی هستند تا به حس و شهود. این افراد بسیار خودنگهدار هستند و دوست دارند تأثیر مثبتی بر دیگران بگذارند. افراد شب‌زنده‌دار اما نگاه خلاقانه‌تری به زندگی دارند و ریسک‌پذیرتر هستند.

  • به شصت دست دقت کنید.

مغز ما همه فعالیت‌های خود را در قالب دو شکل کلی انجام می‌دهد؛ در یک حالت، نیمکره راست فعال‌تر است که حسی، بصری و خلاق است و در حالت دیگر، نیمکره چپ که منطقی‌تر است فعالیت بیشتری دارد. برای اینکه تشخیص بدهید طرف مقابلتان به کدام سمت تمایل دارد و بیشتر از کدام نیمکره مغزش استفاده می‌کند به انگشتان دستش و محل قرارگیری انگشت شصت دست دقت کنید. افرادی که شصت راست را بر روی شصت چپ قرار می‌دهند، از نیمکره چپ مغزشان بیشتر استفاده می‌کنند و شخصیتی کلامی و تحلیلی دارند. کسانی که شصت چپ را بر روی شصت راست قرار می‌دهند، نیمکره راست مغزشان فعال‌تر است.

یکی دیگر از چیزهایی که احتمالاً همه دوست داریم در مورد طرف مقابلمان بدانیم این است که آیا او با ما صادق است؟ فکر می‌کنید می‌توانیم فرد دروغگو را تشخیص دهیم؟ احتمالاً دیده‌اید که فرد دروغگو وقتی می‌خواهد روی چیزی سرپوش بگذارد، ژست‌های عجیب و غریب می‌گیرد یا با حالتی سرشار از اضطراب داستان سرهم می‌کند. اما یافته‌های روانشناسی چنین چیزی را نشان نمی‌دهند.

در برخی تحقیقات نشان داده شده است که افرادی که دروغ میگویند در مقایسه با کسانی که حقیقت را میگویند اصلا استرس ندارند.

محققان دانشگاه ساوت‌همپتون زمانی که از دانشجویان در مورد نمراتشان سؤال می‌کردند، ضربان قلبشان را هم مورد بررسی قرار می‌دادند. تقریباً ۵۰ درصد دانشجویان در مورد نمراتشان اغراق کرده بودند، اما نسبت به افرادی که صادقانه پاسخ داده بودند، استرس بیشتری نداشتند.

محققان معتقدند دروغگوها دقیقاً همانند افرادی که حقیقت را بیان می‌کنند، به چشمان شما خیره می‌شوند و درواقع، نه رفتارهای مضطربانه از خودشان نشان می‌دهند و نه روی صندلی‌شان وول می‌خورند. بنابراین، این اعتقاد که دروغ گفتن باعث تشویش و اضطراب می‌شود چندان قابل‌اعتماد نیست.

حال چگونه می‌توانیم دروغ فرد دروغگو را برملا کنیم؟ احتمالاً به نظر می‌رسد که فرد دروغگو بدون هیچ دلیل منطقی‌ای، به شدت فکرش درگیر است. همچنین، آهنگ صدایشان سرد و بی‌احساس است و سعی می‌کنند از پاسخ دادن به سؤالات طفره بروند.

برای دروغ گفتن باید چیزهایی که دیگران از قبل می‌دانند را به خاطر داشته باشید. باید بدانید که چه چیزهایی را ممکن است خودشان کشف کنند. همچنین باید دقت کنید که چه مواردی معقول و پذیرفتنی است و چه چیزهایی با گفته‌های قبلی خودتان مطابقت دارد.

فرض کنید در مورد برنامه‌های یک روز عصر خودتان به شخصی دروغ گفته‌اید. چند روز بعد، آن شخص در مورد آن روز عصر از شما سؤالاتی می‌پرسد. ناگهان شما در وضعیتی قرار می‌گیرید که مغزتان بهم می‌ریزد و سعی می‌کند به خاطر بیاورد که قبلاً در خصوص آن موضوع چه حرف‌هایی زده بودید تا تناقضی در گفته‌هایتان به وجود نیاید.

به همین دلیل وقتی دروغ می‌گویید، فیزیولوژی شما به همان شکلی پاسخ می‌دهد که انگار در مورد یک مشکل فکر می‌کنید.

افراد هنگام دروغ گفتن چندان سر و دستشان را تکان نمی‌دهند، برای پاسخ دادن به سؤالات تعلل می‌کنند و دائم مردد هستند و مکث می‌کنند.

علاوه‌بر اینها سعی می‌کنند با استفاده از واژه‌هایی مانند «من»، «خودم» و «مال من» از دروغی که گفته‌اند فاصله بگیرند.

خلاصه اینکه دروغگوها دوست دارند از جواب دادن به سؤالات مربوط به آن موضوع طفره بروند و سعی می‌کنند سؤالاتی را مطرح کنند تا توجه طرف مقابل از خودشان منحرف شود.

