کنایه به شعر کنایه به شیخ میزنم
تو زر زدی که کلماتو نرخ میزنم
با این اعداد و عدد
میدونی خودت گفتی ولی بازمیمونه ازت جسد
تو خودت مرغی تو استعاره ی ادب
منم مهر، شعر ستاره ی ادب
با این اعداد و عدد
میدونی خودت گفتی ولی باز میمونه ازت جسد
تو خودت مرغی تو استعاره ی ادب
منم مهر، شعر ستاره ی ادب
حیف تو گوری اینجا یه چی راسته فراق
جوجه من گذاشتمت رو اجاق
اسطوره ی لغتی بخور از همین لغت
افغانی تو باعث نابودی، مذلت
تو تو این سال شمار
انگار باخت دادی قمار
انگار اینا یه نشونه نیست
انگار تو صورتت حتی یک جوونه نیست
اصلا قلمت قلم نمونه نیست
هیچ قیافه ای مثل تو زنونه نیست
درست برخورد میکنم با زن ها
من مدافع حفظ حقوق واژن ها
ولی تو یه زن نه یه مخنث صفت
اسطوره ی لغتی بخور از همین لغت
شعر من وجده وجوده واجده
حرف های تو شده یه زائده
نو نوشته های من یه قاصده
مرغ چاق توی سوپ
شعر من شده حقیقت
که داره با گزافه گویی تو مزیت
از این به بعد ببند حلیت
با یه دامن توپ
غم نوشته های من ممتد شده
عربی مثل خودت وجودت مبرد شده
تو خودت تو حیوونا اینو لقب داری
سوسک
درک، میری غضب داری
نداری کورک
تو سرگین برات پوشاک
میپوشیش میذاریش تو ساک
تو راحت میای هرجا
نعمت عقل نشد بهت اعطا
من کل عمرم بودم در ترصد
کبکی مثل تو به یک قرون نمیرزد
کبکی مثل تو دنبال نطقه
کم خو، مزخرف خلقه
میخواد نسل داشته باشه ولی بی نطفه
زیاد پاره کرده عقبشو با قلفه
با این اعداد و عدد
میدونی خودت گفتی ولی باز میمونه ازت جسد
تو خودت مرغی تو استعاره ی ادب
منم مهر، شعر ستاره ی ادب
تو برات سخته حتی ملکه شدن
حمال میمونی
تو میری پی مضحکه شدن
رمال میمونی
تو برو پی قدح ت
پی رخوت
نمیرسی به نجح ت
توی نکبت ازت جایی نشد دعوت
حالا بیا سر قلفه ی مارا ماچ بنمای
حالا اونو وعده کن و قاچ بنمای
حالا ابیاتت شده قلفه سرای
حالا ابزار مشابه رو کلاچ بنمای
هیچه حملاتت
اصلا خنده ام میاره فاز لاتت
اصلا تو چرا باید چندین سطر بزنی
تو خودت عطر تند پهن گاو چرت عطر بزنی
تو هنوز افغانی به شعر پارس محتاجی
که شد برا خزعبلاتت ناجی
تو یه چی بین مرد و زن خاجی
اسمت مرده ولی خانباجی
تو مونده نری یا ماده پس نظر نده
بابت توهینت هجوم اعاده قر کمر نده
بردمت تو باغ اوت پشت
داد زدی گفتم کوفت
زر زدی گفتم حوش
ادم الکی خوش
کارت با خروسایی مثل من مجانست
ولی یاد نگرفتی از کلامش کنی محارست
تو خودتو جر بده کوری با ممارست
تهش مثل مرغ، با منه خروس داری مقاربت
تو زنی برای مجالست
نرو پی محادثت
تو نمیتونی حتی با چشم باز مباحثت
تهش مثل مرغ، با منه خروس داری مقاربت
زنم شدی میگم مبارک
سوراخ عقبت، مشبک
بخور برا ویار لواشک
ادم مخنث مسلک
تو یه خاجه تو ی دربار
تو یه موش کثیفی یه کفتار
حضورت منحوس با رفتنت شادی میشه ملموس
اخه تو خودت مرغی من واست خروس
همه ادما مثل من باهات بدن ته دل نفوس
من متولده سال خروس
من معتقده سال خروس
من متولده ماه مهر
بی ادبی دروغ، اکراه مهر
ادمایی مثل ابو النصر لب و دهنن
شعر نه گزافه افکنن
من خروس ریز بین مهر دلربا
من مثل یه تسکین محبتم میده قوا
کاری میکنم ولی سهمت رعاف بشه
تو دیوونه ای ولی نباید سهمت شعاف بشه
منو روزگار شکست برای پیکان رعظ
بار ها گسستم برای وعظ
تو تا چندی دیگه زنده میموندی باید حجاب میذاشتی
باید تو بانک مزخرفاتت رو به عنوان حساب میذاشتی
تو همش میگی خزعبل
شعر میگی تو با منقل
من تو، تو زمان مستقبل
سامانه ی خزعبلاتت شد مختل
خستم از این خزعبلاتت از حرفای مفتت مهملاتت
فکر بی مایه ذهن بی ارایه کم ملاتت
شعر بی پایه بی مادر بی دایه فکر ماتت
با این اعداد و عدد
میدونی خودت گفتی ولی باز میمونه ازت جسد
تو خودت مرغی تو استعاره ی ادب
من مهر، شعر ستاره ی ادب
تو بی بیان
نداری وجود
من سرازیر استکان
تو حاصل چند مود
تو یه ادم گستاخ
که میرسی به اسباخ
خزعبلاتت بی طعم و حامض
تو مزخرفی پر عوارض
جای چرت و پرتات نیست جایز
ترسو تویی من مبارز
تو نیستی جز عدد بیای تو میدون
به تو میگن نادون ابله و ملعون
تو شعر کسی نکرد به من ارفاق
باید جلوی من با عقبت بشه الساق
تو نه سرو نیستی
فقط غلو میکنی
حتی لایق هجو نیستی
از زیر بته نمو میکنی
توی بلاهت رسوب میکنی
من یه خورشید جاودان تو غروب میکنی
من یه خروس روی بام
تو یه مرغ
من یه مهر مستدام
تو میکنه توهماتت بلغ
من به وجود استعدادم
دارم یقین
من متنفر از استبدادم
مغزت توانایی فکرش جنین
با این اعداد و عدد
میدونی خودت گفتی ولی بازمیمونه ازت جسد
تو خودت مرغی تو استعاره ی ادب
من مهر، شعر ستاره ی ادب