یه عصر خنک بود، نسیم آروم از سمت بوستان جوانمردان میاومد و اون بوی قلیون میوهای تو فضای باز کافه کالیا پیچیده بود. یه کافه که همیشه یه حس صمیمی و ساده رو به آدم میده، جایی که برای خیلی از ما یه پاتوق باحال شده.
میزای کافه کالیا جوری چیده شده که راحت میتونی با رفقات دور هم بشینی و قلیون بکشی یا حتی تنها باشی و حال کنی. قلیونها هم که حرف ندارن، از میوهای گرفته تا عربی، هرچی دلت بخواد. اون حس خوب وقتی اولین دمو میکشی و طعمش میشینه تو دهن، آدمو یه لحظه از همه دغدغهها جدا میکنه.
ولی خب، جذابیت کالیا فقط به قلیوناش نیست. یه تختهسیاه بزرگ گذاشتن گوشهی کافه که هرکی اومد، میتونه روش یه چیزی بنویسه. از خاطرههای بامزه تا حرفای عاشقانه یا یه جمله که تو اون لحظه حسش کرده. بعضی وقتا میشینی و این یادگاریها رو میخونی و میبینی چقدر آدمای مختلف اینجا بودن و هرکدوم داستان خودشونو گذاشتن.
کافه کالیا برای همهس؛ اونایی که میخوان با دوستاشون قلیون بکشن و بخندن، یا اونایی که دنبال یه فضای آروم و دنج میگردن که یه گوشه بشینن و فکر کنن. خلاصه که کالیا یه جوریه که هر دفعه میای، یه حس جدید با خودت میبری.