سخن پایانی

در کتاب ۵۹ ثانیه، متوجه می‌شویم در بسیاری موارد می‌توانیم هرچیزی را در کمتر از یک دقیقه تغییر دهیم. می‌توانیم وجوه مختلف زندگیمان را بدون تلاش فراوان، به طور چشمگیری بهبود ببخشیم. تکنیک‌هایی که در این کتاب به آنها پرداخته شده است نشان می‌دهد که چطور می‌توانیم تغییراتی سریع و آسان به وجود آوریم که خلاقیت، محبوبیت، روابط و بسیاری چیزهای دیگر را تقویت کنیم.

ما با مطالعه این کتاب آموختیم که:

۱. برای موفقیت در مصاحبه‌های شغلی، دوست‌داشتنی بودن به کمکمان می‌آيد.جلب‌نظر مصاحبه‌کننده، آشکار کردن نقاط ضعف و حفظ اعتمادبه‌نفس می‌تواند باعث موفقیت در مصاحبه شغلی شود.

۲. پرهیز از اشتباه کردن همیشه هم به نفع ما نیست.اگر همواره سعی کنیم بی‌نقص به نظر برسیم و هیچ اشتباهی مرتکب نشویم، از ابعاد انسانی خود دور می‌شویم. گاهی اشتباه کردن باعث همدلی دیگران با ما می‌شود.

۳. دوری از خبرچینی یکی از رموز محبوبیت و جلب اعتماد است.برای اینکه نظر مثبتی در موردمان شکل بگیرد باید از سخن‌چینی و بدگویی در مورد دیگران دوری کنیم و جنبه‌های مثبت افراد را بازگو کنیم.

۴. بدون متوسل شدن به رؤیاپردازی به خودمان انگیزه بدهیم.کسانی که رؤیای زندگی بی‌نقص در سر دارند، برای رویارویی با موانع آماده نیستند و به اندازه کافی تلاش نمی‌کنند. برای رسیدن به اهداف و ایجاد تغییرات مثبت، نیازمند برنامه‌ریزی گام به گام هستیم.

۵. برای خلاق‌تر شدن از بارش فکری دوری کنیم.برای داشتن ایده‌های بهتر و عملکرد خلاقانه‌تر، مستقل کار کنید و از ضمیر ناخودآگاهتان کمک بگیرید.

۶. پرورش فضای سبز و پر از گل و گیاه به خلاق‌تر شدنمان کمک می‌کند.برای خلاق‌تر شدن ذهنتان را پرورش دهید و از قرار دادن گل و گیاه در محیط اطرافتان غافل نشوید.

۷. با پیدا کردن نقاط مثبت موقعیت‌های دشوار، بهتر می‌توانیم بر مشکلاتمان غلبه کنیم.سعی کنید در هر موقعیت دشواری، جنبه‌های مثبت آن اتفاق را پیدا کنید تا بهتر بتوانید با خشم و اندوهتان کنار بیایید.

۸. سنجیده سخن گفتن باعث حفظ روابطمان می‌شود.افکار و احساساتتان را بنویسید، کمتر انتقاد کنید و بیشتر نظرات مثبت و سازنده بدهید تا روابط عاطفیتان پایدار باقی بماند.

۹. با استفاده از چند نکته‌ روانشناسی، شاید بتوانیم افراد دروغگو را تشخیص بدهیم.افراد غالباً هنگام دروغ گفتن، چندان سر و دستشان را تکان نمی‌دهند، برای پاسخ دادن به سؤالات، تعلل می‌کنند و دائم مردد هستند و مکث می‌کنند.

پیشنهاد کاربردی

- دوست دارید پس از مرگتان دیگران در مورد شما چه بگویند؟ آن را بنویسید.

برای اینکه بدانید چه اهداف بلندمدتی در سر دارید و چگونه می‌خواهید آنها را محقق کنید، این تمرین را امتحان کنید و متنی که می‌خواهید در مورد شما گفته شود را بنویسید. دانشمندان معتقدند فکر کردن در مورد اینکه دوست دارید دیگران شما را پس از مرگتان چطور به خاطر آورند، می‌تواند اهداف واقعی زندگیتان را آشکار کند.

- برای به دام انداختن افراد دروغگو، از آنها بخواهید برایتان ایمیل بفرستند.

اگر می‌خواهید کمتر در معرض دروغگویی دیگران قرار بگیرید، از طریق ایمیل با آنها ارتباط برقرار کنید. بر اساس یافته‌های محققان دانشگاه کُرنل، احتمال دروغ گفتن از طریق ایمیل ۲۰ درصد کمتر است؛ چراکه گفته‌هایشان ثبت می‌شود.

#سوبژه

#کتاب

مطالعه کتابسبک زندگیکار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید