?شهید کریم آقایی وندا، در تاریخ هفتم خرداد ماه ۱۳۴۲ به دنیا آمد. بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد. همزمان با تحصیل، در جبهه های حق علیه باطل نیز حضور داشت. ایشان در تاریخ یازدهم فروردین ماه ۱۳۶۵ در منطقه هورالعظیم به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
شهادت میدهم که لااله الا الله و محمدا رسول الله و علی ولی الله.
این متن وصیت نامهی این بندهی سراپا گناهآلود به برادران مسلمان و مومن خودم میباشد. رسم بر این است که کسی که به سفری میرود سفارشات خود را به بازماندگانش بنماید، چونکه معلوم نیست در آن چه بر سر فرد می آید. ما هم هدفی را انتخاب کردهایم که انشاءالله خالصانه برای خدا باشد و به سوی آن میرویم.
انتهای سفر معلوم است، «شهادت»؛ ولی معلوم نیست که بر سر ما چه میآید که آیا خداوند این بندهی رو سیاه گناهکار را به درگاه خود میپذیرد یا نه و آیا ما لیاقت آن را داریم یا نه و شاید هم در این سفر پرمخاطره عضوی از اعضای ما لیاقت پیدا کند و در راه خداوند تبارک و تعالی قربانی شود. که ای کاش ما لیاقت آن را داشته باشیم و شاید که این بنده آنقدر گنه کار باشد که حتی لیاقت زخمی شدن هم نداشته باشد. به هر حال خود را میسپاریم به خداوند تبارک و تعالی و رهسپار میشویم و این را بدانیم که زندگی سفر کردن است و غیر از سفر چیزی نیست. سفر از نقص به سوی کمال و ای کاش که ما به کمال واقعی برسیم.
برگردیم به اصل موضوع که سخن به درازا کشید.
ای برادران من، رفتم به سوی سرنوشتی که خود انتخاب کردهام، اگر در این راه فدای هدفم شدم هیچ باکی نیست. پس اگر بازنگشتم بر من تاسف مخورید بلکه برایم دعا کنید که برادر به دعای برادر خود سخت محتاج است. پس ما را در نمازهایتان، در نماز شبهایتان، در عبادتتان فراموش نکنید.
ای برادران من عازمم پس بگذارید قبل از رفتن سفارشاتم را به شما برادران عزیز بکنم. من با شما بیش از شش هفت ماه نیست که آشنا شدم. شما را خیلی صمیمی یافتم.
برادران، برادر بر برادر حقی دارد که واجب است ادای آن. حق برادر بر برادر، آن است که در غم او و شادی او شریک باشد؛ پشتیبان و تکیه گاه برادرش باشد، برادرش به داشتن او افتخار کند. ولی ای حیف که ما برادرمان را دشمن خود پنداشتیم، به او فحش و ناسزا گفتیم، پشت سر او غیبت کردیم، به او سوءظن بردیم و به این عمل خودمان افتخار کردیم. به برادرمان مانند یک دشمن نگریستیم، او را به مسخره گرفتیم و سخت در اشتباه بودیم و نفهمیدیم، جهالتمان ما را کور کرد، ما را کر کرد جهالتمان؛ و غرورمان چشم و دلمان را کور کرد و واقعیت را ندیدیم. ... خداوندا ما را ببخشای بر این جهالتمان، ببخشای ما را بر این غرورمان. خداوندا من نمیدانم که این کلمات را چگونه بر زبانم جاری کنم. ... ای برادران بیایید از کارهای گذشته توبه کنیم. از برادرانمان معذرت خواهی کنیم که این دنیا چند صباحی دیگر پابرجا نیست و این دنیا باقی نیست که دل خوش به آن کنیم.
ای برادران شما را به خون شهیدان، شما را به دستها و پاهای بریدهی معلولین، شما را به امام زمان قسم میدهم که بیدار شوید از این خواب غفلت، بیدار شوید، خدا را بیاد بیاورید این قدر خود را به خواب نزنید.
ببینید که دیگر وقتی نمانده، قیام کنید بر علیه خودتان که مرگ نزدیک است. به اسلام روی آورید که دین حق است. ای برادران اگر درک میکنید و اگر پشیمان شدید از کارهایتان بر خود بگریید که در قبولی توبه گریه است. گریه کنید بر خودتان که شاید این اشک هایتان آتش جهنم را بر شما سرد گرداند. گریه کنید که شاید به سبب یک مویه وارد بهشت شوید. بگریید که شاید عشق خداوند و نور ایمان در دلتان روشن شود.
از اینکه وقتتان را گرفتم معذرت میخواهم. من که وجودم مثمر ثمر نبود، شاید این وصیت نامه اثری بگذارد. بهر صورت در این آخرین لحظات از شما تقاضای عفو و بخشش دارم. ای برادران برایم دعا کنید، دعا کنید که خداوند ما را به راه راست هدایت کند. در این آخر باز هم میگویم کاری نکید که امام زمان از ما ناراحت شود کم با گناهان خودمان تن امام زمان را ریش ریش کنیم کم پیامبر را از خودمان برنجانیم، کم ائمه را برنجانیم. در پایان از شما التماس دعا دارم که خداوند به دعای برادر انسان بر انسان رحم می کند.
گر در طلب گوهر کانی، کانی گر زنده به بوی وصل جانی، جانی
فی الجمله حدیث مطلق از من بشنو هر چیز که در جستن آنی، آنی
الاحقر عبدالکریم آقائی